🌸 احیاگرِ عالَم🌸
❓ سیره ی امام زمان چگونه است؟ یعنی وقتی آقا میاد وضعیت عالم چجوری میشه؟ برای قتل و خونریزی میاد یا وضعیت به گونه ی دیگری ست؟
سوره حدید آیه ۱۷ ام مارو رهنمون میکنه به حقیقت در این رابطه: "اعوذ بالله من الشیطان الرجیم؛ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا"؛ بدونید، خدا عالم رو بعد از مردنش زنده میکنه.
🔸 شاید اولین معنایی که به ذهن ما برسه اینه که خب این زمین، این درختان، این نباتات مرده در اثر سرمای زمستان با نسیم بهاری زنده میشن؛ گویا عالم به وجد و حرکت درمیاد، همه جا سرسبز و خرم و باطراوت میشه، برگ ها می روید، شکوفه ها می روید، سرسبزی و اون عطر شکوفه ها انسان رو نوازش میده. اما تمام معنای آیه همینه؟ یا معانی عمیق تری در دل این آیه نهفته است؟ خدا عالم رو احیا می کند بعد از مردنش؛ اصلاً حیات و مرگ واقعی چیه؟
🔹 شما وقتی به آیات قرآن مراجعه میکنی، حیات و مرگ واقعی رو در عرصه ای عمیق تر و وسیع تر میبینی. حیات واقعی در پرتو ایمانه و مرگ به معنای ظلم و ستم و فساد و تبعیض و بی عدالتی ست، لذا روایاتی داریم از امام باقر و از امام صادق که مقصود خداوند در این آیه اینه: خداوند عالمی را که با ظلم و فساد مرده است با عدالت حضرت قائم احیا و سرزنده میکنه، یعنی امام زمان برای احیا میاد، برای زنده کردن میاد، برای عمران میاد، برای آبادی میاد.
🔺 این مطلبی رو که در دعای عهد میخونید ریشه ش در همینجاست: "وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ"؛ خدایا شهرها را به واسطه ی حضرت مهدی آباد کن و دل های مرده رو بوسیله ی ایشون احیا کن، زنده کن.
🔸 یکی از تلاش های ناجوانمردانه ی دشمن، از قدیم بوده و امروزم ادامه داره منتها در هر زمانی به نوعی، با سبکی؛ یه زمانی احادیثی جعل شد به اسم پیامبر خدا، به اسم اهل بیت که حضرت مهدی هیچ کاری نداره جز شمشیر زدن، هیچ کاری نداره جز خونریزی، انقدر خون میریزه که جوی خون راه میوفته، ویران میکنه، نابود میکنه... خب یه ترسی، یه رعبی، وحشتی در دل ها ایجاد شد. امروز سینمای هالیوود فیلم هایی میسازه از حضرت مهدی با عنوان خدای جنگ، پادشاه وحشت، کسی که میاد ویران میکنه، نابود میکنه. این تلاش دشمن بوده برای اینکه من و شمارو از امام زمان جدا بکنه.
🔹 امام زمان براساس این آیه و آیات متعدد دیگر و روایات فراوانی که در این زمینه داریم، اصلاً منجی ست، رهایی بخشه، میاد بشریت رو، نه اینکه فقط مارو، انسان رو، در شرق عالم، در غرب عالم، انسان رو از دست ظلمِ ظالمین نجات بده، لذا از امام زمان بعنوان کهف العباد، یعنی پناهگاه بندگان، پناهگاه مردم، ملجا و ماوای مردم یاد شده و اگر سخن از شمشیر حضرت شده؛ بله شمشیر داره، تیزشم داره، خوبشم داره، حالا منظور از این شمشیر، آیا خودِ شمشیره یا قیام مسلحانه ی ایشونه، بحث دیگری ست که فعلاً بحث من نیست.
🔺 اما این شمشیر برای چیه؟ این شمشیر در راستای نجات بشریته، این به سان اون تیغ تیز جراحیِ پزشکه، یه پزشک متعهد برای نجات بیمارش، اگر یه غده ی چرکینی حیات این بیمار رو به خطر میندازه، این تیغ برای بریدن اون غده ی چرکینه نه اینکه شاهرگش رو بزنه، یعنی اتاق عمل و جراحی و تیغ تیز جراحی لازمه ی عافیت و درمانه، اونم در راستای رحمته. می فرمود: امام زمان رحمته برای جهانیان "رحمه للعالمین" و اگر از جلوه ی انتقام و قهر او سخن به میان آمده، این هم در راستای رفع موانع عزت و سعادت و کمال مادی و معنوی انسان خواهد بود.
🔆 پس پیوسته این رو داشته باشیم، به همدیگه گوشزد کنیم: "اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا"؛ بدونید خدا بواسطه ی حضرت مهدی این عالم مرده ی از ظلم و ستم را، با نور عدالت احیا و زنده میکنه، ما هم سعی بکنیم این دلهامون رو با همین نور عدالت، عبودیت و بندگی خدا، خیر و صلاح و دلسوزی نسبت به حل مشکلات دیگران زنده نگه داریم تا این سنخیت بین ما و امام زمان وجود داشته باشه، بتونیم در مسیر احیای عالم یار و یاور خوبی برای آقا و مولامون صاحب العصر والزمان باشیم. ان شاء الله
#استاد_اباذری
#امام_مهدی_در_قرآن
#قسمت_دوازدهم
#معرفت_امام
#امام_زمان
@seshanbehaymahdavi313
✨✨✨✨✨
#رمان_دو_روی_سکه
#قسمت_دوازدهم
المیرا بازویش را محکم به پهلویم زد و خیلی آهسته و البته با حرص گفت:
-کوفت، من رو سرکار می گذاري؟! اون قصه پر سوز وگدازت همه کشک بود دیگه؟!
- به جان الی خیلی وقت بود این جوري کسی رو سرکار نذاشته بودم خیلی حال داد.
- از بس تعجب کردم مثل منگولا جوابش رو دادم، الهی ذلیل شی سهیلا که آبروم رو بردي.
تا مسیر خونـه المیرا، یـک ریـز مـی خندیـدم. المیـرا هـم از خنـده مـن بـالاخره خنـده اش گرفـت ولـی
خیلـی آهسـته و ریـز ریـز خندیـد. موقـع خـداحافظی خیلـی مؤدبانـه و معقـول بـا علیرضـا خـداحافظی کــرد تــا جبــران احوالپرســی مســخره ي نــیم ســاعت پیشــش را کــرده باشــد و ســپس رو بــه مــن
آهسته گفت:
- خداحافظ روانپریش!
منم بلند با ادا گفتم:
- بی جنبه.
که دیدم علیرضا سرش را بلند کرد و با تعجب نگاهم کرد.
توي ذهنم یک بیمارستان زنان و زایمان را مجسم کردم.
آقاي دکتر علیرضا شهریاري در اتاق وضع حمل و مشغول به دنیا آوردن نی نی هاي یک زن!
«یک، دو، سه... ده تا نی نی خوشگل، واي خانم بهتون تبریک می گم شما ده قلو دارین!»
«متشکرم آقاي دکتر، همیشه می دونستم شوهرم مرد قویه!»
یکـی از نـی نـی هـا را گرفتـه مشـغول قربـون صدقشـه : «گوگـولی، مگـولی»، ناگهـان یکـی از نـی نـی هـا
روي دکتر خیس می کنه!
مامانه می گه: «واي خدا مرگم!» و دکترعلیرضا شهریاري با خنده می گه: «آب روشنایی خانم.»
از فکـر کـردن بـه افکـارم ناگهـان بـا صـداي بلنـد خندیـدم و هـیچ سـعی هـم بـراي کنتـرلش نداشـتم ناگهـان چشـمم از آیینـه بـه اخمهـاي گـره خـورده و صـورت عصـبانیش افتـاد. گـویی متوجـه سـنگینی نگــاهم شــد و بــرا ي لحظــه اي چشــمان پــر از خشــمش را بــه چشــمانم دوخــت . بــا دیــدن قیافــه ترسـناکش لبخنـد روي لـبم ماسـید، سـعی کـردم بـا دیـدن خیابـان هـا دیگـر چهـره ي اخمـالودش را نبینم. این چهره اش برایم تازگی داشت.
- ممنون پسردایی
با سنگینی فقط به تکان دادن سرش اکتفاء کرد. بدون هیچ حرفی!
ناراحت شدم و از ماشین پیاده شدم انتظار این رفتارش را نداشتم که صدایم زد:
- سهیلا خانم چند لحظه؟
بــه طــرفش رفــتم. کلافــه تــوي ماشــین نشســته بــود ســرم را بــه طــرف شیشــه ماشــین خــم کــردم و منتظر شدم. همان طور که به جلو چشم دوخته بود با لحن سرد و آزار دهنده اي گفت:
- می شه خـواهش کـنم از این بـه بعـد اگـه خواسـتین بـا دوسـتاتون تفـریح کنـین و دیگـران را دسـت بندازین روي من یکی حساب باز نکنین؟
کلماتش ماننـد پتکـی سـنگین روي سـرم فـرود آمـد هنـوز این حرفـا را هضـم نکـرده بـودم کـه ادامـه داد:
- من آدم جـد ي هسـتم خـانم بـه ظـاهر محتـرم، حوصـله سـبک باز یهـاي شـما را نـدارم . لطفـاً تـا وقتـی مهمان ما هستین مراعات حال بنده را بکنید.
بغــض کــردم، نفســم در نمــی آمــد، انگــار تــازه نقــاب از چهــره اش انداختــه بــود، اون همــه ادب و احتــرام کجــا رفــت؟ چــرا ایــن طــوري شـد؟ مگــه مــن چیکـار کــردم؟ چـرا فکــر کــرد داریــم اون رو مسخره می کنیم؟
**
ادامه دارد...
@seshanbehaymahdavi313💞✨