eitaa logo
مخاطب خاص 🇮🇷1403🇵🇸
389 دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
27.9هزار ویدیو
35 فایل
هر آنچه که از فضای مجازی انتظار دارید را برایتان فراهم خواهیم ساخت. مطالب شامل سیاست،اقتصاد داخلی و بین الملل اهل بیت ، قرآن حدیث عترت واعظین و منبری ها غذایی و کشاورزی تعلیم و تربیت خانواده همیار کانال👇 @mojtabarahimi69 https://eitaa.com/savabaemal
مشاهده در ایتا
دانلود
39.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜 شیوخ مقدس‌نما! 🔸شریح قاضی کسی بود که در ظاهر فردی به شدت مذهبی و مقدس مآب شناخته می‌شد اما به خاطر حفظ جایگاهش فتوا به ریختن خون امام حسین علیه‌السلام داد 🌱‌⃟🌸๛
✍ حاج اسماعیل دولابی (ره) : در بازار چوب فروشها، در هر حجره روزی چند كاميون چوب معامله می‌شود، ولی در پايان روز كه سؤال كنی چقدر كاسبی كرده ايد، می‌گويند مثلاً ده هزار تومان. امّا يك منبّت كار تكّه‌ی كوچكی از آن چوبها را می‌گيرد و حسابی روی آن كار می‌كند و بر رو‌ی‌ آن نقش می‌اندازد و همان تكّه چوب را صد هزار تومان يا بيشتر می‌فروشد. گاهی اوقات آن قدر نفيس می‌شود كه نمی‌توان روی آن قيمت گذاشت. در اعمال عبادی هم زياد عبادت كردن چندان ارزش ندارد بلكه روي عمل حسابی كار كردن و آن را خوب از كار درآوردن و حقّ آن را ادا كردن نتيجه بخش است. ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
✍"علامه حسن زاده آملی" اگر انسان، تشنه باشد عاقبت به آب می‌رسد. شما اگر تشنه‌ی معارف باشید، عاقبت به آب می‌رسید. حکمت در قضا و قدر الهی چنین است که تشنه به دنبال آب و آب به دنبال تشنه است. 🌸من گاهی که از جاده هراز به آمل میروم در بین راه رودخانه هراز را تماشا می‌کنم که با چه تلاش و زحمتی از لابلای صخره‌ها و کوه‌ها و از بلندی ها و پستی‌ها می‌گذرد و گاه از آبشارها فرو می‌ریزد و کف‌های فراوانی ایجاد می‌کند! از او می‌پرسم: چه خبر است که این چنین با شتاب و خروش و جوش به جلو می‌روی؟! می گوید: آقا! زمین های تشنه‌ی فراوانی هم اکنون منتظر من هستند و دهانشان باز است که با من سیراب شوند؛ من به سوی آنها می‌روم! 🌼بله آقا؛ حکمت خداوند بین پدیده‌های هستی، جذب و انجذاب و عشق ویژه‌ای قرار داده است! انسان تشنه‌ی معارف هم، عاقبت آب را می یابد؛ بو می‌کشد و می‌یابد. الان خیلی آب‌ها هستند که منتظر شما تشنه‌ها می‌باشند. 📚"کتاب پندهای حکیمانه"
🌴🔅🌴🔅🌴🔅🌴🔅🌴 🔆غسلین و آتش 💥ملّا عبدالرزّاق کاشانی (م ۷۲۶) شارح کتاب «منازل السّائرین» خواجه عبدالله انصاری، می‌گوید: «ما دیدیم کسانی که دارند غِسلین می‌خورند.» 💥خداوند در سوره‌ی الحاقّه آیه‌ی ۳۷ می‌فرماید: «وَ لا طَعامٌ اِلّا مِن غِسلین: (خطاکاران در قیامت) طعامی غیر از چرک و خون نمی‌خورند.» 💥مرحوم ملّا صدرای شیرازی (م ۱۰۵۰) می‌فرماید: «افرادی هم بودند که مشاهده می‌کردند، وقتی دیگران حرف می‌زنند از دهانشان آتش درمی‌آید، وقتی‌که خاموش می‌شوند مثل‌اینکه درب تنور را بستند.» (اسرار عبادت، ص ۲۷۹) 👈👌پس فحش، غیبت، تهمت و رنجاندن، همه آتش است که از دهان بیرون می‌آید. این نموداری از باطن دوزخی افراد است که در کشف، برای اهل شهود مکشوف می‌گردد.
🔴 🔹صبح تا شب پای فضای‌مجازی! ✍ روزهایی از جوانی‌ام را دیدم که صبح تا شب به بطالت پای تلویزیون می گذراندم. چقدر از لحظات با ارزش عمر من اینگونه تلف شد... بعد از این تجربه تلاش می کنم از وقتم حداکثر استفاده را بنمایم و از لحاظ معرفتی خودم را رشد بدهم. تماشای تلویزیون و شبکه های اجتماعی را به حداقل رساندم... 📚 کتاب نسیمی از ملکوت. آیات الهی در تجربه های نزدیک به مرگ
■غصه خوردن‌های بی منشأ استاد فاطمی‌نیا: ⚠️گـــاهـــی اوقــات مـا یـک غُــصــه‌هــایی داريم کـــه مــنـشأ آن مـعـلــوم نـیسـت و فـرد نـمــی‌دانــد که چه اتــفــاقی افــتـاده کــه دلــش گرفــتــه است! در اين مواقع بايد گفت ان‌شاءالله که خير است. ✖️گاهی دل گرفتنی‌هایی هست که هيــچ منشأیی ندارد و فرد به سبب آن‌ها غُــصـه می‌خورد. در حديث داريم کــه اين غــصـه خـــوردن‌ هــای بـــدون مــنــشـــأ، ســـبــب "آمرزش گناهان" می‌شود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 ✍دیروز می توانست پایان زندگی من باشد. پس امروز که زنده ام لطفی از جانب خداوند است. در حقیقت دیدن هر روز، لطفی از جانب اوست. خدایا تو را شاکرم به خاطر امروزم که به من عطا فرمودی. 🔸رسول گرامی اسلام (صلي‌الله عليه و آله) می فرمایند: آدم شكرگزار چهار علامت دارد: 1⃣ در وقت نعمت شاكر است 2⃣ هنگام بلا صابر است 3⃣ به قسمت خدا قانع است 4⃣تنها خدا را ستايش می کنیم . 🌸ســـــلام صبحتون پُر از لبخند 🍃امیدوارم زندگیتون سرشار از مهر و محبت باشه 🌸و به هرچیزی که تو زندگیتون میخواهید برسید 🍃و همون جایی باشید که دلتون می خواهد 🌸صبح شنبه تون پرخیرو برکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۴۰۲-۴-۲۷شهید مدافع امنیت تبریزی از نوع دکتر و کراواتی تبریز امروز شاهد تشییع شهیدی بود که از آن جوان‌‌های امروز مارک‌پوش و عطرزده و البته دکتری بود که جانش را داد برای شهرش و عزای حسینی. خبرگزاری فارس_تبریز؛ کتایون حمیدی: امروز تبریز برای یک جوان آمده است، جوانی امروزی! از همان جوان‌های نسل زِد، جوانی که گاهی کراوات می‌زد و گاهی زنجیر گردنی می‌انداخت، لباس‌های رنگی می‌پوشید، عینک آفتابی‌اش مارک بود، بوی عطرش تا ساعت‌ها هوای جایی که حضور داشته را پُر می‌کرد؛ از امیر حسین‌پور می‌گویم، همان جوانی که دکتر بود. جوانی که می‌توانست بار سفر ببندد و به فرنگ رود برای ساختن قاب‌های رنگی رنگی. یا اصلا می‌توانست در آغوش وطن‌اش جای بگیرد و جایی هم نرود و مدام عکس و استوری از قشنگی‌های روزش بگذارد! می‌توانست آن شب وقتی فرمانده پایگاه همه را دعوت کرد تا جلوی یک نابرادر را بگیرند، بهانه بیاورد و بگوید به من چه! بگوید من کار دارم و نمی‌توانم همراه‎‌تان بیایم. ایستاده‌ام وسط میدان شهدا، میدانی که شاهد تشییع پیکرهایی به پاکی شهدا بود. امروز هم قرار است امیرمان را تشییع کنند. به عکس‌های فضای مجازی‌اش نگاه می‌کنم، عکس‌های شیک و پیک دارد با کپشن‌هایی پُر از حیات. همه حرف‌هایش از وطن است و عشق‌اش به آن. متن‌هایی در وصف مادرش هم هست، نوشته بود او تنها کسی است که در صعب‌ترین شرایط پناه می‌برد به آغوش او؛ در مورد پدرش هم گفته است که چقدر شبیه اوست. متن‌هایش را خوانده و خیره به پدر و مادر داغدارش می‌شوم؛ انصافا راست گفته است، خیلی شبیه هم‌اند، چشم‌هایشان عین هم است اما نگاهش شبیه به مادر. نگاهم می‌چرخد به سمت خواهرش "سمیرا"، معلوم است از آن خواهر برادرهایی بودند که با هم قدرتمند بودند، کنار هم امنیت و دلگرمی داشتند؛ گریه‌هایش فریاد می‌زد که داداش امیر چقدر بی‌چشم داشت دوستت داشتم! چهره‌اش می‌گفت که دلم می‌خواست بنشینم در مراسم عروسی و خیره بشوم به تابلو عکس دامادی‌ات نه عکس بنر شهادت‌اش. مادر داغدیده خیره به عکس تک پسرش کرده و خواهر نمی‌داند چه کند، انگار که گیر کرده در پیچک بی‌تابی! اما امان از نگاه پدر، پدری که گویا یکی شبیه خودش را از دست داده است. قشنگ می‌توان فهمید که مادر و پدرش هیچ صدایی نمی‌شنوند جز آخرین صدای امیر را که بهش‌شان گفته بود که برای شام قیمه بار بگذار تا بروم و زود برگردم، یا آن آخرین نگاه‌ و آخرین وداع. چقدر نوشتن لحظه به لحظه این خبر تلخ است، چطور می‌توان روبروی یک خواهر و مادر داغدیده ایستاد و توصیف کرد آن روز زمخت روزگار را که دردانه‌شان را از آنها گرفت. چطور می‌توان محکم ایستاد در مقابل اشک‌هایی مادری و کمر شکسته پدری و چشم‌های بی‌رمق خواهری و گفت: دُردانه‌تان چرا رفت؟ عزیز ته‌تغاری‌تان چه چیزهایی دوست داشت؟ نازکرده‌تان را توصیف کنید؟ اصلا مگر می‌شود آن 27 سال با هم بودن‌شان و عاشقی کردن‌شان را در عرض چند دقیقه پرسید؟ چطور می‌شود مادر یک خاطره از آن 27 سال را انتخاب کند و برایم بگوید. مثلا از شیطنت‌های کودکی‌اش بگوید که آنقدر در روزهای آفتابی و نهایت گرمیِ هوا شیطنت می‌کرد و از گرما تبخیر می‌شد اما باز هم دست از بازی بر نمی‌داشت. یا از روزی که تصمیم گرفت تا بزرگ شود و برود در پایگاه سر محله‌شان بشود بسیجی خوشتیپ و امروزی. نفسم را حبس کرده و می‌روم سراغ مادرش؛ امیر خوب نوشته بود، مادرش برای منِ هفت پشت غریبه هم آغوش باز کرد. می‌گفت همگی میهمان امیر هستید، امیر هیچ وقت برای میهمان‌هایش اخم نمی‌کرد اصلا پسرم بلد نبود که اخم کند. لبش هم نمی‌خندید چشم‌هایش می‌خندید. دوباره قربان قد و بالای رعنای تک پسرش می‌شود. گفتم قربان دلت شوم مادر، دستم را محکم فشار داد: امیر را کاش میدیدی، آنقدر مومن بود، آنقدر قشنگ بود؛ می‌گفت مامان وطن برای همه ماست و آنقدر دوست دارم که همه در آرامش و امنیت در شهر قدم بزنند و شادی کنند. هنوز مراسم به صورت رسمی شروع نشده بود، کنار مادر نشستم و او حرف می‌زد از امیر: به لحظه به لحظه پسرم افتخار می‌کنم، اسم‌اش را امیر گذاشتم تا زیر ولایت امیرالمومنین(ع) باشد. آن طور هم شد، امانت خدا را امروز پس دادم تا برود پیش بابایش امیرالمومنین(ع). به چهره بابایش خیره شدم، نگاهم کرد و بدون اینکه سوالی بین‌مان رد و بدل شود، شروع کرد تا از امیرش برایم بگوید: می‌دانی دختر جان، این پسر آنقدری خاص بود که هر چقدر هم بگویم باز هم ناگفته‌های زیادی می‌ماند! هی می‌گفت می‌خواهم مدافع حرم شوم! آن موقع‌ها کم سن و سال بود و اجازه ندادم؛ مدام می‌گفت کاش در کربلا شهید شوم.
گفتم در کربلا شهید نشد ولی به نظرم هیچ فرقی با کربلا نداشت، هر چه باشد برای عزاداری امام حسین(ع)‌مان رفت، سرش را چرخاند به طرف بنر دُردانه‌اش: وقتی به مراسم تشییع شهدا در میدان شهدا می‌آمد تا چند مدت کیفور بود، می‌گفت دیدید چقدر با عزت رهسپار شدند، برای ما این چیزها دور است الان می‌خواهم به امیر بگویم دیدی بابا! اصلا دور هم نبود نگو دقیقا این تشییع برای تو شایسته بود. بابا دست‌هایش را بهم فشرد: وقتی از پایگاه به امیر زنگ زدند که انگار چند نفر می‌خواهند بنرهای امام حسین(ع) را که به مناسبت محرم در میدان ساعت نصب شده است را آتش بزنند، طاقت نیاورد، لباس رزم پوشید و رفت. می‌گفت نابرادرها به امام حسین(ع) زورتان نمی‌رسد به جان بنرهایش افتاده‌اید؟ پسرم دست خالی بود! آن نابرادر چند ضربه به او زد و چاقو به یکی از چشم‌هایش زده بود که شدت جراحت به قدری زیاد بود که بعد از 4 روز به شهادت رسید همان آرزویی که داشت. دیگر صدای تشریفات نظامی به صدا در آمد؛ پیکر شهید غرق در گل‌های گلایول و در میان دست‌های رفقایش از میان مردم رد شد. سمیرا را نگاه می‌کنم که سرش را به کنار میله‌های سِن تکیه داده و خیره به پیکر برادرش یواشکی اشک می‌ریزد. مداح ناله می‌کند از زخم‌های حضرت عباس! همه یکصدا با او تکرار می‌کنند: یارالاریوا قربان یا ابوالفضل. 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹خود را به کشتی نجات برسانیم حر، اول کسی بود که راه بر امام حسین علیه‌السّلام بست. این سفینة النجاة یک‌شبه انسان را از کجا به کجا می‌رساند! لذا خودمان را به این کاروان برسانیم، جا نمانیم. الان وقتش است. فکر کن کجا بودی؟ کجا می‌رفتی؟ چکار می‌کردی؟ کجا می‌بایستی بروی؟ با چه کسی می‌بایستی همراه باشی؟ «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(توبه/١١٩) برگردیم، به خود بیاییم. این کشتی نجات، لنگر انداخته. یکی از این طناب‌های محبت، اشک است. تو با این اشک، داری ابراز محبت می‌کنی. و کسی که این طناب‌ها را می‌کشد و تو را از غرقاب‌ها نجات می‌دهد، مادرش فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللّه‌علیهاست. حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها تو را دعوت کرده تا اشک بریزی و این طناب را بالا بکشد. این اشک، مال ما نیست. قلب سخت که گریه نمی‌کند. قلبی که با گناه آلوده شده اشک از آن جاری نمی‌شود. این اشک از مادرش فاطمه زهرا سلام‌اللّه‌علیهاست. 🔰استاد حاج آقا زعفری‌زاده 🌤
✨امام رضا علیه السلام فرمودند: اگر دوست‌ دارى كه ثواب شهيدان كربلا را داشته باشى، هرگاه به ياد آن حادثه افتادى بگو: كاش من‌ نيز با آنان بودم و با آنان به رستگارى بزرگ مى‌رسيدم 📚وسائل الشيعه ج‏14 ص417
⚫️ (س) 🌷برنامه آن شب آموزش، پیاده روی در دشت بود آن هم بی پوتین و جوراب!! بچه ها اکراه داشتن. غلام شروع کردبه خواندن روضه حضرت رقیه... بسیجی ها یارقیه می گفتند اشک می ریختند و سینه می زدند و پای برهنه روی خارها میدوند... 🌷روز سوم محرم توی عملیات مجروح شد.. تیر به ناحیه سر اصابت کرد. شرایط درگیری به نحوی بود که راهی برای عقب کشیدن رضا نبود بجز اینکه پیکر پاکشو روی زمین بکشیم و آروم آروم بیایم عقب... رضا زنده بود و پیکرش رو سنگ و خاک کشیده میشد... چاره ای نبود, اگر این کارو نمی کردیم زبونم لال میوفتاد دست تکفیریها. رضا توی عشق به حضرت رقیه(س) سوخت... رضا پیکرش تو مسیر شام روی سنگ و خار کشیده شد...درست مثل بجه های اهل بیت... رضا زنده موند و زخم  این سنگ و خار رو تحمل کرد و بعد روحش پر کشید و آسمونی شد... رضا الان خوب میفهمه غم حضرت رقیه(س) رو که توی همون بیابونها می کشوندنش رو زمین.... فرمانده می گفت این مسیری که پیکر رضا کشیده شد روی زمین همون مسیر ورود اهل بیت به شام هستش... خاطره ایی از 🌷برای دخترش نامه فرستاد، نوشته بود: دخترم شاید زمانی فرا رسد که قطعه ای از بدنم هم به تو نرسد،تو "مانند رقیه امام حسین (ع)" هستی.آن خانم لااقل سر پدرش به دستش رسید ،ولی حتی یک تکه ازبدن من به دست شما نمی رسد. آرزویش این بود که اگر شهادت نصیبش شود مفقودالاثر باشد."چون قبرحضرت زهرا(س)هم گمنام است..." برشی از زندگی 🌷لبیک: «من به ولی فقیه خودم که نایب بر حق امام زمان (عج) من است، لبیک گفتم. مگر دختر من از حضرت رقیه عزیزتره؟ مگر پسر من از علی اصغر مهم‌تره؟ جانم، مالم، همسرم، مهلا، علی، همه و همه فدای بی بی زینب (س).» برشی اززندگی 🌷دختر من که از 💗رقیه(س)💕 امام حسین(ع) عزیزتر نیست!👇 روز اعزام بود. شهید غلامعلی رجبی توی حیاط نشسته بود و دختر سه ساله‌اش را بغل گرفته بود. یکی از بچه‌ها پرسید 👈آقا غلام، جبهه بری تکلیف دخترت چی میشه؟...😰 محکم جواب داد 👈دختر من که از رقیه (س)👈 امام حسین(ع) عزیزتر که نیست!💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 اگه دلتون شکست التماس دعا برا فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجهالشریف ) 🤲😭😭😭 💔🥀 روضه ی سوزناک 😭😔 🍃خوشنودی آقا امام زمان صلوات🍃 🌷اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🤲 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 دست‌نوشته سردار قاسم سلیمانی به‌مناسبت فرارسیدن ماه محرم: 🔺کشوری که در قلب، اسمِ حسین را دارد، فرهنگِ عاشورا را دارد، باید در زیست و فرهنگ الگوی جهان شود. 🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🥀 📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا طَالِبَ ثَارِ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ أَبْنَاءِ اَلْأَنْبِيَاءِ... 🌱سلام بر تو ای خونخواه فرستادگان خدا... سلام بر تو و بر روزی که ذوالفقار تو بر گردن دشمنان خدا بنشیند و قلب مظلومان تاریخ را التیام بخشد! 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس ⊰✾🥀✿🥀✾⊱━━─••• ◾️خداوندا! تو را به عظمت و مظلومیت اصحاب اباعبدالله علیه‌السلام قسم می‌دهیم، ما را در شمار یاران واقعی مولا صاحب الزمان علیه السلام قرار بده!🤲 🏴
▫️لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ 🌱هیچ چیزی مانند او نیست آیه 11 سوره شوری 🥀خداجانم! هیچ‌کسی‌برای‌من تو،نمی‌شود... 🌿چه قشنگ گفت که توکل یعنی تو وظیفه بندگیتو انجام بده؛ خدا وظیفه خداییش رو خوب بلده🌱!' امروزتون سرشارازعطرویادخدا🤍 و توکل بر او که بهترین تکیه گاهه🤍 متبرک به نگاه مهربان خدا زندگیتون بی غم ✨ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها
روایت داریم وقتی حر راه کاروان امام حسینو بست آقا بهش گفتن: "مادرت به عزات بشینه!" اما حر در جواب حضرت بی ادبی نکرد و فقط گفت حیف که مادرتون حضرت زهراست و نمیتونم چیزی بگم.. دو روز بعد وقتی حر توبه میکنه امام حسین بهش میگن ادبت به من و مادرم دستت رو گرفت (: +آقاجان؟ ما یه حر خطاکار بیش نیستیم ولی از وقتی که یادمون میاد در خونه شما و مادرتون نوکری کردیم و بی ادبی تو مراممون نبوده.. .. حقمون نیست که دستمونو بگیرید؟🥺💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پاسخ به دروغهای عاشورا! ⛔️حادثه کربلا در ۲۳مهربوده پس هوا اونقد گرم نبوده اینها دروغ‌های آخوندهاس‼️ ⛔️کربلا کنار رود بود آب‌های زیرزمینی بود میشد باچندمتر چاه حفر کرد‼️ ⛔️طفل گردن نداره چه‌جور حرمله گردن علی اصغر رو نشانه گرفته‼️ ⛔️وقتی دست حضرت عباس قطع شد میگن مشک رو بااون دست دیگه‌اش گرفت! دست قطع شه چجوری بادست قطع شده مشک رو میده اون یکی دستش!! سید کاظم روح بخش
🚨 فوری👆👆 لو رفتن نقشه براندازان ضد دین برای مجالس عزاداری ⬅️ببینید چطور از ساده لوحی عده ای صورتی دارن سوءاستفاده میکنن برای پیش بردن برنامه های شیطانی خودشون؟! ⬅️اونا شما و نقاط ضعف فکری شما رو خوب شناختن و بلدن چطور بازیتون بدن . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️شفا یافتن کودک نابینای آملی با توسل به شش ماهه ی امام حسین ( ع ) 🔹مادر این کودک در گفتگو با خبرنگار آخرین خبر مازندران گفت؛ پس از اینکه متوجه نابینایی فرزندم شدم برای معالجه او را پیش پزشکهای مختلف بردم که متاسفانه همه آنها قطع امید کردند،اما من با اعتقادی که به امام حسین داشتم نذر کردم که در همایش شیرخوارگان حسینی با پسرم حضور پیدا کنم چرا که اعتقاد داشتم علی اصغر باب الحوائج شفای پسرم را به من می دهد و امام حسین (ع) هم دست خالی کسی را از درگاهش بیرون نمی فرستد و همین هم شد که فرزندم دلبندم شفا یافت. 🔹این مادر در ادامه گفت؛ به همین خاطر نذر کردم که بعد از شفای کودکم هرساله در مراسم شیرخوارگان حسینی شرکت کنم و خوشحالم که امسال فرزندم را با چشم بینا در همایش شیرخوارگان حسینی آوردم. گزارش : محمد عزیزی
چطور می شود که یک قطره اشک ریختن برای امام حسین علیه السلام انسان را بهشتی می کند؟.mp3
2.51M
⁉️ چطور می شود که یک قطره اشک ریختن برای امام حسین علیه السلام انسان را بهشتی می کند؟ 🎙 استاد محمدی شاهرودی ┏━━━°•➖•°━━━┓👇👇
InShot_۲۰۲۳۰۷۲۱_۱۳۰۹۵۳۱۸۲_۲۱۰۷۲۰۲۳.mp3
4.17M
🖤محبت امام حسین علیه السلام 🔺گوینده: دختر گل معین الدینی حسنا اسماعیلی ༺◍⃟჻🌴ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا