بوی بهار میوزد از هر کرانهای
سرداده مرغِ عشق ز هر سو ترانهای
جِکجِککنان رسیده و پرواز میکنند-
گنجشکهای ناز به هر آشیانهای
تسبیحگوی، قمریِ نالان نشسته است-
با صدهزار زمزمه در کنجِ لانهای
دل برده از قناری این باغ، غنچهای؛
پروانه پرکشیده به شوقِ جوانهای
صحرا پر از طرواتِ باران و تازگیست
صدحیف! از تو نیست در اینجا نشانهای
دلهای بیقرارِ وصالات گرفتهاند-
از دوریِ جمالِ تو هر دم بهانهای
جمعاند عاشقان تو با یاد موی تو-
در پیچوتاب گعدهی بزم شبانهای
#امید_امیدزاده
خوشا گلی که به گلزار عشق ممتحَنست
خوشا قناری مستی که شاد و نغمهزنست
خوشا به حال فقیری که سایلاش باشد
خوشا به مرغ اسیری که صید این چمنست
خوشا به بخت نگاری که شوق او دارد
خوشا به حال امیری که خادم حسنست
حَسن، نمایش زیبایی و تجلی حُسن
حَسن، ملاحت شعرست و مُعجز سخنست
به رقص آمده آهنگ شعر از شورَش
مفاعلن فعلاتن تتن تتن تتنست
بخوان تو نام حسن را بخوان که اسم حسن
نشاط دائم روحست و راحت بدنست
ببین جمال حسن را و ذکر سبحان گو!
لقای چهرهی ماهاش جواب نقض لنست
عرق به پیکر او عطر یاسمن دارد
که بوی پیرهناش رشک آهوی ختنست
شب تولد او فرصت غزل خوانیست
شب سرود و سماع و سرور اهل فنست
شب تولد او شام قدر اهل دل است
زمان عارف اسرار آسمان شدنست
قدم که میزند از دامناش کرَم ریزد
سرای بخشش و جودش امید مرد و زنست
حسن، صلابت آتشفشان خاموشست
حسن، امام حسین و حسین امام منست
بریز اشک برای غریبیاش شب و روز
که پارهپاره جگر گشت و غرقِ خون دهنست
دلا بسوز! که این پادشاه، بیحرمست
بمیر شیعه از این غم: حسین بیکفنست
#امید_امیدزاده