۲ مزار برای یک مرد جنگی
🔹همسر شهید ابوالفضل عباسی خاطرهای را از وی بازگو میکند: « یک روز که میخواست سرکار برود بچه همسایه را دیده بود که چون دوچرخهسواری بلد نبوده زمین خورده است. آمد خانه لباسش را عوض کرد و پی بچه همسایه رفت. خوب که دوچرخهسواری به او یاد داد برگشت خانه لباس فرمش را پوشید و به محل کارش رفت». شهید عباسی آن قدر خودش را مقید به کمک دیگران میدانست که در هفته ۲ بار به بچهها زبان انگلیسی یاد میداد. بعد از درس هم، بیرون میرفتند و فوتبال بازی میکردند.
🔹نزدیک ظهر شهید عباسی هنگام وضو گرفتن خمپارهای در کنارش منفجر میشود. بدن ابوالفضل ۲ تکه شد، همرزمانش تکههای جدا شده را جمع کردند و در همان کنار جاده آبادان - ماهشهربه خاک سپردند و باقی پیکر او را به تهران فرستادند.
#معرفی_شهید #شهید_دفاع_مقدس
🚩کانال مخاطب خاص1401در ایتا 👇
https://eitaa.com/savabaemal
🚩کانال مخاطب خاص 1401در سروش 👇
splus.ir/savabaemal
روایت مادر شهید کلانتری از او
🔹مادر شهید کلانتری تعریف میکند: " در جریان اعتصاب دانشگاهیان در دوران انقلاب، وقتی میرسد که بسیاری از آنها به خاطر نگرفتن حقوق مستأصل میشوند. پسرم شرکت راهسازی داشت. یک وقت دیدیم که رفت و همه ماشینآلات را فروخت و حقوق دانشگاهیان را داد که اعتصاب را ادامه بدهند. در پاسخ به مادر و پدر هم که بخش اعظم سرمایه شرکت و ماشین آلات را تأمین کرده بودند، گفته بود که من برای شما باقیات صالحات خریدهام. در وصیتنامهاش هم نوشته بود که من جز به پدر و مادرم به کسی مقروض نیستم."
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
💔
صدای اذان رو که شنید، دست کشید و گفت: "میرم نماز."
اصرار کردیم: "غذات سرد میشه، تمومش کن"!
گفت: "غذای روحم سرد میشه"
فرمانده دلاور #شهید_محمود_شهبازی
#شهید_دفاع_مقدس
یاران #امام_زمان