#رمان_دو_روی_سکه
#قسمت_صد_و_بیست_ششم
مدتی سکوت وحشتناکی برقرار شد. علیرضا با تردید پرسید:
- کاري داشتین؟
دستپاچه شدم و پراندم:
- کی میاین؟
- خدا بخواد هفته دیگه براي چی؟
نمی دانستم مکالمه را چگونه پیش ببرم در حالی که هیچ حرفی براي ادامه اش نداشتم.
- زن دایی...
مضطرب و نگران شده بود و از خونسردي لحظات پیش در صدایش خبري نبود.
- مامانم چیزیش شده؟
- نه نه فقط...
- فقط چی؟ تو رو خدا اگه چیزي شده بیام؟!
- هیچــی بــه خــدا، فقــط گفـت : «یــه بسـته از اون شــیرینی کــاك هــاي معــروف کرمانشــاه بــرام حتمــاً بیاره!»
علیرضا مشکوك پرسید:
- زنگ زدین همین رو بگین؟ اصلاً چرا به خودم چیزي نگفت!
فکـري مثـل جرقـه در مغـزم زده شـد. تلفـن منـزل دایـی اسـد بـه خـاطر یـک سـري حفـاري در محلـه شان، قطع شده بود.
- خب تلفنا قطع شده براي همین به من گفت به شما بگم سوغاتیش یادش نره!
اما علیرضا با صدایی که معلوم بود خنده بر لب دارد گفت:
- چشم به حاج خانم بگید سوغاتی هر کسی رو فراموش کنم محالِ مالِ اون یادم بره!
با دستپاچگی گفتم:
- خب دیگه خداحافظ.
دیگـر اجـازه صـحبت بـه او را نـدادم و بـدون آنکـه منتظـر جـوابش شـوم گوشـی را قطـع کـردم و روي تخـت ولـو شـدم. دائمـاً آخـرین حـرف هـایش کـه بـا خنـده همـراه بـود تـو ي ذهـنم رژه مـی رفــت.
حـرف هـایش طـور خاصـی ادا شـد و کنایـه بـه خـوبی در آن احسـاس مـی شـد. لحـن صـحبت هـای شبه گونه اي بود که مطمئنم کرد متوجه بهانه بودن شیرینی کاك و سوغاتی شده است.
رو بــه روي آیینــه ایســتادم و بــه روي گونــه هــا ي ســرخ و تــب دارم دســت کشــیدم. آب دهــانم را قــورت دادم و لبخنــد زدم . احســاس عجیبــی قلقلکــم مــی داد. از اینکــه مهمــان جدیــدي ذره ذره بــه
قلـبم وارد شـده و مـرا بـه نـوعی درگیـر خـودش کـرده بـود شـوقی وصـف ناشـدنی تمـام پیکـره ام را در برگرفـت. امـا خوشـحالیم بـا بـرقِ حلقـه ي سـاده ي روي انگشـتم چنـدان دوام نیـاورد. بـا دیـدنش
دلـم ریخــت و یــاد نــامزد ســفر کـرده ام افتــادم مــردي کـه بــیش از پنجـاه روز بــراي ابــد مــرا تـرك کـرده بـود. لحظـه اي دچـار عـذاب وجـدان شـدم امـا. مـن دیگـر بـه او تعهـد نداشـتم، پـس چـرا بایـد خــودم را زنجیــر مــردي مــی کــردم کــه د یگــر نبــود! حلقــه را درآورم و تصــمیم گــرفتم در اولــین فرصت آن را براي خانواده ي افروز بفرستم.
#ادامه_دارد
@seshanbehaymahdavi313💞✨