eitaa logo
سواد رسانه و جنگ شناختی
1.3هزار دنبال‌کننده
332 عکس
151 ویدیو
12 فایل
🧠 هوش مصنوعی (اصلی) #جنگ_شناختی (اصلی) # کانال آموزشی سواد رسانه و ارائه محتوا در راستای #جهادتبیین 🎬اشنایی با سواد رسانه ☠️دشمن شناسی رسانه ای 🎯ارائه مصاديق جنگ شناختی 💻تحلیل های شناختی در حوزه رسانه ارتباط با ادمین @markazfazayemajazi
مشاهده در ایتا
دانلود
سواد رسانه و جنگ شناختی
🔰تسخیر افکار به نوعی هدایت و کنترل ناپیدا بر ذهن افراد اشاره دارد که معمولاً از طریق پروپاگاندا، تکن
💢تحلیل: «تسخیر افکار در فضای مجازی» را می‌توان در چند لایه بررسی کرد: 💠 روان‌شناسی فردی، جامعه‌شناسی، تکنولوژی و قدرت‌های حاکم. ۱. بُعد روان‌شناختی 🔺اثر تکرار: وقتی یک گزاره بارها در فضای مجازی تکرار شود، حتی بدون سند معتبر، ذهن انسان تمایل پیدا می‌کند آن را «درست» تلقی کند. 🔺سوگیری تأیید : کاربران معمولاً به دنبال محتوایی می‌روند که باورهای موجودشان را تأیید کند، و الگوریتم‌ها این چرخه را تقویت می‌کنند. 🔺اثر جمع : دیدن اینکه یک نظر یا محتوا لایک و بازنشر زیادی دارد، باعث می‌شود کاربر ناخودآگاه فکر کند آن دیدگاه «غالب» یا «صحیح» است. ۲. بُعد اجتماعی 🔺اتاق پژواک : شبکه‌های اجتماعی گروه‌هایی می‌سازند که در آن افراد فقط با عقاید مشابه مواجه می‌شوند؛ این باعث می‌شود افکار به‌طور مصنوعی «همگن» و یکدست به نظر برسند. 🔺قطبی‌سازی : روایت‌ها طوری طراحی می‌شوند که گروه‌های اجتماعی مقابل هم قرار گیرند، در نتیجه هویت جمعی و همبستگی اجتماعی تضعیف می‌شود. 🔺شکل‌دهی افکار عمومی: از طریق ترندها، هشتگ‌ها و موج‌های خبری می‌توان مسیر توجه عمومی را به سمت موضوعی خاص هدایت کرد. ۳. بُعد فناورانه 🔺الگوریتم‌ها: پلتفرم‌ها محتوایی را بیشتر نمایش می‌دهند که «درگیرکننده‌تر» است، نه الزاماً درست‌تر؛ بنابراین محتواهای هیجانی، جنجالی و قطبی بیشتر پخش می‌شوند. 🔺بزرگ‌داده (Big Data): تحلیل رفتار کاربران (کلیک، توقف روی محتوا، تعامل) به بازیگران سیاسی/اقتصادی امکان می‌دهد پیام‌های شخصی‌سازی‌شده و دقیق برای تغییر نگرش افراد طراحی کنند. 🔺ربات‌ها و ارتش سایبری: اکانت‌های جعلی و ربات‌ها می‌توانند حجم بالایی از پیام‌ها تولید کنند تا فضای ذهنی کاربران را اشباع کرده و «واقعیت مصنوعی» بسازند. ۴. بُعد قدرت و جنگ شناختی 🔺مهندسی رضایت: دولت‌ها یا قدرت‌های اقتصادی می‌توانند با کنترل روایت‌ها و خبرها، افکار عمومی را به سمت خاصی سوق دهند. 🔺حمله : هدف از این نوع جنگ، تضعیف قدرت تحلیل، ایجاد سردرگمی و کاشتن بذر بی‌اعتمادی در ذهن مردم است. 🔺روایت‌سازی: داستان‌ها و تصاویر به گونه‌ای طراحی می‌شوند که احساسات را هدف بگیرند و از این طریق بر قضاوت عقلانی غلبه کنند. ۵. پیامدها تضعیف توانایی جامعه در تفکر انتقادی. گسترش شایعات و اخبار جعلی. افزایش اضطراب و ناامنی روانی. وابستگی شدید به پلتفرم‌ها برای کسب «حقیقت». ۶. راهکارهای مقابله 🔺: آموزش عمومی برای شناسایی شایعه، دستکاری اطلاعات و تکنیک‌های اثرگذاری روانی. 🔺شفافیت الگوریتمی: مطالبه از پلتفرم‌ها برای توضیح اینکه چرا و چگونه محتواها نمایش داده می‌شوند. 🔺تقویت رسانه‌های معتبر: ایجاد توازن در برابر جریان‌های جعلی یا دستکاری‌شده. 🔺تمرین تفکر انتقادی: تشویق افراد به پرسشگری و بررسی منابع مختلف قبل از پذیرش یک ادعا. 💠 کانال مختص آموزش سواد رسانه و جنگ شناختی https://eitaa.com/savadrasanehjangshenakhti
🔰 بازیگران تهدیدهای ترکیبی رو به افزایش‌اند؛ آن‌ها تهدیدهای پیچیده و چندلایه‌ای ایجاد می‌کنند که حملات را با کارزارهای اطلاعات نادرست ترکیب می‌کند و برای مقابله با آن‌ها به اقدامات متقابل جامع نیاز است. 🔹 ناظران بی‌طرف نیستند، بلکه بازیگرانی‌اند که تحت فشارهای فرهنگی و نهادی قرار دارند. 🔹 در دنیایی که نبردهای و اطلاعاتی به بخشی جدایی‌ناپذیر از جنگ‌های ترکیبی تبدیل شده‌اند، دفاع روانی به‌عنوان یک سپر حیاتی در برابر جنگ‌های شناختی و عملیات نفوذ، ضرورتی انکارناپذیر است. 🔹در عصر پساحقیقت، حقیقت جست‌وجو نمی‌شود؛ مصرف می‌شود و همانند هر کالای دیگری باید جذاب و ساده باشد. 🔹 مانور روی مشکلات معیشتی، بخشی از دشمن است. 🔹پلتفرم‌هایی مانند فیس‌بوک، توییتر و یوتیوب به میدان اصلی عملیات روانی مدرن تبدیل شده‌اند. این بسترها اجازه می‌دهند اطلاعات (و اطلاعات نادرست) به سرعت منتشر شوند و امکان هدف‌گیری دقیق گروه‌های خاص با پیام‌های متناسب را فراهم می‌کنند. 💠 کانال مختص آموزش سواد رسانه و جنگ شناختی https://eitaa.com/savadrasanehjangshenakhti
پیامدها از نظر و 🔺افزایش بی‌اعتمادی عمومی به حکومت: وقتی مردم ببینند نه وعده‌های انتخاباتی تحقق می‌یابند، نه پاسخگو بودن حکومت وجود دارد، اعتماد فرو می‌ریزد. 🔺قطبی‌شدن بیشتر بین نسل‌ها: نسل قدیم‌تر که به ساختار سیاسی وابسته‌اند، ممکن است تغییرات جوانان را تهدید تلقی کنند؛ نسل جوان‌تر ممکن است بیشتر از سیاستمداران سنتی فاصله بگیرد. 🔺سخت‌تر شدن گفتگو و آشتی سیاسی: وقتی احساس خشم، بی‌عدالتی و سرخوردگی زیاد باشد، افراد کمتر آماده‌اند به نظرات مخالف گوش دهند یا مصالحه کنند. 🔺تقویت نقش فضای دیجیتال: رسانه‌های اجتماعی، ارتباط مستقیم بین معترضان، انتشار روایت‌ها، نمایش فساد به صورت بصری — همه این‌ها اهمیت رسانه و تکنولوژی را بیشتر کرده‌اند. مردم کمتر به روایت رسمی اعتماد می‌کنند و بیشتر به روایت‌هایی که خودشان در شبکه‌ها می‌بینند. 🔺خطر گسترش نارضایتی به بخش‌های دیگر جامعه: نه فقط جوانان، بلکه کسانی که در مناطق روستایی یا نقاط دورافتاده‌اند، کسانی که خدمات عمومی ضعیف دارند، ممکن است به این اعتراضات بپیوندند. 🔶 عوامل کاهش‌دهنده یا تسکین‌دهنده برای کاهش تنش و بازگرداندن آرامش، چند چیز شناختی مهم‌اند: 🔸شفافیت و پاسخگویی حکومت باید به شکاف ادراک بین آنچه وعده داده شده و واقعیت آنچه مردم تجربه می‌کنند پاسخ دهد. اگر وعده‌ها داده شوند و عملی گردند — نه فقط حرف — بخش بزرگی از نارضایتی کاسته می‌شود. 🔸گفتگوی عمومی و مشارکت مردم ایجاد مجاری برای شنیده شدن خواسته‌ها، مخصوصاً نسل جوان. مشورت با جوامع، کارگاه‌ها، جلسات عمومی. 🔸اصلاحات ساختاری مبارزه جدی با فساد، تضمین برابری فرصت‌ها، ایجاد شغل‌های پایدار، بهبود خدمات عمومی. 🔸ملاحظه روانی در سیاست عمومی در تصمیم‌گیری‌ها، دولت باید اثر روانی اقداماتش را بسنجد: بستن شبکه‌های اجتماعی بدون هشدار یا گفتگو، استفاده از خشونت برای سرکوب معترضان—all این‌ها تأثیر منفی روانی دارد. 🔸ترمیم اعتماد با اقدامات نمادین مثل عفو یا بخشش، جبران برای کسانی که آسیب دیده‌اند، ضمانت قانونی آزادی بیان و حقوق مدنی، و ارتباط حقیقی بین مسئولان و مردم. 🔶نتیجه‌گیری اعتراضات نپال اکنون نه فقط مقابله‌ای با یک اقدام خاص (فیلتر شدن شبکه‌های اجتماعی)، بلکه بازتابی است از مجموعه‌ای از نارضایتی‌های عمیق: اقتصادی، سیاسی، اجتماعی. از دید شناختی، این حرکت نشان‌دهندهٔ انفجار احساساتی است که مدتها تحت فشار بوده‌اند — احساس بی‌عدالتی، سرخوردگی، فقدان فرصت، و فقدان دسترسی به ابزارهای بیان. در این میان نقش دولتهای غربی هم نباید نادیده گرفته شود که خود عاملی ست بر خروش مردم علی الخصوص کشور آمریکا اگر این وضعیت مدیریت نشود، ممکن است باعث تنش‌های طولانی‌مدت‌تر شود؛ اما اگر حکومت به درستی واکنش نشان دهد، این می‌تواند نقطه‌عطفی برای اصلاح ساختاری واقعی باشد.