eitaa logo
مخاطب خاص 🇮🇷1403🇵🇸
390 دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
28.1هزار ویدیو
35 فایل
هر آنچه که از فضای مجازی انتظار دارید را برایتان فراهم خواهیم ساخت. مطالب شامل سیاست،اقتصاد داخلی و بین الملل اهل بیت ، قرآن حدیث عترت واعظین و منبری ها غذایی و کشاورزی تعلیم و تربیت خانواده همیار کانال👇 @mojtabarahimi69 https://eitaa.com/savabaemal
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ شبهه :مگه نمیگن شیاطین در ماه رمضان در غل و زنجیر هستند، پس چرا باز هم گناه می‌کنیم؟
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 📍 فشار‌ها و ناراحتی‌ها در دنیا، تطهیر کنندۀ مؤمن است❗️
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر از دنیا چیزهایی میخواهی که بیش از نیازت است، هوس است 👤 آیت الله مصباح یزدی
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گره‌های زندگی‌تون رو با این ۴ تا کار باز کنید الاسلام 🌹 سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات 🌹 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌹نشر حداکثری
Tahdir joze7.mp3
4.22M
تند_خوانی جزء_هفتم_قرآن_کریم با صدای استاد_معتز_آقایی 🌺الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج🌺
─‌┅═‎✧بِسمِ ربّ شُّهدا✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 🕊زیارت نامه شهـــدا🕊 🌹 ✍امام خامنه ای مدّظله العالی : امروز فضیلت زنده نگه‌ داشتن نام ، یاد و خاطـره شهیــدان کمتر از ؛ شـــ🌹ــهادتـــــ نیست. 🇮🇷 ─‌┅═‎✧❁°یازهـــــ🦋ـــــرا°❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
* ابراهیم هادی دوست امام زمان(عجّ)بود. ابراهیم را دیدم؛ خیلی ناراحت بود؛ پرسیدم چیزی شده ؟ گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیراندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده. هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد. و نیمه های شب برگشت؛ آنهم خوشحال و سرحال! مرتب داد میزد امدادگر؛ امدادگر، سریع بیا، ماشاالله زنده است! بچه ها خوشحال شدند، مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب... ولی ابراهیم گوشه‌ای نشست و رفت توی فکر، رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آنهم نزدیک سنگر عراقی ها.. اما وقتی رفتم انجا نبود.. کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن! بعد ها ماشاالله ماجرا را این‌گونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم... عراقی ها هم مطمئن بودند زنده نیستم. حال عجیبی داشتم ... زیر لب فقط میگفتم: یا صاحب الزمان(عجّ) ادرکنی هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمیکردم. آن آقا کلی با من صحبت کرد؛ بعد فرمودند کسی می‌آید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد ؛ خوشا به حالش🥲 🤲یاصاحب‌الزّمان🌱 ─‌┅═‎✧❁°🤍(یازهــرا(س°❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌