eitaa logo
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
4هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
8.9هزار ویدیو
78 فایل
🔆 برای ارسال خبر، عکس، فیلم یا حتی نظر و انتقاد میتونی به اکانت ادمین یعنی آیدی زیر بفرستی. 💬 @sarm_news_admin ❗ کانال ما رو به بقیه هم معرفی کنید😁 ❗ یادتون نره برامون اخبار و عکس و فیلم بفرستید😉 💥تبلیغات شما را پذیراییم🤩
مشاهده در ایتا
دانلود
17.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢قاچاق مشروبات الکلی در زنجان و شهادت مامور پلیس امنیت اقتصادی سرگرد مهدی هادی عاملان شهادت شهید هادی دستگیر شدند فرمانده انتظامی استان زنجان: 🔹بامداد امروز مأموران پلیس امنیت اقتصادی در پی گشت زنی در مسیر جاده زنجان – تبریز یک دستگاه خودرو حامل کالای قاچاق را متوقف کردند. 🔹سروان «مهدی هادی» از مأموران پلیس امنیت اقتصادی حین بررسی خودرو قاچاق با قاچاقچیان درگیر و به جهت شدت جراحت وارده به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔹در این ‌ارتباط‌ دو دستگاه خودرو، حامل مقادیری زیاد کالای ممنوعه توقیف و تعداد ۳ نفر متهم دستگیر و به مراجع قضائی معرفی شدند. 💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇 🆔 @sarm_news
4.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🔺خواهرم  این  آزادی که  در ایران می بینی ،که هر جور میخوای  می گردی و خیلی راحت در کمال بی ادبی میگی  به  کسی  مربوط  نیست*  *اما بدان که به  اینهامربوط میشه 😔👆* *این  سرزمین  امنیتش و آزادیش که  تو  می بینی  و  باز هم  انکار  می کنی  نتیجه  رشادتها  و زنده به گور شدن و از خود گذشتگی این عزیزان است.😔* 💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇 🆔 @sarm_news
سه شهید برای پایین آوردن جنازه دختر خرمشهری و روایت دردناکی که رضا خدری، یکی از خبرنگاران جنگ بیان کرده است: فردای روزی که دشمن بعثی خرمشهر را گرفت، جسد بی‌جان و عریان دختر خرمشهری را به تیرک بلندی بستند و آن طرف کارون مقابل چشم‌های رزمنده‌های ایرانی گذاشتند. رگ غیرت رزمنده‌های دلیر ایرانی به جوش آمد و تکاورهای نیروی زمینی ارتش سه تا شهید دادند تا بالاخره جسد آن دختر را پایین آوردند و به خاک سپردند.  ای وای بر ما اگر کوتاهی کنیم !!!!!! 💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇 🆔 @sarm_news
4.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علت شکست نخوردن این انقلاب در برابر دنیا را مشاهده کنید لحظه به شهادت رسیدن خلبان علی اقبالی توسط بعثی ها این نظام وانقلاب وامنیت را با خون هزاران شهید به دست اوردیم . مواظب باشیم شرمنده شهدانشویم 🇮🇷اللهم صل علی محمدوآل محمد🇮🇷 💠در کانال خبرگزاری صرم با ما همراه باشید👇 🆔 @sarm_news
۱۳ سال ۹۰ سالروز عملیات آزادسازی ارتفاعات جاسوسان در شمالغرب کشور و شهادت مظلومانه ۱۳تکاور یگان صابرین نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرامی باد 🖤 شادی روحشان صلوات🌹 پایدار ▪️کانال خبرگزاری روستای صرم👇👇👇 🏴@sarm_news 🏴@sarm_news
16.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 لحظه اعلام خبر تفحص پیکر شهید کمال خالقی پس از ۴۰ سال به مادر و خواهرانش در شب قبل از یلدا توسط فرمانده تفحص شهدا سردار باقرزاده و فال حافظ که گویای حقانیت شهدا است. 🔸لبیک یا زهرا، لبیک یا زینب، لبیک یا حسین ... 🤲😭 💟 (صرم نیوز) @sarm_news
☑️جانشین فرمانده سپاه مشهد: 🔺 پس از حادثه تروریستی کرمان گزارش‌های مردمی به سامانه ۱۱۴ افزایش یافته و همین موضوع باعث دستگیری برخی گروه‌های تروریستی شده است گرامی هر مورد مشکوک را در هر ساعت از شبانه روز با شماره گیری ۱۱۴ با کارشناسان سازمان اطلاعات سپاه در میان بگذارید، قوی🇮🇷 مردم پایه ـــــــــــــــــــــــ 💟(صرم نیوز) @sarm_news
6.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌قمه کشی ارازل و اوباش و برخورد پلیس فقط حرکت مامور یگان ویژه را از شیشه ی جلوی ماشین قمه کش ها ببین ، ماشاالله 👏👏👏👏👏 👆اینجوری مثل شیر از امنیت مردم حفاظت می کنند 💪 💟(صرم نیوز) @sarm_news
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 #عشق_پاک 🌟قسمت ۴۳ و ۴۴ _اوه همه چی بهم ریخت که پس زنگ ب
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 🌟قسمت ۴۵ و ۴۶ نمازو خوندیم و اومدیم بیرون تا سریع برسیم خونه. بعد از کلی ترافیک رسیدیم خونه _فاطمه، علی رو بیار خوابش برده! +باشه در ماشینو قفل کردم و رفتیم توی خونه. بابا هم اومده بود. _سلام بابا خوبی خسته نباشید؟! _سلام عزیزم ممنون رفتم توی اتاق و لباسامو عوض کردم. فاطمه هم پشت سر من اومد توی اتاق _بریم پایین؟ _اره بریم! باهم رفتیم پایین و شامو خوردیم بعد از خوردن شام ظرفارو شستیم و اومدم برم توی اتاق که مامان گفت: _حسنا بشین کارت دارم +چشم! _خاله زنگ زد فرداشب میان خونمون برای نشون و قول و قرارای عقد! ته دلم با شنیدن اسم عقد خالی شد. _چشم رفتم توی اتاقم و فاطمه هم بعد من اومد توی اتاق نشسته بودم روی تختم. فاطمه هم اومد کنارم نشست: _فردا شب چی میپوشی؟! +وای نمیدونم چی بپوشم! _یه چیزی بپوش دیگه! +فاطمه یه سوال ذهنمو درگیر کرده بپرسم؟ _اوم بپرس! +چیشد که تو یه دفعه چادرتو پوشیدی و شدی همون فاطمه قبلی؟! _داستانش زیاده +خب بگو میشنوم! _راستش همون شبی که شما رفتید. صبحش انگشتر بخرید و من در جریان نبودم شبش خواب دیدم که یه نفر که خیلی جوون و قشنگ بود اومد کنارم و از دستم ناراحت بود. بهش گفتم چرا ازم ناراحتی گفت به خاطر کاراییه که کردم ازش پرسیدم کیه و منو از کجا میشناسه گفت اسمم حسینه و سی سال پیش رفتم و جونمو دادم که امروز تو بتونی راحت با راه بری برای که تو به راحتی کنارش گذاشتی رفتم و جنگیدم! از خواب پریدم صبح بود میخواسم ازت بپرسم ببینم شهیدی به اسم حسین میشناسی؟ که دیدم نیستی. گفتم حداقل گوشیمو پیدا کنم و توی گوگل سرچ کنم ببینم واقعا همچین کسی هست یا نه. کل خونه رو گشتم تا بالاخره گوشیو پیدا کردم اولش گفتم از تو بپرسم پیامت دادم اما بعدش گفتم حالا میگی میخوای چیکار و اینا رفتم توی گوگل سرچ کردم خیلی شهیدا بودن به اسم حسین اما هیچکدوم اونی نبودن که من دیدم. بعد از اون کلی گریه کردم و واقعاً پشیمون شدم از کارم +الهی من فدات بشم خداروشکر که همین دستتو گرفت! _اره واقعا خداروشکر! صبح شد چشمامو باز کردم و بلند شدم تا برم کمک مامان امروز خیلی کار داره باید کمکش کنم! رفتم پایین _سلام مامان صبحت بخیر _سلام عزیزم صبح توام بخیر رفتم و کمک مامان مشغول کار شدم بعد از تموم شدن کارای اشپزخونه رفتم تا اتاقمو مرتب کنم. _فاطمه پاشو دیگه ظهره! _باشه بزا بخوابم! دیگه صداش نکردم و بعد از تموم شدن اتاقم رفتم تا کمی مطالعه کنم شاید از استرسم کم کنه! هزارتا فکر سراغم اومد یعنی تاریخ عقدمون کی میشه یعنی بعد از عقد اقامحسن چه جور آدمیه! بالاخره بعد از ظهر رسید تقریبا یک ساعت تا اومدن خاله اینا مونده چون شام دعوت هستن زودترم میان. رفتم پایین که مامان داشت برنج درست میکرد _مامان بیام کمک؟! _نه عزیزم فاطمه هست تو برو کارتو بکن زنگ زدم خاله گفت تو راهن! پس چند دقیقه دیگه میرسن.. استرسی توی دلم افتاد که تاحالا تجربه نکرده بودم سریع از پله ها رفتم بالا و اماده شدم. قران و برداشتم و روی قلبم گرفتم همیشه اینطوری آروم میشم! مثل همیشه قلبم که صداش از توی گوشم شنیده میشد اروم گرفت. صدای زنگ خونه اومد! سریع از پله ها رفتم پایین و کنار مامان و فاطمه ایستادم بابا هم که رفت جلوی در تا با مهمونا بیاد داخل. 👈 .... رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی ✍ نویسنده ؛ منتظر۳۱۳ 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
👆👆 عزیزان نیروهای مسلح را هم یاد کنید. 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️