[ سَربآز ³¹³ ]
_
ایـنرامنبهجـوانهامیگـویم؛
دنـبالتعلقـاتپَستنبـاشیم،همـهٔما
راهیـهبهیکسمـتهستـیم!
#سردار_دلها
ـ ـ ـ ــــــــ«𑁍»ــــــــ ـ ـ ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمو از حالم..
خبر داره💔!
#رقیه_خاتون
[ سَربآز ³¹³ ]
چادر عربی سر بکنی،پوشیه هم روش..✨ بین المللی عاشقتم، عشقِ سیه پوش🤍:)
فروغفرخزادچقدرقشنگگفته:
- چقدرزیباستکسےرادوستبِداریم
نہبراینیاز،نہازرویِاجبار،نہازرویِتنهایی؛
فقطبرایاینکہارزششرادارد...🪐🤍
جهت رزرو تبادل شبانه(۱٠ شب تا ۱٠ صبح)..
به این آیدی پیام بدین↶
@noon_hee
آمار مهم نیست، مهم رشد کانال مقابله!؛
Hossein Khalaji - Age To Bekhay.mp3
9.06M
یه گوشه با بغض تنها میشینم
عکسای اربعین رو با گریه میبینم💔
#اربعین
[ سَربآز ³¹³ ]
فروغفرخزادچقدرقشنگگفته: - چقدرزیباستکسےرادوستبِداریم نہبراینیاز،نہازرویِاجبار،نہازرویِتنه
جسارتا دوستت دارم لطفا..... به دل بگیر...:)❤️
#عاشقانھمذهبی
از خالکوبی تا شهـادت✨🧡
#پارت_1
یڪی از شهدای جوان دفاع از حریم اهل بیت (ع) است.
ڪه ماجرای تحول تا هادتش تنها ۴ماه به طول انجامید تا یڪی از شهدای نامی این جنگ باشد.
متولد ۳۰ مرداد ۱۳۶۹ و تڪ پسر خانواده است.
مجید از ڪودڪی دوست داشت برادر داشته باشد تا همبازی و شریڪ شیطنتهایش باشد؛
اما خدا در ۶ سالگی به او یڪ خواهر داد.
خانم قربانخانی درباره به دنیا آمدن «عطیه» خواهر ڪوچڪ مجید میگوید: «مجید خیلی داداش دوست داشت.
به بچههایی هم ڪه برادر داشتند خیلی حسودی میڪرد و میگفت چرا من برادر ندارم.
دختر دومم «عطیه» نهم مهرماه به دنیا آمد.
مجید نمیدانست دختر است و علیرضا صدایش میڪرد.
ما هم به خاطر مجید علیرضا صدایش میکردیم؛ اما نمیشد ڪه اسم پسر روی بچه بماند. شاید باورتان نشود.
مجید وقتی فهمید بچه دختر است.
دیگر مدرسه نرفت.
همیشه هم به شوخی میگفت «عطیه» تو را از پرورشگاه آوردند.
ولی خیلی باهم جور بودند حتی گاهی داداش صدایش میزد.
آخرش همڪلاس اول نخواند.
مجبور شدیم سال بعد دوباره او را ڪلاس اول بفرستیم.
بشدت به من وابسته بود.
طوری ڪه از اول دبستان تا پایان اول دبیرستان با او به مدرسه رفتم و در حیاط مینشستم تا درس بخواند؛ اما از سال بعد گفتم مجید من واقعاً خجالت میڪشم به مدرسه بیایم.
همین شد که دیگر مدرسه را هم گذاشت و نرفت؛ اما ذهنش خیلی خوب بود.
هیچ شمارهای درگوشی ذخیره نڪرده بود. شماره هرڪی را میخواست از حفظ میگرفت.»
_ شهید مجید قربانخانی!
از خالڪوبی تا شهـادت✨🧡
#پارت_2
مجید پسر شروشور محله است ڪه دوست دارد پلیس شود.
دوست دارد بیسیم داشته باشد.
دوست دارد قوی باشد تا هوای خانواده، محله و رفقایش را داشته باشد.
مادر مجید میگوید: «همیشه دوست داشت پلیس شود.
یڪ تابستان ڪلاس ڪاراته فرستادمش.
وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت خانم تو را به خدا نگذارید برود تمام بچهها را تڪهتڪه کرده است.
میگوید من ڪاراته میروم باید همهتان را بزنم.
عشق پلیس بودن و قوی بودن باعث شده بود هر جا میرود پز داییهای بسیجیاش را می داد .
چون تفنگ و بیسیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود.
بعدها هم ڪه پایش به بسیج باز شد یڪی از دوستانش میگوید آنقدر عشق بیسیم بودڪه آخر یڪ بیسیم به مجید دادیم و گفتیم.
این را بگیر دست از سر ما بردار (خنده) در بسیج هم از شوخی و شیطنت دستبردار نبود.»
_ شهید مجید قربانخانی!
از خالکوبی تا شهـادت✨🧡
#پارت_3
سربازی رفتنش هم مثل مدرسه رفتنش عجیب بود همه اهل خانه مجید را داداش صدا میڪنند.
پدر، مادر، خواهرها وقتی میخواهند از مجید بگویند پسوند «داداش» را با تمام حسرتشان به نام مجید میچسبانند و خاطراتش را مرور میڪنند.
خاطرات روزهایی ڪه باید دفترچه سربازی را پر میڪرد اما نمیخواست سربازی برود.
مادر داداش مجید داستان جالبی از روزهای سربازی مجید دارد: «با بدبختی مجید را به سربازی فرستادیم.
گفتم نمیشود ڪه سربازی نرود.
فرداڪه خواست ازدواج ڪند، حداقل سربازی رفته باشد.
وقتی دید دفترچه سربازی را گرفتهام.
گفت برای خودت گرفتهای!
من نمیروم.
با یڪ مصیبتی اطلاعاتش را از زبانش بیرون ڪشیدیم و فرستادیم؛ اما مجید واقعاً خوششانس بود.
از شانس خوبش سربازی افتاد ڪهریزڪ ڪه یڪی از آشناهایمان هم آنجا مسئول بود. مدرسه ڪم بود هرروز پادگان هم میرفتم.
مجید ڪه نبود ڪلاً بیقرار میشدم.
من حتی برای تولد مجید ڪیڪ تولد پادگان بردم.
انگار نه انگار که سربازی است.
آموزشی ڪه تمام شد دوباره نگران بودیم.
دوباره از شانس خوبش «پرند» افتاد ڪه به خانه نزدیڪ بود.
مجید هر جا میرفت همهچیز را روی سرش میگذاشت.
مهر تائید مرخصی آنجا را گیر آورده بود یڪ ڪپی از آن برای خودش گرفته بود پدرش هرروز ڪه مجید را پادگان میرساند وقتی یڪ دور میزد وبرمی گشت خانه میدید ڪه پوتینهای مجید دم خانه است شاڪی میشدڪه من خودم تو را رساندم پادگان تو چطور زودتر برگشتی.
مجید میخندید و میگفت: خب مرخصی رد ڪردم!»
_ شهید مجید قربانخانی!
وخداچارهکنداینهمهدلتنگتوبودنرا💔؛)
#تـشـــنـہ_ڪـربــلا♥️↷
ـ ـ ـ ــــــــ«𑁍»ــــــــ ـ ـ ـ
برایدیدننشونتوچهکنم؟🌿
منگمشدهبدونتوچهکنم؟💔
-آقایصاحبالزمان-
ـ ـ ـ ــــــــ«𑁍»ــــــــ ـ ـ ـ
{إبتسِموَلاتَعطیأهَميَةلِلصَعـاب
إنّاللّٰهيُحِبّالناسِالأقوياءْ}
+لبخندبزن
وبهسختیهااهمیتنده
خداانسانهایقویرودوستداره..!•
🌹¦← #انگیزشی↷
⊱⋅ ─ ─ ─ ─ 𖧷 ─ ─ ─ ─ ⋅⊰
آهاے!
دخٺر خانمے ڪه
بہ جاے آرایش ڪردن و
لباسِ جلو باز..
و جلب توجہ پسراےِ مردم
چادر سرٺ مے ڪنے و
طعنہ ها رو بہ جون مے خرے...
واسه_لبخندِ_مادرت_زهراۜ
دمت گرم!خیلی خانمی🙂🌱
ـ ـ ـ ــــــــ«𑁍»ــــــــ ـ ـ ـ
- بـاخـٰامنہاےعھدِشھادتبستیم
جانبرڪفوسربندِولایتبستیمツ
ڪافےستاشارهاےڪنـــدرهبرِمـا
بـۍصبروقراردݪبـرایشبستیـم:)
#رهبرانه😌✨↷
ـ ـ ـ ــــــــ«𑁍»ــــــــ ـ ـ ـ
- بهشـتروزمینحـرم -.mp3
4.6M
_بهشتروزمینحرم_ヅ
#بــه_وقـت_ارامـش_روح🌱
•┈┈••✾••✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰اگ گره یا مشکل افتاد تو زندگیت اینو بدون که...🕊🙂
🔷حواست باشه قاطی نکنی و ناامید نشی هاااا🙂🖐
🔷همه کمبود های زندگیت پشت پرده هست🖐😅
[ - استادپناهیان🎙]
ایـن کـلـیـپ از دسـت نـدهـ کـه ضـرر مـیـکـنـیヅ
•┈┈••✾••✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نترسید..
بگین و رد شین!؛