▫️آمده بود مشهد برای زیارت.
پول و پلهاش تمام شد.
نمیخواست به کسی رو بزند.
متوسل شد به امام رضا علیهالسلام.
خواب حضرت را دید:
"فردا اولین کسی که وارد حرم من میشود،
گره از کارت باز خواهد کرد."
از خواب که بیدار شد رفت ورودی حرم.
اولین نفر را که دید ماتش برد.
با خودش گفت:
«این که اصغر بینماز است!
یعنی حضرت مرا به یک بینماز حواله داده؟!»
👈این #حکایت جذّاب و زیبا را اینجا بشنوید
👇👇👇👇👇👇
@Eltejatales | کانال قصّههای مهدوی4_6025915845878746978.mp3
زمان:
حجم:
5.57M
🔸#حکایت عجیب اصغر بینماز
📚شیفتگان مهدی علیهالسلام، ج۲، ص۱۷۳.
#امام_رضا_علیه_السلام
═✧❁🌸❁✧═؛
═✧❁🌸❁✧═
@Elteja_tales | کانال قصّههای مهدوی4_6050911975720883916.mp3
زمان:
حجم:
5.82M
🔸دشتِ سالِ نو
🎧 #حکایت جالبی درباره عیدی گرفتن از دستان مبارک امام زمان علیهالسلام✨️
📚مطلع انوار، ج۲، ص ۳۹۹.
#ربیع_الانام
#امام_زمان
#حکایت
يكى، در پيش بزرگى از فقر خود شكايت مىكرد و سخت مىناليد . گفت: خواهى كه ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟
🌷گفت: البته كه نه . دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمىكنم.
🌷گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مىكنى؟
🌷گفت: نه .
گفت: گوش ودست و پاى خود را چطور؟
گفت: هرگز .
🌷گفت: پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است . باز شكايت دارى و گله مىكنى؟!
🌷بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوشتر و خوش بختتر از بسيارى از انسانهاى اطراف خود مىبينى .
🌷پس آنچه تو را دادهاند، بسى بيشتر از آن است كه ديگران را دادهاند و تو هنوز شكر اين همه را به جاى نياورده، خواهان نعمت بيشترى هستى!
🔺شکر گذار آنچه که داریم باشیم!!!
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#حکایت
پادشاهی روزی به وزیر خویش گفت:"چه خوبست اگر پادشاهی جاودانه باشد."
وزیر گفت:"اگر جاودانه بود، نوبت به تو نمیرسید!'
❊͜❊ٜٜٜٜٜٜٖٖٖٖٜ͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͜͡༊͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍✿░⃟🌸❁┅┄
🌸🍃🌸🍃
#حکایت
در تذکره الاولیا آمده است که فضیل عیاض در زمان مرگش دو دختر داشت.به همسرش وصیت کرد وقتی که من مردم چنین کن.
همسرش طبق وصیت فضیل، بعد از مرگ فضیل، دست دختران را گرفت و بالای کوه بوقبیس رفت.
پس از این که در سجده افتاد و کلی گریه کرد، این جمله فضیل را بر زبان آورد و دعا کرد.
(( خدایا فضیل تا زنده به اذن تو بود، نگهداری و مراقبت این دختران به او سپرده بودی و چون از دنیا رفت، و در زندان گور جسم او را زندانی کردی، این دو دختر را به تو می سپارم. فضیل ( با اینکه ثروت هم داشت) کسی ندارد که پس از مرگش به او چون تو اطمینان و یقین کند. خلایقی که امانت دادی به خودت امانت می سپارمش))
در این حال پادشاه یمن از کنار کوه می گذشت که از دور آنها را دید و امر کرد نزد او آوردند.
دو پسر داشت ، هر دو دختر را به عقد پسران خود درآورد و همان جا دختران از مادر خداحافظی کردند و سوار مرکب پادشاه شده و به قصر پادشاه رفتند.
🚩کانال مخاطب خاص1403در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1403در سروش 👇
splus.ir/savabaemal
@Elteja -کانال اِلتجا1_1693905174.mp3
زمان:
حجم:
2.93M
▪️بیا به تربت زهرا تو گریه کن دل شب
که زائری به سر تربت نهانش نیست
#حکایت خواب یکی از دوستداران امام عصر سلام الله علیه، پیرامون #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها ...
💠از بزرگی پرسیدند فلسفه حرام بودن نگاه به #نامحرم چیست؟
گفت :
👀 میبینی،میخواهی،به وصالش نمیرسی، دچار افسردگی میشوی!
👀 میبینی،شیفته میشوی،عیب ها را نمیبینی،ازدواج میکنی،طلاق میدهی!
👀 میبینی ،دائم به او فکر میکنی،از یاد خـدا غافل میشوی،از عبادت لذت نمیبری!
👀 میبینی،باهمسرت مقایسه میکنی،ناراحت میشوی،بداخلاقی میکنی!
👀 میبینی،لذت میبری،به این لذت عادت میکنی، چشم چران میشوی،درنظر دیگران خوار میگردی!
👀 میبینی،لذت میبری،حب خدا دردلت کم میشود،ایمانت ضعیف میشود!
👀 میبینی،عاشق میشوی،از راه حلال نمیرسی،دچار گناه میشوی!
#حکایت
#کنترل_چشم
🧕
@Elteja_tales | قصّههای مهدوی4_5863897760939383075.mp3
زمان:
حجم:
7.19M
🔸️دست قدرت خدا
#حکایت معجزهای عجیب از امام رضا علیهالسلام.
#امام_رضا_علیه_السلام
♥بر چهره دلربای امام زمان صلوات♥
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
جهت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و آمرزش گناهان مون صلوات
🌤اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ 🌤
@Elteja | کانال اِلتجا4_6003644052447169946.mp3
زمان:
حجم:
4.34M
📚 #داستان_های_مهدوی
🔸حکایت شفا یافتن یک هندوی کافر از برکت توسل به امام زمان علیه السلام...
📚 به نقل از مرحوم کافی
#حکایت
#معجزات_حضرت
🌸🍃🌸🍃
#حکایت
یك شب شاه عباس با لباس مبدل در كوچه های شهر ميگشت كه به سه دزد برخورد كردكه قصد دزدی داشتند
شاه عباس وانمود كردكه اوهم دزداست و ازانان خواست كه او راوارددارودسته خودكنند
دزدان گفتندماسه نفرهريك خصلتی داريم كه به وقت ضرورت به كارميآيد
شاه عباس پرسيدچه خصلتی ؟
يكی گفت من ازبوی ديوارخانه ميفهمم كه درآن خانه طلاوجواهرهست يانه و به همين علت به كاهدان نميزنيم . ديگری گفت من هم هر كس را يك بار ببينم بعداً در هرلباسی او را ميشناسم
ديگری گفت من هم از هرديواری ميتوانم بالا بروم
از شاه عباس پرسيدند تو چه خصوصيتی داری كه بتواند به حال ما مفيد باشد ؟
شاه فكری كرد و گفت من اگر ريشم را بجنبانم كسی كه زندانی باشدآزاد ميشود
دزدها او را به جمع خودپذيرفتندوپس از سرقت طلاها را در محلی مخفی كردند .
فردای ان شب شاه دستور داد كه ان سه دزد را دستگير كنند . وقتی دزدها را به دربار آوردند آن دزدی كه با يك بار ديدن همه را باز ميشناخت فهميد كه پادشاه رفيق شب گذشته انها است پس
اين شعر را خطاب به شاه خواند كه :
ما همه كرديم كار خويش را
ای بزرگ اخر بجنبان ريش را
🌸🍃🌸🍃
#حکایت
یك شب شاه عباس با لباس مبدل در كوچه های شهر ميگشت كه به سه دزد برخورد كردكه قصد دزدی داشتند
شاه عباس وانمود كردكه اوهم دزداست و ازانان خواست كه او راوارددارودسته خودكنند
دزدان گفتندماسه نفرهريك خصلتی داريم كه به وقت ضرورت به كارميآيد
شاه عباس پرسيدچه خصلتی ؟
يكی گفت من ازبوی ديوارخانه ميفهمم كه درآن خانه طلاوجواهرهست يانه و به همين علت به كاهدان نميزنيم . ديگری گفت من هم هر كس را يك بار ببينم بعداً در هرلباسی او را ميشناسم
ديگری گفت من هم از هرديواری ميتوانم بالا بروم
از شاه عباس پرسيدند تو چه خصوصيتی داری كه بتواند به حال ما مفيد باشد ؟
شاه فكری كرد و گفت من اگر ريشم را بجنبانم كسی كه زندانی باشدآزاد ميشود
دزدها او را به جمع خودپذيرفتندوپس از سرقت طلاها را در محلی مخفی كردند .
فردای ان شب شاه دستور داد كه ان سه دزد را دستگير كنند . وقتی دزدها را به دربار آوردند آن دزدی كه با يك بار ديدن همه را باز ميشناخت فهميد كه پادشاه رفيق شب گذشته انها است پس
اين شعر را خطاب به شاه خواند كه :
ما همه كرديم كار خويش را
ای بزرگ اخر بجنبان ريش را