❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
🔸دعایی بسیار مهم و کارگشا از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله :
🌾حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، روایت نموده و فرموده است:
🌾رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود:
🥀ای فاطمه، آیا میخواهی دعایی به تو بیاموزم که هرکس آن دعا را بخواند، حاجتش برآورده شده و سم و سحر در او اثر گذار نگردد و شیطان به او آسیبی نرساند و خواسته اش رد نشده بلکه تمام
حاجتهای دنیوی و اخروی اش که از خداوند خواسته، برآورده شود؟ گفتم: بله پدرم. به خدا سوگند که این دعا برایم از همه دنیا و آنچه در آن است، عزیز تر است. حضرت فرمود بخوان:
💔يَا اللَّهُ يَا أَعَزَّ مَذْكُورٍ وَ أَقْدَمَهُ قِدَماً فِي الْعِزَّةِ وَ الْجَبَرُوتِ يَا اللَّهُ يَا رَحِيمَ كُلِّ مُسْتَرْحِمٍ وَ مَفْزَعَ كُلِّ مَلْهُوفٍ يَا اللَّهُ يَا
💔رَاحِمَ كُلِّ حَزِينٍ يَشْكُو بَثَّهُ وَ حُزْنَهُ إِلَيْهِ يَا اللَّهُ يَا خَيْرَ مَنْ طُلِبَ الْمَعْرُوفُ مِنْهُ وَ أَسْرَعَهُ إِعْطَاءً يَا اللَّهُ يَا مَنْ تَخَافُ
💔الْمَلَائِكَةُ الْمُتَوَقِّدَةُ بِالنُّورِ مِنْهُ أَسْأَلُكَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِي تَدْعُو بِهَا حَمَلَةُ عَرْشِكَ وَ مَنْ حَوْلَ عَرْشِكَ يُسَبِّحُونَ بِهَا
💔شَفَقَةً مِنْ خَوْفِ عَذَابِكَ وَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِي يَدْعُوكَ بِهَا جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ إِلَّا أَجَبْتَنِي وَ كَشَفْتَ يَا إِلَهِي
💔كُرْبَتِي وَ سَتَرْتَ ذُنُوبِي يَا مَنْ يَأْمُرُ بِالصَّيْحَةِ فِي خَلْقِهِ فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ أَسْأَلُكَ بِذَلِكَ الِاسْمِ الَّذِي تُحْيِي
💔الْعِظَامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ أَنْ تُحْيِيَ قَلْبِي وَ تَشْرَحَ صَدْرِي وَ تُصْلِحَ شَأْنِي يَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالْبَقَاءِ وَ خَلَقَ لِبَرِيَّتِهِ
💔الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ يَا مَنْ فِعْلُهُ قَوْلٌ وَ قَوْلُهُ أَمْرٌ وَ أَمْرُهُ مَاضٍ عَلَى مَا يَشَاءُ أَسْأَلُكَ بِالاسْمِ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ خَلِيلُكَ
💔حِينَ أُلْقِيَ فِي النَّارِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ قُلْتَ يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ وَ بِالاسْمِ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ مُوسَى
💔 مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ وَ بِالاسْمِ الَّذِي كَشَفْتَ بِهِ عَنْ أَيُّوبَ الضُّرَّ وَ تُبْتَ عَلَى دَاوُدَ وَ سَخَّرْتَ
💔لِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ وَ الشَّيَاطِينَ وَ عَلَّمْتَهُ مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ بِالاسْمِ الَّذِي وَهَبْتَ لِزَكَرِيَّا يَحْيَى وَ خَلَقْتَ
💔عِيسَى مِنْ رُوحِ الْقُدُسِ مِنْ غَيْرِ أَبٍ وَ بِالاسْمِ الَّذِي خَلَقْتَ بِهِ الْعَرْشَ وَ الْكُرْسِيَّ وَ بِالاسْمِ الَّذِي خَلَقْتَ بِهِ
💔الرُّوحَانِيِّينَ وَ بِالاسْمِ الَّذِي خَلَقْتَ بِهِ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ وَ بِالاسْمِ الَّذِي خَلَقْتَ بِهِ جَمِيعَ الْخَلْقِ وَ جَمِيعَ
💔مَا أَرَدْتَ مِنْ شَيْءٍ وَ بِالاسْمِ الَّذِي قَدَرْتَ بِهِ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ أَسْأَلُكَ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ لَمَّا أَعْطَيْتَنِي سُؤْلِي وَ قَضَيْتَ بِهَا حَوَائِجِي
🌼که در این حالت ( از جانب آسمان ) به تو گفته می شود : ای فاطمه ! بله بله
📗منبع : بحارالانوار
🌹
🌸 .¸¸.•°˚˚ ✶🌺
❀࿐✺✺❀
•♡@seshanbehaymahdavi313
🔅علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا(ص)
✅چرا نماز صبح می خوانیم ؟
🌞صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان می ماند.
✅چرا نماز ظهر می خوانیم ؟
☀️ظهر،همه عالم تسبیح خدا می گویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که دراین ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه می شود.
✅چرا نماز عصر می خوانیم ؟
✨عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.
✅چرا نماز مغرب می خوانیم ؟
🌅مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نماز می خوانیم.
✅چرا نماز عشا می خوانیم ؟
🌠خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرار داد.
@seshanbehaymahdavi313
کرونا و تجلی عقلانیت جمهوری اسلامی
دکتر شهاب اسفندیاری فارغ التحصیل کارگردانی سینما از دانشگاه ناتینگهام.
یکی از مهمترین محورهای حملات تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی که خصوصا در دههی اخیر دشمنان بسیار بر آن سرمایهگذاری کردند، این گزاره بود که «جان انسانها برای این حکومت ایدئولوژیک اهمیتی ندارد». گویا تقدیر این بود که در بحرانی مانند #کرونا حقیقت به وضوح بر همه آشکار شود.
جمهوری اسلامی در اقدامی بیسابقه در تاریخ اسلام تمام اجتماعات دینی و مناسک عمومی، از نماز جماعت و جمعه تا مراسم دعا، نیایش، هیأتها، زیارت حرمها و اماکن متبرکه، که از مهمترین ارکان حفظ و تقویت «هویت جمعی دینی» در این حکومت بودند را «بخاطر حفظ جان انسانها» تعطیل کرد.
این حکومت ایدئولوژیک، مساجد و حسینههای خود را در مقطعی از شیوع بیماری تعطیل کرد که در برخی کشورهای به اصطلاح مدرن و پیشرفته، مسابقات فوتبال و اسبدوانی با دهها هزار تماشاگر هنوز برپا بود و بارها و کازینوها مالامال! حتی هنوز هم از سواحل سیدنی تا فلوریدا آکنده از جمعیت است.
این همان حکومتی است که متهم بود به «فربهی مناسک». همان حکومتی که آلوده به «تعصب و تحجر» تصویر میشد و دعوت به «عقلانیت» میشد. این همان حکومتی است که به آن توصیه میشد از دخالت در «دین مردم» خودداری کند. این همان حکومتی است که متهم بود مداحان میداندار تصمیمهای آن هستند.
هیچکس منکر نقصها، تبعیضها، بیعدالتیها و فسادها در این حکومت نیست. هیچکس مدعی نیست که به مرحلهای آرمانی و ایدآل رسیدهایم. هیچکس منکر برخی نقاط قوت و پیشرفت دیگران نیست. اما این حد از تحقیر و تخفیف جمهوری اسلامی در قیاس با دیگران، چیزی جز جنگ روانی نبوده و نیست.
حقیقتی که بسیاری از روشنفکران، جامعهشناسان، فعالان سیاسی و رسانهای داخل و خارج سالها کتمان کردند و این روزها از پس ابرهای سیاه دروغ و غبارهای تیرهی وهم بیرون آمده این است:
«جمهوری اسلامی ایران یکی از عقلانیترین و اخلاقیترین حکومتهای جهان است».
@seshanbehaymahdavi313
#پوستر | امسال بهار تو خونههاست
◽️ این روزهای پایانی ماه رجب برای رفع بلا و ریشه کن شدن ویروس کرونا بیشتر دستهایمان را به طرف آسمان بلند کنیم
#خانه_های_بهاری
@seshanbehaymahdavi313
ما آدما
فقط جائزالخطاها رو میبخشیم
ولـے..
خـ♡ـدا
دائمالخطاها رو هم میبخشه!
🌙 ماھ رجب؛ماهتوبهڪردنِ..
@seshanbehaymahdavi313
دل تنگم سفر ڪربلا میخواهد
آستان بوسـے شاه شهدا میخواهد
روز و شب ز غم دوریِ حسین بیمارم
جرمم چه باشد ڪه دوا میخواهم؟💔
#هوایتنڪنممیمیرم😭
@seshanbehaymahdavi313
💖
﷽❣️ #سلام_امام_زمانم ❣️﷽
دلم تنگ است آقاجان برای دیدنت هردم
حلالم کن اگر یکدم تو را آزرده ات کردم
دراین دنیا که گردیده پر از نیرنگ و نامردی
دعایت میکنم هرشب که فردایش تو برگردی
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
💖🌹 @seshanbehaymahdavi313🌹💖
#مساله_انتظار
❔آیا امام مهدی «عجلاللهتعاليفرجهالشريف» در میان مردم زندگی میکند و ما از شناخت او عاجزیم، یا اینکه در عالم دیگر است و ما او را نمیبینیم؟
🔺میتوان در کیفیت زندگی و غیبت امام مهدی «عجلاللهتعاليفرجهالشريف» سه فرض را تصور کرد:
۱. امام مهدی «عجلاللهتعاليفرجهالشريف» نه بر روی زمین، بلکه در عالمی غیر از عالم مادی حضور دارند؛
۲. امام مهدی «عجلاللهتعاليفرجهالشريف» روی کرۀ زمین و در میان مردم زندگی میکند، ولی به خواست الهی چشمها توانایی دیدن آن حضرت را ندارند (غیبت شخص)؛
۳. امام مهدی «عجلاللهتعاليفرجهالشريف» در میان مردم زندگی میکند و مردم هم ایشان را میبینند، اما کسی از هویت ایشان مطلع نیست. یعنی شخصیت ایشان بر مردم مخفی است، نه شخص ایشان (غیبت شخصیت).
🔸آنچه از روایات پیشوایان دینی به دست میآید، فرضیۀ سوم است؛ یعنی حضرت در زمین و ناشناس در میان مردم زندگی میکند و مردم هم ایشان را میبینند، اما نمیشناسند. برخی از این روایات عبارتاند از:
الف) امام صادق «عليهالسلام» در تبیین کیفیت غیبت امام مهدی «عجلاللهتعاليفرجهالشريف»، آن حضرت را به حضرت یوسف «عليهالسلام» تشبیه کرده و فرمودهاند:
چرا مردم منکرند که خداوند با حجت خود چنان کند که با یوسف کرد؟ او (حجت خدا) در بازارهایشان راه میرود و بر فرشهای آنان گام مینهد ولی مردم او را نمیشناسند؛ تا هنگامی که خداوند به او اجازه دهد که خود را معرفی کند. [۱]
ب) آن حضرت در روایت دیگری فرمودهاند:
شباهت امام مهدی «عجلاللهتعاليفرجهالشريف» با حضرت یوسف، در پسِ پرده بودن اوست؛ یعنی خداوند کاری کرده که مردم او را میبینند ولی نمیشناسند. [۲]
این دو حدیث به وضوح بر زندگی عادی امام مهدی «عجلاللهتعاليفرجهالشريف» در میان مردم (البته بهطور ناشناخته) دلالت دارد.
ج) از محمد بن عثمان (نایب دوم امام زمان «عجلاللهتعاليفرجهالشريف») که از احوال حضرت کاملاً آگاه بوده چنین نقل شده است:
به خدا قسم، صاحب این امر (امام مهدی «عجلاللهتعاليفرجهالشريف») هرساله در موسم حج حاضر میشود و مردم را میبیند و میشناسد. آنان نیز او را میبینند، اما نمیشناسند. [۳]
🔸هر جمعه در دعای ندبه میخوانیم:
بنفسی انت من مغیب لم یخل منا، بنفسی انت من نازح ما نزح عنا؛
جان فدایت! تو آن غایبی که از میان ما بیرون نیستی، جانم فدایت! تو آن دورشده از وطنی که از ما دور نیستی.
بنابراین، طبق این روایات، فرضیۀ اول (زندگی کردن امام «عجلاللهتعاليفرجهالشريف» در عالمی دیگر) و فرضیۀ دوم باطل میگردند.
🔸در روایتی از امیرمؤمنان «عليهالسلام» در مورد امام زمان «عجلاللهتعاليفرجهالشريف» چنین آمده است:
مردم دنبال او میگردند، ولی او را نمییابند. اما به خدا قسم حجت خدا روی زمین است؛ در راهها پیاده میرود، در خانهها داخل میشود، در شرق و غرب حرکت میکند، سخنان را میشنود و بر جماعت سلام میکند، میبیند ولی دیده نمیشود. [۴]
🔸خود امام مهدی «عجلاللهتعاليفرجهالشريف» هم به ابنمهزیار فرمودند:
پدرم با من عهد کرد نزدیک مردمی که خداوند به آنها غضب کرده نباشم، و به من دستور داد در کوههای سخت و صعبالعبور و سرزمینهای بیآب و علف زندگی کنم. [۵]
از این روایات استفاده میشود که حضرت حضوری همیشگی در جامعه داشته و با مردم دیدار و صحبت میکند؛ به منزل بعضی میرود، ولی مردم او را نمیشناسند، و این کارها را بهطور ناشناس انجام میدهد؛ اما محل زندگی و سکونت ایشان داخل شهرها نیست، بلکه در بیابانها و کوهها و محلهای دور از مردم است.
🔸همچنین حضرت دائماً در حال تغییر مکان خود هستند و جای ثابتی برای سکونت ندارند. [۶]
📚۱.کمالالدین، ج۲، ص۱۰.
📚۲.همان، ص۱۲۰.
📚۳.همان، ص۴۴۰.
📚۴.الغیبة، نعمانی، ص۱۴۴.
📚۵.بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲.
📚۶.الاحتجاج، طبرسی، ج۲، ص۳۲۴.
💠💠💠
@seshanbehaymahdavi313✅
❤️به نامخدا❤️
نام رمان: دو روی سکه
نامنویسنده:نامعلوم
برای سلامتی امام زمانمون و همچنین نویسنده رمان نفری 5 صلوات بفرستید🤗🌺🍃✨
@seshanbehaymahdavi313💞✨
✨✨✨✨✨
#رمان_دو_روی_سکه
#قسمت_یازدهم
نفسش رو داد بیرون و با تحکم گفت:
- ایـن کـارا آخـر عاقبـت نـداره، اگـه دوسـت داشـته باشـه کـه بـالاخره خـودش بـه حـرف میـاد اگـه چیـزي بـروز نـداد یعنـی بهـت علاقـه نـداره، تـو بشـین سـر جـات یـه خـري پیـدا مـی شـه بیـاد تـو رو بگیره، نگران نباش نمی ترشی!
- آخـــه...
- آخه بی آخه همین که گفتم وگرنه دیگه اسم من رو نبر!
- خیلی خب بابا!
- قول؟
- قول می دم! پاشو بریم یه چیزي بخوریم وقتی اومد دنبالم، تو رو هم با خودمون میبریم.
- اتفاقا خیلی مشـتاقم بـدونم این آقـا چـه تیپیـه کـه این جـور خـل و چلـت کـرده ! تـو اصـلاً اهـل این حرفا نبودي!
تو دلم بهش خندیدم و با ناراحتی ساختگی گفتم:
- برام دعا کن المیرا!
المیرا نگاهی سرزنش بار به من کرد و گفت:
- خجالتم خوب چیزیه!
سـپس نــیم ســاعت کامــل، مــن رو نصــیحت کـرد و مــی گفــت: «مــردا از زن ســبک بدشــون میــاد، زن بایـد غـرور داشـته باشــه، بـا شخصـیت باشـه» و... از ایـن قبیـل نصـیحت هــاي مادربزرگانـه! هـر چنــد قلبــاً بخشــی از حــرف هــاي المیــرا را قبــول داشــتم و شخصــاً خــود را دختــري ســبک نمــی دانســتم.
بطوري که همیشه بستگان پدر بخصوص رهام و نادر داداشم به من می گفتند:
- ننه سهیلا!
بعد از خروج از دانشگاه با دیدن مزدا سه ي سیاه رنگ علیرضا به المیرا اشاره کردم.
- اوناهاش اونجاست.
- مثل ماشین قبلی توئه، سهیلا!
راســت مــی گفــت، جالــب بــود کــه خــودم بــه ا یــن موضــوع توجــه نکــرده بــودم . ســال اول ورودم بــه دانشـگاه پـدر بـرایم خریـده بـود تـا سـال سـوم داشـتمش، امـا بعـد از شکسـت مـالی پـدرم مجبـور بـه فروشـش شـدیم. هـر چنـد پـدر ظـاهراً راضـی نبـود امـا مـی دانسـتم اوضـاع آن قـدر وخـیم اسـت کـه دیـر یـا زود بـه پـول ماشـین مـن هـم محتـاج مـی شـد. بعـد از دیـدن ماشـین یـک سـؤال بـدجوري در
ذهـنم رژه مـی رفـت : «یعنـی علیرضـا از عمـد همچـین ماشینی خریـده تـا داغ منـو تـازه کنـه؟ » امـا اون که اصلاً با مـا معاشـرت نداشـت و مطمئنـاً نمی دانسـت کـه ماشـین قبلـی مـن هـم دقیقـا همـین مـدل و
همین رنگ بود!
سـعی کـردم افکـارم را دور بریـزم و
خـوش بـین باشـم. دسـت المیـرا را از زیـر چـادرش گـرفتم و بـه سـمت ماشــین رفتــیم. همزمــان بـا نزدیــک شـدن مــا، علیرضـا بـه رســم ادب از ماشــینش پیــاده شــد.
قیافــه المیــرا از فــرط تعجــب دیــدنی بــود. مــردي کــه مــی دیــد مــردي متوســط بــا اســتخوان بنــد ي معمــولی، پوسـت روشــن و چشــمان ســیاه بــود و تــه ریــش کـه چانــه اش را پوشــانده بـود و خیلــی بــانمکش می کرد. علیرضا هـیچ وقـت ریشـش را بـا تیغ نمـی زد امـا مرتـب بـا ماشـین تـراش کوتـاه مـی کـرد و اجـازه نمـی داد بلنـد شـود. بـرعکس نادرکـه عـلاوه بـر اینکـه صـورتش را شـش تیـغ مـی کـرد
ابروهاشم بر می داشت.
المیرا کـه متوجـه شـده بـود چهـره اي کـه مـن بـرایش شـرح دادم صـد و هشـتاد درجـه بـا ا یـن چهـره اي کــه مقــابلش قــرار گرفتــه فــرق داره دســتپاچه شــد و آنقــدر ناشــیانه جــواب ســلام و احوالپرســی
علیرضـا را داد کـه او هـم متوجـه حالـت غیرعـادي المیــرا شـد و تعجـب کـرد. تـوي ماشـین بـا قیافــه گل انداخته المیرا نتونستم خنده ام را نگه دارم و خندیدم.
****
#ادامه_دارد
@seshanbehaymahdavi313💞✨
✨✨✨✨✨
#رمان_دو_روی_سکه
#قسمت_دوازدهم
المیرا بازویش را محکم به پهلویم زد و خیلی آهسته و البته با حرص گفت:
-کوفت، من رو سرکار می گذاري؟! اون قصه پر سوز وگدازت همه کشک بود دیگه؟!
- به جان الی خیلی وقت بود این جوري کسی رو سرکار نذاشته بودم خیلی حال داد.
- از بس تعجب کردم مثل منگولا جوابش رو دادم، الهی ذلیل شی سهیلا که آبروم رو بردي.
تا مسیر خونـه المیرا، یـک ریـز مـی خندیـدم. المیـرا هـم از خنـده مـن بـالاخره خنـده اش گرفـت ولـی
خیلـی آهسـته و ریـز ریـز خندیـد. موقـع خـداحافظی خیلـی مؤدبانـه و معقـول بـا علیرضـا خـداحافظی کــرد تــا جبــران احوالپرســی مســخره ي نــیم ســاعت پیشــش را کــرده باشــد و ســپس رو بــه مــن
آهسته گفت:
- خداحافظ روانپریش!
منم بلند با ادا گفتم:
- بی جنبه.
که دیدم علیرضا سرش را بلند کرد و با تعجب نگاهم کرد.
توي ذهنم یک بیمارستان زنان و زایمان را مجسم کردم.
آقاي دکتر علیرضا شهریاري در اتاق وضع حمل و مشغول به دنیا آوردن نی نی هاي یک زن!
«یک، دو، سه... ده تا نی نی خوشگل، واي خانم بهتون تبریک می گم شما ده قلو دارین!»
«متشکرم آقاي دکتر، همیشه می دونستم شوهرم مرد قویه!»
یکـی از نـی نـی هـا را گرفتـه مشـغول قربـون صدقشـه : «گوگـولی، مگـولی»، ناگهـان یکـی از نـی نـی هـا
روي دکتر خیس می کنه!
مامانه می گه: «واي خدا مرگم!» و دکترعلیرضا شهریاري با خنده می گه: «آب روشنایی خانم.»
از فکـر کـردن بـه افکـارم ناگهـان بـا صـداي بلنـد خندیـدم و هـیچ سـعی هـم بـراي کنتـرلش نداشـتم ناگهـان چشـمم از آیینـه بـه اخمهـاي گـره خـورده و صـورت عصـبانیش افتـاد. گـویی متوجـه سـنگینی نگــاهم شــد و بــرا ي لحظــه اي چشــمان پــر از خشــمش را بــه چشــمانم دوخــت . بــا دیــدن قیافــه ترسـناکش لبخنـد روي لـبم ماسـید، سـعی کـردم بـا دیـدن خیابـان هـا دیگـر چهـره ي اخمـالودش را نبینم. این چهره اش برایم تازگی داشت.
- ممنون پسردایی
با سنگینی فقط به تکان دادن سرش اکتفاء کرد. بدون هیچ حرفی!
ناراحت شدم و از ماشین پیاده شدم انتظار این رفتارش را نداشتم که صدایم زد:
- سهیلا خانم چند لحظه؟
بــه طــرفش رفــتم. کلافــه تــوي ماشــین نشســته بــود ســرم را بــه طــرف شیشــه ماشــین خــم کــردم و منتظر شدم. همان طور که به جلو چشم دوخته بود با لحن سرد و آزار دهنده اي گفت:
- می شه خـواهش کـنم از این بـه بعـد اگـه خواسـتین بـا دوسـتاتون تفـریح کنـین و دیگـران را دسـت بندازین روي من یکی حساب باز نکنین؟
کلماتش ماننـد پتکـی سـنگین روي سـرم فـرود آمـد هنـوز این حرفـا را هضـم نکـرده بـودم کـه ادامـه داد:
- من آدم جـد ي هسـتم خـانم بـه ظـاهر محتـرم، حوصـله سـبک باز یهـاي شـما را نـدارم . لطفـاً تـا وقتـی مهمان ما هستین مراعات حال بنده را بکنید.
بغــض کــردم، نفســم در نمــی آمــد، انگــار تــازه نقــاب از چهــره اش انداختــه بــود، اون همــه ادب و احتــرام کجــا رفــت؟ چــرا ایــن طــوري شـد؟ مگــه مــن چیکـار کــردم؟ چـرا فکــر کــرد داریــم اون رو مسخره می کنیم؟
**
ادامه دارد...
@seshanbehaymahdavi313💞✨