🕊🌻🕊
🌻🕊ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
🌻🕊نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش
🌻🕊مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر،مادرت زهرا
🌻🕊به دیدار قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش
🌻🕊اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یادما هم باش
🌻🕊نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش
🌻🕊زیارت نامه که می خوانی بر مزار آن تربت خاموش
🌻🕊به دیدار قبر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش
🌻🕊بغل کردی قبر مادر را،جای ماهم او را زیارت کن
🌻🕊به دیدار نینوا رفتی، نینوا رفتی یاد ما هم باش
🌻🕊ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
🌻🕊نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش
🌻🕊شب جمعه کربلا رفتی یادماهم کن چون زدی بوسه
🌻🕊کنار قبر ابالفضل باوفا رفتی یادماهم باش
🌻🕊بزن بوسه جای ما روی فرق عباس و اکبر و اصغر
🌻🕊سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یادما هم باش
🌻🕊ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
🌻🕊نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش
🌻🕊به جای ما هم زیارت کن عمه ات را کنج ویرانه
🌻🕊برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش
🌻🕊نماز حاجت که می خوانی از برای فرج مسجد کوفه
🌻🕊دعا کردی از برای فرج التماس دعا یادما هم باش
🌻🕊شدی محرم در مراسم حج یا منا رفتی یادما هم باش
🌻🕊به هر جارفتی برو مهدی هر کجا رفتی یادما هم باش
🌻اباصالح التماس دعا…🌻
💫سلااااااام
💫سحرتون بخیییییییر و نیکی مهدی یاوران و بیداردلان سحرخیز
💫التماس_دعای_فرج 🤲
🕊🌻🕊
📿 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وعَجِّل فَرَجَه 📿
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج♥️
╰┈➤🕯﷽🕯
👈سلام دوستان گلم توجه کنید👉
💠یه فرمول جالب برای اینکه بدونیم فلان جزئه قرآن ... تو صفحه چنده؟
❤️تاحالا شده لازم بشه بدونین هر جزء قرآن تو صفحه چنده؟؟؟!
🤗خب حالا من بهتون میگم
💚فرض کنیم میخوایم جزء ۸ رو ببینیم از کدوم صفحه شروع میکنه.
💜از ۸ یه عدد کم میکنیم
👈میشه ۷ حالا ۷ رو ضرب در ۲ میکنیم 👈میشه ۱۴
👈اون ۲ رو میزاریم بغل ۱۴
👈میشه، ۱۴۲
💜پس جزء ۸ از صفحه ۱۴۲ شروع میشه
به همین راحتی
💛حالا یکی دیگه رو امتحان کنیم مثلا
جزء ۲۱
۲۱-۱=۲۰
۲۰×۲=۴۰
۴۰۲
🧡پس جزء ۲۱ از صفحه ۴۰۲ شروع میشه... خوب بود!؟؟
🌺به دوستاتون هم بفرستین به مناسب ماه مبارک رمضان😊
🙏التماس دعای فرج
💐بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ💐
🍃السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَ الرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے ْ الاَمان الاَمان🍃
🍃الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ🍃
#تلنگرانه
بی نماز ها بخوانند
شمای که از شب تا صبح سرت تو گوشیه📱
و نماز رو ترک کردی 🤲❌
آیا فراموش کردی ⁉️
خالق تو کیست ‼️‼️❔❔
آیا فراموش کردی چه کسی به تو قدرت داد❓
👋همان دستانی که با آن تایپ می کنی 🖐
و چشم هایکه به مانیتور گوشی
نگاه می کنی
اینها را خدا بهت بخشید👌
اگر فردی به تو خانه ای بدهد آیا او را رها می کنی بدون تشکر ؟؟
قطعا خیر
قطعا سعی می کنی رضایتشو همیشه داشته باشی چون بهت لطف کرده
پس چرا با ترک نماز خودت را از رحمت چنین خدای دور می سازی ⁉️
افسوس و صد افسوس خودت را از هم کلامی خدا متعال دور می سازی در حالی که اموات در حسرت بازگشت به دنیا هستند و از کردهای خود پشیمانند
شیطان حاضر به سجده برای آدم نشد و تو برای خدا حاضر نیستی
💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎇شهید مطهری:«ای بهتر که ما جاهل ها امر به معروف و نهی از منکر نکنیم.»
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
هدایت شده از شهدای مدافع حرم
2789430 (1).mp3
3.91M
✅ تندخوانی جزء ۱۴ تقدیم به قلب نازنین امام زمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف).
☝️☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام قرائتی
🌀ماه رمضان بایدجریان داشته باشد.
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
※ تمام حقیقت ماه رمضان، یه چیزه!
🔹و اگر درست جلو بری؛
آخرِ ماه رمضان، باید یه اتفاق مرتبط باهاش، درونت رخ داده باشه....
✘ پس شبهای قدر، باید بدونی چجوری دعا کنی.
#منتظران_حضرت_مهدی_عجل_الله_تعالی_فرج_الشریف
#تک_تک_اعمالمون_به_نیت_سلامتی_و_ظهور_امام_زمانمون.
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
همسرشمابراۍخودِشماست،نهبراۍنمایش
دادنجلوۍدیگران..!
مۍدانۍچقدرازجوانانمردمبادیدنهمسر
بۍحجابشمابهگناهمۍافتند...!؟؟
#شهید_ابراهیم_هادی
هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
16.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #کلیپ_تصویری | گفتگوی عاشقانه با خدا❤️
🎙استاد#محسن_عباسی_ولدی
‼️چقدر حرف داریم برای گفتن با خدا‼️
✅ واقعاً باور کنیم، وقتی با خدا حرف میزنیم، انگار تو این عالم هیچ کس جز ما و خدا نیست.
#قصه_من_و_خدا
#ماه_رمضان.
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 #درس_اخـــلاق
🔻تو قبر، چه خبره؟
#استاد_عالی.
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید
💢 ثواب دینداری در آخرالزمان
📎 #ماه_رمضان
📎 #اخلاق
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
31.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️شبهه : میگن حضرت علی علیه السلام به ایران حمله کردن و ایرانیان رو سرکوب کردن...
✅واقعیت رو در کلیپ بالا ببینیم.
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نبین قد ام کوچیکه😭👌
🌹
🌹🌹
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین.
خدایا مؤاخذه نکن مرا در ایـن روز به لغزشها و درگذر از من در آن از خطاها و بیهودگیها و قرار مده مرا در آن نشانه تیر بلاها و آفات اى عزت دهنده مسلمانان
🤲
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
39.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند...
🔺 به یاد شهدای مدافع حرم؛ شهید میلاد حیدری و شهید مقداد مهقانی...
📌 شادی روحشون صلوات بفرستید
#مدافعان_حرم
#شهید_میلاد_حیدری
#شهید_مقداد_مهقانی
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
💫صل الله علیک یااباعبدلله🤚
در قیامت قیمتیتر چیست ، غیر از یاحسین
قیمت یک یاحسین آنجا قیامت میکند ...
#امیریحسینونعمالامیرم🤚
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋 یادی کنیم از نفر اول مسابقات قرآن در سال ۱۳۹۴ در مالزی.
#بیاد_قاری_شهید_منا
#محسن_حاجی_حسنی_کارگر
✅ #شادی روحش صلوات
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
✅ در جمهوری اسلامی مردها پای زن ها رو میبوسن، در رژیم پهلوی زن های پای مرد ها رو، بعد شعار دومی زن زندگی آزادیه😑🤦🏻♂️
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
🎥 قبل از ظهور رفاه و آسایش و عافیت طلبی، نیست، به شدت فشرده می شوید و امتحان میشويد!
✨شرط تحقق ظهور، برپائی امر به معروف و نهی از منکر هست✨
(تفسیر آیه۴۰ و ۴۱ سوره حج)
🎙مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای
#امام_زمان/#جهاد_تبیین
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
ما نیروی قدسیم و هدف قدس شریف است...👊
🚩کانال مخاطب خاص 1402 در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1402 درسروش 👇
splus.ir/savabaemal
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
🔷 «یکی مثل همه» 🔷
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
قسمت پنجم
🔶خانه الهام🔶
-سلام دوستان. خوبین؟ نمازروزههاتون قبول. منم خوبم. اما خیلی ضعف دارم. تازه ساعت نه و نیم صبح هست اما معدهام سوز میزنه. راستی رنگ روسَریم چطوره؟
الهام در اتاق خودش که یک اتاق با ترکیب رنگ صورتی و شاد و دخترانه روی تختش نشسته بود. با لبخندِ همیشگیاش در حال احوالپرسی با بچههای پِیجِ اینستایش بود. اما خبر نداشت که یکی دو تا از دختران گروه نرجس که آدرسِ پیجِش را داشتند، تا دیدند که الهام لایو دارد، فورا به لایو پیوستند.
-این رنگ روسری رو خیلی دوس دارم. شبِ تولدِ مامانم، بابام واسه هردومون خرید. رنگش خیلی شاده اما بنظرم این گُلای ریز و بنفشی که پایینش داره، خیلی قشنگتر و خاصترش کرده. نظر شما چیه بچهها؟
آن دو دختر که سمیه و سمانه نام داشتند فورا به همدیگر پیام دادند:
🔺 [سمیه: میبینی خداوکیلی؟ میبینی چقدر جِلفه این دختر؟
سمانه: اه اه ... حالم از خودش و رنگِ رُژِش و روسریش به هم میخوره. دخترهء مذهبی نمای صورتی!
سمیه: عقده دیده شدن داره. وگرنه یکی نیس بهش بگه بشین تو خونهات و جزءِ یازدهم قرآن رو بخون بدبخت!
سمانه: من که بنظرم باید به خانم ایزدی بگیم. میدونی اگه حتی یه پسر با دیدن الهام با این دلبریهاش و صدا نازککردناش به گناه بیفته، چقدر ما مسئولیم؟
سمیه: اصلا همینان که باعث میشن وضع جامعه اینجوری بشه و سالها ظهور آقا به عقب بیفته! چقدر آقاجانمون مظلومه!
سمانه: من به خانم ایزدی میگم. تو هم بهش بگو! دوتامون بهش بگیم اثرش بیشتره.
سمیه: آره بابا. نمیذارم این الهامِ خودشیفته اینطوری جامعه مهدوی رو به گند بکشه! ناسلامتی ماه رمضون هستا!
سمانه: چی میگی سمیه؟ من فکر نکنم این اصلا روزه باشه! کسی که روزه هست، حوصله این همه بزک و دلبری با اجنبیهای پِیجش داره؟!
سمیه: راس میگی به خدا. من برم زنگ بزنم به خانم ایزدی.
سمانه: آره. بزن. منم بعد از تو به خانم ایزدی زنگ میزنم.] 🔺
الهام در حال صحبت کردن بود که بالای صفحه گوشیش دید که ایزدی زنگ زد. باز اول رد تماس داد و گفت: «بچهها یکی داره واسم زنگ میزنه. حوصلم نشد برم وایفا روشن کنم. با نتِ گوشیمم.»
ایزدی دوباره زنگ زد. الهام گفت: «اه ... سیریش دست بردارم نیس ...» این را گفت و دوباره رد تماس داد. بار سوم که نرجس ایزدی زنگ زد، مجبور شد گوشی را جواب بدهد.
-سلام. نرجس جون لایوَم الان. میشه بعدا بحرفیم؟
نرجس با تندی گفت: «نه. نمیشه. همین الان باید حرف بزنیم.»
الهام نگران شد و پاشد و درست نشست و گفت: «چی شده؟ اتفاقی افتاده؟»
نرجس گفت: «تا ببینیم به چی بگی اتفاق! الهام تو واقعا نمیفهمی یا خودتو زدی به نفهمی؟! این چه وضعیه که تو فحشاخونه اینستا راه انداختی؟! این چه سر و وضعیه که صبحِ کله سحرِ ماه رمضون راه انداختی! آبرو خودت و مامانت کشیدی رو سرت و دلبری میکنی؟»
الهام که خیلی از حرفهای نرجس دلخور شده بود اما نمیخواست بیاحترامی کند به آرامی گفت: «مگه چی شده حالا؟ یه لایو ساده است. همیشه داشتم. حالا به شما چی رسوندن و کیا رسوندن نمیدونم. اما کاش خودت بودی و میدیدی!»
نرجس با تندی گفت: «لازم نکرده. اونایی که دیدن، از شدت ناراحتی و غصه، نزدیک بود سکته کنن! تو ناسلامتی تحصیل کردهای. ناسلامتی سطح سه حوزه هستی. ناسلامتی داری پایاننامه مینویسی. چرا اینقدر ادا و شکلک از خودت درمیاری!»
الهام باز هم خودش را کنترل کرد و گفت: «میشه بگی چیکار کردم؟ دیگه داره بهم برمیخوره! یه روسری انداختم سَرَم و دارم لایو میگیرم. این چه مصیبت و معصیتی هست که خبر ندارم؟»
نرجس جواب داد: «ببین من نمیدونم چه نیتی داری. ولی نمیذارم به این رویه ادامه بدی. اگه المیرا جونت نمیتونه کنترلت کنه، من صد تا مثل تو رو متحول کردم. نذار رومون تو هم باز بشه.»
@Mohamadrezahadadpour
ادامه👇👇
الهام که دیگر خیلی بهش برخورده بود با عصبانیت گفت: «نه. بذار اتفاقا رومون تو هم باز بشه ببینم چیکار میخوای بکنی؟ چی میخوای بگی؟ تو که هر وقت هر چی تو دلت بوده، به همه گفتی و شکستن دلِ بقیه برات کاری نداره. مخصوصا اگه یه کاورِ شرعی بکشی روش و به اسم تکلیف...»
نرجس حرف الهام را قطع کرد و حرفی زد که نباید میزد. گفت: «دختری که بابا بالای سرش نباشه و باباش برای یه قرون دو زارِ دنیا، بیزینسِ دبی و کویتش رو به خانوادهاش ترجیح بده، بهتر از همینم نمیشه!»
نرجس با این حرفش، انگار یک سطل از آهنِ گداخته روی سر و تن و بدن الهام ریخت. از بس الهام را آشفته کرد. الهام با بغض و دریایی از اشک و تنفر که پشتِ چشمانش موج میزد، با فریاد گفت: «ازت بدم میاد. ازت متنفرم. خیلی بیحیایی. خیلی.» این را گفت و گوشی را قطع کرد و آن را به گوشهای از اتاقش پرتاب کرد و حالا گریه نکن و کی بکن!
🔶دفتر کار ذاکر🔶
ذاکر در حال کار کردن با سیستمش بود و نوایِ تندِ مداحی گوش میداد و نوک پاهایش را با ریتم نوحهای که گوش میداد، به زمین میکوبید. در زدند. وقتی اجازه ورود داد، فرهادی سراسیمه وارد شد.
-سلام حاج آقا.
-علیکم السلام. چی شده؟
-با بابام حرف زدم. بنظرم الان وقتشه.
ذاکر صدای مداحی را قطع کرد و از سر جایش بلند شد و به طرف فرهادی رفت و گفت: «چطور؟ واضحتر حرف بزن!»
-دیشب با بابام اتمام حجت کردم. خیلی وقت بود باهاش حرف میزدم. از تابستون پارسال تا الان. تا این که دیشب حسابی پُختمش. خودش هم بدش نمیاد که دیگه حاج عبدالمطلب نباشه و معاونت رو به شما بدن.
ذاکر سکوت کرد و فقط به چشمان فرهادی زل زد. فرهادی ادامه داد: «حاج آقا الان شبِ قدرِ این معاونته و لحظه سرنوشت سازی هست. اگه همین امروز نجنبیم، دیگه نمیشه کاری کرد.»
ذاکر گفت: «ابوی نگفتن تکلیف چیه؟»
فرهادی با ته لبخندی جواب داد: «چرا حاجی. بابا الان منتظر شماست.»
تا این حرف را زد، برق از گوشه چشم ذاکر هویدا شد. چند دقیقه بعد، ذاکر در دفتر فرهادیِ بزرگ، با کت و شلوار شیک نشسته بود. فرهادی بزرگ هم روبروی آنها روی مبل نشسته بود و در یک دستش چایی و در دست دیگرش تسبیح بزرگی داشت. وقتی چند قلپ چایی خورد، به ذاکر گفت: «ما مدیون بچههای بزرگی مثل حاج عبدالمطلب هستیم. بچههایی که از اول انقلاب و جنگ تا الان دارن زحمت میشکن و زندگی و جوونیشون رو پای این کشور و فرهنگش گذاشتن.»
ذاکر خیلی محتاط و مثلا با آداب زیاد گفت: «بله. خدا سایه بزرگترا بر سر ما حفظ کنه. من شاگرد مکتب حاج عبدالمطلبم. هر چی بلدیم از ایشونه.»
-درسته. اما سازمان تصمیم گرفته که با درخواست بازنشستگی ایشون موافقت کنه. ظاهرا هنوز یک سال دیگه تا اتمام حکمشون مانده. اما خب. اگر همچنان نظر خودشون باشه، میخوام امروز فردا این اتفاق بیفته.
-هر چی خدا بخواد همون میشه. اراده عالی، واجب الاطاعه است.
-اختیار دارید. ضمنا میخوام وقتی نشستی جایِ حاج عبدالطلب، حواست به پسرم باشه. خیلی به تو علاقه داره.
-خاطر جمع باشید. میذارمش جای خودم. هر چی این سالها یاد گرفتم یادش میدم. هر چند آقازاده با داشتن پدری مثل شما... من زیره به کرمان میبرم.
-آره. به کتاب و سر و کله زدن با نویسنده ها خیلی علاقه داره. خلاصه دیگه نخوام تاکید کنم.
-عرض کردم. خاطر جمع باشید. نمیذارم آب تو دلتون تکون بخوره. فقط جسارتا تودیع و معارفه کی هست انشاءالله؟
-همین امروز عصر. میگم برای ساعت سه هماهنگ کنن. قبلش با وزیر جلسه دارم. تا برگردم میشه ساعت سه.
@Mohamadrezahadadpour
ادامه👇👇
🔶مسجدالرسول-حجره داود🔶
کمکم داشتند به اذان ظهر نزدیک میشدند. داود و احمد در حجره مسجد که حاجی مهدوی و خانمش آماده کرده بودند نشسته بودند. احمد گفت: «جای بدی نیست. نزدیک درِ اصلی مسجد هست. سالمه و نیازی به تعمیر و تزیین نداره. این از مکان. درسته خیلی بزرگ نیست. ولی میشه حدودا... بیست سی بچه کودک و نوجوون... شایدم بیشتر جا داد.»
داود گفت: «من دیروز تا شعاع حدودا دو کیلومتری اینجا از چهار طرف پیاده روی کردم. کوفته شدم با دهن روزه. اما واجب بود. خیلی چیزا دستم اومد.»
-مثلا؟
-مثلا این که دو تا مدرسه ابتدایی داریم. دو تا متوسطه اول. دو تا متوسطه دوم. ینی شش تا مدرسه. سه تاش دخترونه و سه تاش هم پسرونه.
-اصلا فکر کار کردن تو این مدرسهها نباش که بچههای خودمون اونجان. ممکنه فکر بد کنن.
-نه. من فکر مدرسه نبودم. جای من اینجاس. کاری به داخل مدرسهها ندارم. راستی... اینم بگم که نصف بیشتر خانوادههای این محل، برخلاف سطح و کلاس بالای مثلا خودِ محل، آنچنان فرهنگ بالا و یا وضعیت اقتصادی عالی ندارن. خیلی معمولی هستن. اینم بگم که وقتی نشسته بودم تو پارک و آموزشگاه دخترانه تموم شد، حتی یه دختر چادری ندیدم. هفتاد درصدشون هم مقنعههاشون رو انداخته بودند یا کلا برداشته بودند.
-خب من فکر نمیکنم ما بتونیم کاری واسه دخترا بکنیم. چون هم مجردیم. و هم ظرفیت مسجد طوری نیست که بتونیم هم زمان به پسر و دختر رسیدگی کنیم. باید بسپاریمشون به دست خدای مهربون!
-درسته. دلم خیلی میسوزه اما تو این بیست روز و یک ماه نمیشه دست تنها واسه دخترا کاری کرد. حالا با پسرا بریم جلو. شاید یه در و پنجرهای خدا باز کرد و تونستیم یه ایده برای دخترا داشته باشیم. پس فعلا تمرکزمون میذاریم رو پسرا.
-باشه. موافقم. خب الان من چیکار کنم؟ طراحی همین چیزی که گفتی انجام بدم؟
-آره. احمد میتونی بیایی اینجا؟
-دلم میخواد اما نمیتونم. تو که از حال و روزم خبر داری؟
-تو مگه قرار نشد بری پیشِ روانپزشکت و درمانت رو ادامه بدی؟
-الان وقت این حرفا نیست. من نمیتونم این همه قرص بخورم تا فقط شاید بتونم زود از دستشویی بیام بیرون و یه مرتبه وضو بگیرم! شایدم اصلا نتونم و اثری نداشته باشه.
-خب اینطوری خودت اذیت میشی. بازم خدا را شکر که خودت میدونی وسواسیت در طهارت و نجاست داری. اگه قبول نداشتی که مشکل داری، خیلی درمانت سخت بود. جان داود دنبالش باش. اینطوری همیشه اذیت میشی. خب وقتی میشه درمانش کرد، برو درمانش کن.
-باشه واسه بعد از ماه رمضون. الان کم غم و غصه ندارم. اینا. یکیش خودِ تو! گفتی اینو طراحی کنم؟
-آره. خدا خیرت بده. زود باش تمومش کن که باید زود بدیم پرینت کنن و محله رو بترکونیم.
احمد رو به طرف لبتاپِ داود کرد و داود هم هر چیزی که روی در و دیوار حجره آویزان کرده و یا چسبانده بودند را برداشت.
حدودا یک ساعت بعد، یعنی وقتی نماز جماعت ظهر و عصر و سخنرانی داود تمام شد، داود سریع به حجره برگشت. دید احمد با سه چهار تا پلاستیک، تازه از راه رسیده و خستگی و عطش از سر و رویش میریزد. پلاستیکهایی که مملو بود از کاغذهای آپنج و کوچکتر. با طراحیهای رنگی و جذاب.
-دستمریزاد. چند تا شد؟
-حدودا هزارتا. فقط داود... شَر نشه یه وقت!
-خب اگرم بشه، گردن من! نگران نباش. این دو تا بسته با من. امشب توزیع میکنم. تو هم این دو تا بسته که تعدادش بیشتره رو ببر درِ مدرسه پسرونه و توزیع کن و از اون طرف هم برو حوزه تا بعدا خودم خبرت کنم. راستی لب تاپم خالی کردی؟
-آره. همش ریختم رو هاردِ خودم. ولی نفروشش. به خدا حیفه. دیگه سیستمی مثل این با این مبلغ پیدا نمیکنی. لبتاپ واسه بقیه یه چیزِ زینتی شاید باشه اما واسه تو ابزارِ کارِت هست. نفروش به نظرم.
-خدا بزرگه. برو داداش. الانه که دیگه کمکم مدرسهها تموم بشه و بچهها بریزن بیرون.
@Mohamadrezahadadpour
ادامه👇👇
احمد خداحافظی کرد و رفت. قدمهایش را تندتر برمیداشت تا زود به نزدیکی یکی از مدارس برسد. مدارسی که فاصله آنها با هم زیاد نبود. فکری به ذهنش رسید. در راه، سه چهار تا شیرکاکائو و کوکی کشمشی خرید و رفت.
به در مدرسه متوسطه اول رسید. دید مدرسه آنها تمام شده. فورا دو سه تا از بچهها را دور خودش جمع کرد. بچههایی که شیطنت و آزار بیخود و بیجهت از سر و کله آنها میبارید. به آنها گفت: «هر کدوم از شما که این بسته کاغذها رو درِ مدارس پسرونه... فقط پسرونه... توزیع کنه، اولش این کاکائو و کوکی بهش میدم. بعدش هم که برگشت، یه ساندویچ همبرگر مهمون من!»
آن سه چهار تا پسر با شنیدن شیرکاکائو و کوکی به وجد آمدند. چه برسد به این که قرار بود بعد از آن، ساندویچ همبر و نوشابه هم بزنند بر بدن. احمد گفت: «ببین! داداش من خودم دو دَره بازما. از دور دارم نگاتون میکنم. باید دست هر بچهای که داره از طرف شما میاد، یکی از این کاغذا باشه. حله؟»
آنها گفتند«حله» و کاغذها و شیرکاکائوها و کوکیها را گرفتند و رفتند. بقیه کاغذها را خودِ احمد در همان پیادهرویی که ایستاده بود توزیع کرد. کاغذهایی که در آن کاغذها نوشته بود:
🔺😍 [بزرگترین لیگِ مسابقات ps4 و ps5 جامِ رمضان.
در سه سطح ابتدایی و متوسطه اول و متوسطه دوم.
بشتابید.
کاملا رایگان.
به همراه جوایز نقدی و غیر نقدی در روز عید فطر.
ضمنا ظرفیت محدود نیست و مسابقات در راند اول به صورت دستگرمی و آموزشی و راند دوم به صورت حذفی برگزار میشود.
از امشب ثبت نام و قرعه کشی داریم. فقط یک شب برای ثبت نام فرصت دارید. نگی نگفتی.
قول پذیرایی نمیدهیم اما اگر جور شد چشم.
مکان: مسجدالرسول! حجره دیوید!] 🔺😍
@Mohamadrezahadadpour
ادامه دارد...