eitaa logo
🌹سه شنبه های مهدوی پایگاه شهید آوینی🌹
27 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
509 ویدیو
86 فایل
/هوالخبیر/ 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 🌹 سلامتی و فرج امام زمان(عج) صلوات🌹 امام‌خامنہـ ‌ای ‌: [ در‌شبڪه‌های‌اجتماعـے‌فقط‌به‌فڪر‌خوش‌گذرانی‌نباشید شما‌افسران‌جنگ‌نرم‌هستید💛 آیدی ادمین کانال👇👇👇 @ZHS1359 @Halma169
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸زکات فطریه سال ۹۹ از سوی رهبر انقلاب اعلام شد #زکات_فطره
✅اندوهگین بودنِ مومن در فراق امام" ✍این اندوه از نشانه های دوستی و علاقه به حضرت است. دلیلِ اینکه این کار از نشانه های اهل ایمان است، روایات بسیاری است که از امامان رسیده. روایاتی که بیان داشته اند از نشانه های یک فرد شیعه آن است که در اندوه امامان ناراحت باشد و تردیدی نیست غیبت مولایمان و غم هایی که بر ایشان وارد می‌شود، از بزرگترین علل اندوه امامان است. امام صادق فرمودند: شخصِ اندوهگین به خاطر ما (اهل بیت) که غم و اندوهش برای ظلمی باشد که بر ما وارد شده، نفس کشیدنش، تسبیح گویی است و ناراحتی اش برای ما، عبادت است. 📚 مکیال المکارم؛ اصول کافی ج۲ @seshanbehaymahdavi313
❤️به نام‌خدا❤️ نام رمان: دو روی سکه نام‌نویسنده:نامعلوم برای سلامتی امام زمانمون و همچنین نویسنده رمان نفری 5 صلوات بفرستید🤗🌺🍃✨ @seshanbehaymahdavi313💞✨
- اصلاً حرفشم نزن دیگه خونه اونا نمی رم. - پس چی؟ - اول باید یه سر خونه بزنم ببینم اوضاع از چه قراره! - بعدش؟ - نگران نباش من روي حرفم وایستادم. اگه بهزاد بود بهش می گم و خلاص! - حتماً کلی تا حالا دنبالت گشته! - تا نرم از هیچی با خبر نمی شم، المیرا این مسئله فقط بین خودمون دو تا می مونه، باشه؟ - حتماً مطمئن باش اما... - اما چی؟ - اگه بهزاد قبول نکرد چی؟ - می دونم مشکلات زیادي باید از سر بگذرونم پس بهتره خودم رو قوي کنم. المیرا لبخندي از سر رضایت زد و گفت: - مطمئن باش از این تصمیمت پشیمون نمیشی! بعـد از خـوردن غـذا بـا آن کـه حـالم چنـدان رو بـه راه نبـود تـرجیح دادم قبـل از آمـدن مـادر المیـر از آنجا خارج شوم. - بازم می گم دو تایی بریم بهتره. - نه نگران نباش. - خیلی خب لجباز، حتماً خبرم کن. - باشه. - راستی اگه احیاناً مشکلی پیش اومد بیا خونه ما! - مطمئن باش فعلاً جایی جز اینجا ندارم! - به مامانم چی بگم؟ - یه قصه براش سرهم کن! - باشه، زود برگردد، خداحافظ. - خداحافظ. همـین کـه بـه جلـوي مجتمـع رسـیدم. ناگهـان دلـم خـالی شـد و تمـام جـرأتم را بـه یکبـاره از دسـت دادم. بـین رفـتن و مانـدن تردیـد داشـتم. از واکـنش احتمـالی بهـزاد نسـبت بـه حرکتـی کـه رهـام بـه روي مـن کـرده بـود مـو بـه تـنم سـیخ شـد ،افکـارم پریشـان بـود و در ذهـنم هـزار بـار مـاجرا را بـرا ي بهـزاد شـرح مـی دادم! آنچنـان درگیـر افکـارم بـودم کـه متوجـه نشـدم چـه موقـع جلـو ي واحـد بهـزاد رســیده بــودم. دیگــر راه برگشــت نداشــتم . نفســم را محکــم بیــرون دادم و در زدم. تعلــل در بــاز کــردن در بــاز مــرا بســو ي افکــارم پرتــاب کــرد . ایــن بــار نگــران عکــس العملــش از خبــر جــدا ییمان بــودم! امــا نــه دیگــر نمــی گذاشــتم کــولی بــازي هــایش، تهدیــدهایش و نــه التماســهایش تــأثیري بــر تصمیم بگذارد. @seshanbehaymahdavi313💞✨
صداي بـاز شـدن در واحـد رو بـه رو یمـان مـرا بـه خـود آورد ! خـانم میان سـالی جلـوي در ظـاهر شـده بود و پرسید: - شما با آقاي افروز نسبتی دارین؟ - نامزدش هستم. - بی خود در نزن کسی خونه نیست. - چطور؟ شما از کجا می دونید؟ چهره اش کمی درهم رفت و گفت: - عزیزم مثل اینکه شما از چیزي خبر ندارین! نگران پرسیدم: - اتفاقی افتاده؟ - شما متوجه پلمپ شدن خونه نشدین؟ با گیجی نگاهی به نوار زردي که به در چسبانده بودند انداختم! - امــروز صــبح چنــد تــا پلــیس اینجــا اومــدن و از همســایه هــا ســؤالاتی کردنــد، دیشــب عــده اي از سـاکنان بـرج دختـر خـانمی را دیدنـد کـه سراسـیمه از اینجـا فـرار کـرده پلـیس هـا دنبـال اون خـانم مـی گـردن و بـه همـه سـپردن کـه اگـه اون خـانم رو دیـدن بهشـون اطـلاع بـدن، ظـاهراً ایـن خـانم بـا اتفاق دیشب ربط داره! - ببخشید می شه واضح تر بگین؟ دیشب چه اتفاقی افتاده؟ - بهتره شما برین آگاهی اون جا همه چی را می فهمین. - خانم خواهش می کنم بگین، براي نامزدم اتفاقی افتاد؟! - آخه عزیزم تو چطورحالا میاي؟ معلومه از کارهاي نامزدت خبر نداري؟ - چه کارهایی؟ - نبودي ببینی چه خبر بود صداي داد و فریادشون کل مجتمع رو برداشته بود. - من خودم دیشب اینجا بودم. چشمان زن از تعجب گرد شد و با من من گفت: - اون خانمی که فرار... - آره من بودم. حالا می گین چرا باید برم کلانتري؟ زن در حالی که هول شده بود با دستپاچگی گفت: - همین الان برین آگاهی همین منطقه! تا بفهمین موضوع چیه. خداحافظ! بـا استیصـال روي پلـه هـا ولـو شـدم و سـرم را در میـان دسـتهام گـرفتم، معلـوم نبـود چـه بلایـی سـرم آمده بود؟ چرا زندگی من مثل کـلاف نـخ سـردرگم شـده بـود؟ چـرا هـر بـار کـه گـره ا ي بـاز مـی شـد گره پیچیده تري بوجود می آمد؟ با صداي آشناي همان زن به خودم آمدم. - حالت خوبه عزیزم؟ سرم را بلند کردم لیوان آبی به من داد و گفت: - نگران نباش حتماً قسمت بوده! - چی قسمت بوده؟ - هیچی فعلاً این رو بخور و زودتر به کلانتري برو. لیوان را گرفتم و جرعه اي سـر کشـیدم حـالم کمـی بهتـر شـد . تشـکر کـردم و بـا گامهـاي بی رمـق بـه راه افتادم. آگـاهی زعفرانیـه شـلوغ بـود اصـلاً نمـیدانسـتم کجـا با یـد بـروم گـیج شـده بـودم بـالاخره از سـربازي کمک گرفتم و او مرا به طرف اتاقی راهنمایی کرد. - بفرمایین. وارد اتـاق شـدم مـردي در پشـت میـزش در حـالی کـه سـرش را روي تعـدادي برگـه خـم کـرده بـود بدون آن که نگاهی کند، گفت: - امرتون؟ - سلام. با شنیدن صداي من سرش را بالا کرد و عینکش را برداشت و گفت: - بفرمایین خانم کاري داشتی؟ مـردي میـان سـال حـدوداً سـی و پـنج سـاله بـا چهـره جـدي، پرسشـگرانه نگـاهم کـرد! آب دهـانم را به سختی قورت دادم و گفتم: - من سهیلا حامی هستم. لبخندي زد و گفت: - اسم شما باید من رو یاد چیزي بندازه؟ - من... من نامزد بهزاد افروز هستم. لحظه اي چهره متفکري به خود گرفت و بعد مثل اینکه چیزي بیاد بیاورد با تردید پرسید: - همون آقایي که ساکن مجتمع آذرخش در زعفرانیه بود؟ - بله. - لطفاً در را ببند و بیا داخل. روي نزدیکترین صندلی که کنار میز کارش بود نشستم. @seshanbehaymahdavi313💞✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋ 💞 💐❤ 🍃🌼 ای دل شده ای که یار مهدی باشی ! 🍃🌹 یک عمر در انتظار مهدی باشی ! 🍃🌼 امروز در این جمع مشو غافل از او 🍃🌹 شاید که تو در کنار مهدی باشی 🤲🌹 ‌ ─┅═ೋ❅🌼❅ೋ═┅─ @seshanbehaymahdavi313 ‌ ─┅═ೋ❅🌼❅ೋ═┅─
هر جا دلت اسیـر بلا شد بگو حسیݩ قلبت تهی ز شور و صفا شد بگو حسیݩ نام حسیــڹ نسخــه درمان دردهاسٺ دردت اگـر به ذکر دوا شـــد بگو حسیݩ بھ نیت زیارتش هرصبح مۍخوانیم♥ 💫 | صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰااَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟ 🍀 صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰا اَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟ |🍃 🌷|| صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰا اَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟|| ✨ السلام علے من الاجابھ تحت قبتھ 💗.• السلام علے من جعل اللھ شفاءفے تربتھ 💛.• 🌟•° 🦋•° تنها باذکر صلواٺ 🌸🍃 🍀🌱🍀🌱🍀🌱🍀🌱 @seshanbehaymahdavi313
🌷 ﺧــﺪﺍﯾـــــا . . . 💙ﺣﻮﺍﺳـﻢ ﻫﺴﺖ کہ ﴿ ﺳَﺘّــار ﺍﻟْﻌُﯿــُﻮﺑِﯽ﴾ ﻭ ﮔﻨـﺎﻫـﺎﻧــﻢ ﺭا مے ﭘﻮشانے ... ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﴿ ﺍَﺑْﺼَﺮ ﺍﻟﻨّﺎﻇِﺮین} ﺑﻮﺩﻧﺖ چہ ﮐﻨـﻢ کہ ﺑﺮ همہ ﺍﺣﻮﺍﻟــﻢ ﻧﺎﻇﺮ ﺑﻮﺩﯼ. 💙مے ﺩاﻧﻢ کہ ﴿ ﻏَﻔّــاﺭ ﺍﻟﺬُّﻧــُﻮﺑِﯽ﴾ ﻭ ﺁﺧـﺮﺵ ﮔﻨﺎﻫـﺎﻧـﻢ ﺭا مے بخشے ... ﺍﻣﺎ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﺑﺎ ﴿ ﺍَﻗَﺮَب ﻣِﻦْ ﮐُﻞِّ ﻗَﺮﯾﺒٍﯽ﴾ﺍﺕ ﺩﺭ ﺣﯿﻦ ﺍﻧﺠــﺎﻡ ﺑـﺪﯼ ﻫــﺎیم. 🌷 ﺧـﺪﺍﯾـــا ... ﻗﻠﺒـ💙ـﻢ ﺭا ﺍﺯ ﻓﺸﺎﺭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧـﻢ ﺭﻫﺎیے ﺩﻩ، 💙ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺳـﺎﻥ قبلہ ﻧﻤﺎﺳﺖ؛🕋 🚩ﻭقتے ﻋﻘﺮبـہﺍﺵ بہ ﺳﻤﺖ " ﺗــﻮ " مےﺍﯾﺴﺘﺪ ♡↶ ﺁﺭﺍم مے ﺷــــﻮﺩ ↷♡ 👌 •♡ @seshanbehaymahdavi313♡•
حسین جان (ع) در سراشیبےماه رمضانیم دعایے دارم در سـراشیبـی قــبـرم تو برس بر دادم اللهم رزقنا شفاعة الحسین(ع) @seshanbehaymahdavi313
چهار مانـده ڪه از این رمضـان ڪم بشود روزےِ سـالِ منِ خستہ فراهـم بشـود بہ حسـابِ دلِ مشـتـاقُ پُـر از تـابُ تـبـم ۹۴ محرم برسد... @seshanbehaymahdavi313