eitaa logo
صیاددلها(سبک زندگی جهاد تبیین)
1.2هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
15.2هزار ویدیو
58 فایل
امام خامنه‌ای عزیز فرمودند:بسیجی باید در وسط میدان باشد تا فضیلت های اصلی انقلاب زنده بماند.کانال صياددلها با هدف جهاد تبیین در ارائه نقاط مثبت و توانمندی های جمهوری اسلامی ایران و همچنین مطالبه گری انقلابی راه اندازی شده است ارتباط با مدیر @sayaddelhaaa
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 💖                    ─═ঊঈ داستان کوتاه ঊঈ═─    بخونید ارزش خوندن داره...👇👇 نزدیکی‌های عید بود من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را گرفته بودم. صبح بود رفتم به آب انبار، تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم. از پله‌ها بالا آمدم که صدای خفیف هق هق گریه ی مردانه‌ای را شنیدم. از هر پله که بالاتر می‌آمدم، صدا بلندتر و بلندتر می‌شد. صدای پدر بود .مادر هم او را آرام می‌کرد. می‌گفت آقا خدا بزرگ است ..خدا نمی‌گذارد ما پیش بچه‌ها کوچک شویم .فوقش به بچه‌ها عیدی نمی‌دهیم. اما پدرم گفت: خانوم نوه‌های ما در تهران بزرگ شدند و از ما انتظار دارند. نباید فکر کنند که ما... حالا دیگر ماجرا روشن‌تر از این بود که بخواهم دلیل گریه‌های پدر را از مادر بپرسم. دست کردم توی جیبم ۱۰۰ تومان بود که کل پولی که از مدرسه به عنوان حقوق معلمی گرفته بودم. روی گیوه‌های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه‌های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه با مادر کار می کرد را بوسیدم. آن سال همه خواهر و برادرهایم از تهران آمدند مشهد. با بچه‌های قد و نیم قدشان. پدر به هر کدام از بچه‌ها و نوه‌ها ۱۰ تومان عیدی داد و ۱۰ تومان هم ماند که آن را به عنوان عیدی به مادر داد. اولین روز بعد از تعطیلات بود. چهاردهم فروردین که رفتم سر کلاس. بعد از کلاس، آقای مدیر با کراوات نویی که به خودش آویزان کرده بود، به نزدم آمد و گفت که کارم دارد و باید بروم. به اتاقش رفتم. بسته‌ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاق درآورد و به من داد. گفتم: این چیست؟ گفت باز کنید، می‌فهمید. باز کردم ۹۰۰ تومان پول نقد بود. گفتم: این برای چیست؟ گفت: از مرکز آمده است. در این چند ماه که شما اینجا بودی، بچه‌ها رشد خوبی داشتند. برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند. راستش نمی‌دانستم که این چه معنی می‌تواند داشته باشد. فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید هزار تومان باشد، نه ۹۰۰ تومان. مدیر گفت: از کجا می‌دانی؟ کسی به شما چیزی گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می‌زنم. همین. در هر صورت مدیر گفت: که از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می‌دهد. روز بعد همین که رفتم اتاق معلم تا آماده شوم بروم برای رفتن به کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز بعد از رفتن شما استعلام کردم. درست گفتی، هزار تومان بود. ۱۰۰ تومان آن را کسی که بسته را آورده بود برداشته بود، که خودم رفتم از او گرفتم. اما برای دادنش یک شرط دارم. گفتم: چه شرطی؟ گفت: بگو ببینم از کجا این را می‌دانستی؟ گفتم: هیچ، فقط شنیده بودم که خدا ۱۰ برابر کار خیرت را به تو برمی‌گرداند.گمان کردم شاید درست باشد. 👈 کانال صياددلها(سبک زندگی جهاد تبیین) ✅ با ما همراه باشید 🌱 شما هم دعوت هستین 👇 👇 🇮🇷 🇵🇸 @sayadelhaa 🇮🇷 🇵🇸 @sayadelhaa