من اعتراض دارم...امضا:مردم
🔹
بخشهایی از سرمقاله دکتر مصباحالهدی باقری پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) در روزنامه #فرهیختگان:
🔻
هفته گذشته، قصه عجیبی درمورد بنزین در کشور ما اتفاق افتاد. در حالی که سالها به دلایل سیاسی و انتخاباتی، قیمت بنزین تغییر نکرده بود و در اقدامی غریب کارت سوخت که می توانست به نوعی نشانگر و در مقاطع بحرانی کنترل کننده (در وهله اول) و جهت دهنده (در وهله دوم) به رفتار مصرفی باشد، از چرخه عرضه بنزین حذف شده بود، به ناگاه قیمت بنزین تا سه برابر افزایش یافت و همزمان سهمیه بندی هم انجام شد.
🔻
هر فرد نسبتا عاقلی اگر این تصمیم را با اوضاع کنونی معیشت مردم و فضای کلی اقتصاد تحریم و همچنین وضعیت منطقه جمع نماید، می داند عاقبت این تصمیم چیست و تلاش می کند تا با ابزارهای مختلف، اثرات اعتراضی و (احتمالا خشونتی) تصمیم را به حداقل ممکن برساند.
🔻
اما درست عکس همه فرمولهای مذاکره، گفت وگو، اقناع و همراهی صورت گرفت و مردم در #اعتراض به این تصمیم بیرون ریختند. خیلی زود موج سواران حاضر به یراق (که هر بار موج سواری شان بر مطالبات مردمی همه را غافلگیر می کند مثل قصه غافلگیری همیشگی شهرداری مقابل برف و باران) خود را روی #خواست_به_حق_مردم (=اعتراض به دیده و شنیده نشدن) سوار کردند و شد آنچه نباید می شد.
🔻
هم تلفات جانی و هم خسارات مالی فراوان حاصل این نوع جدید تصمیم گیری در یک دولت به ظاهر مدرن (و مدعی تخصص گفتگودرمانی و سابقه داری و دنیادیدگی) به بار آمد و هم صدای مردم زیر گرد و خاک آشوبگری و تجاوز فرصت طلبان، آنچنان که باید، دیده نشد و همچون عقده ای در گلوهایشان ماند و مانده.
🔻
درواقع، گفت وگو شکل نگرفت و 《باید بشود》تحمیل شد. از آن طرف مسیر شنیدن و شنیده شدن هم تعطیل بود. در آخر هم صدای اعتراض در هوای مه آلود آشوبگری، گم شد.
http://farhikhtegandaily.com/newspaper/2922/1/&page=167275
@satliyat