ختم سوره واقعه
برای افزایش رزق و برآوردهشدن حاجات مهم
آیتالله بهجت رحمهالله برای افزایش روزی و برآورده شدن حاجات مهم، به ختم سورۀ «واقعه» اهمیت فراوانی میدادند و آن را به اطرافیان خود توصیه میکردند. و طبق فرمایش ایشان میتوان این ختم را در غیر از دوشنبه اول ماه و حتی در یک نوبت با تلاوت مجموع سورهها (یعنی ١٠۵ سوره واقعه) و خواندن دعاهای آن بجا آورد:
سؤال: [دستورالعملی برای] ازدیاد روزی [بفرمایید]، مسبب ازدیاد [روزی چیست]؟
آقا: بله! گفتهاند، تجربه کردهاند همین ختم واقعه را در غیر دوشنبه اول ماه به جا آوردهاند، دیدهاند همان آثار را دارد.
سؤال: [منظورتان از] واقعه همان [ختم] شب شنبه است؟ ختم واقعهای که شب شنبه میخوانند؟
آقا: [خیر!] ختم دوشنبه [منظور است]! [بهطوریکه] اگر اول ماه قمری[مصادف با روز] دوشنبه شد، در آنجا وارد شده است؛ اما تجربه کردهاند که نهخیر![چنین شرایطی ضروری نیست]، اصلاً ۱۴ روز هم لازم نیست، عوض دوشنبه، شنبه خواندن هم لازم نیست! [حتی]در یک مجلس جمع شدهاند و این عدد (یعنی تعداد مجموع سورهها در چهارده روز) را خواندهاند و دیدهاند مؤثر است.
سؤال: آقا عددش چه تعداد است؟
آقا: [مجموع] عدد تا چهارده[روز] چقدر میشود؟ [جمع] اعداد از یک تا چهارده روز [یعنی ١٠۵ سوره واقعه].
درس خارج فقه، کتاب حج، ٢۶ آذر ١٣٨۶
*
دستور این ختم بدین شرح است:
ختم سوره واقعه، از ختم های مأثوره و بسیار مجرب هست که مورد توصیه علما و بزرگان بوده است و حضرت آیتالله بهجت هم مطابق اساتید معظمشان، بدان تأکید داشتهاند.
دستورالعمل این ختم، آنچنان که در روایات وارد شده، بدینصورت است که: چون اول ماه دوشنبه باشد شروع کند به خواندن این سورۀ مبارکه با طهارت و رو به قبله، روز اول یک مرتبه، روز دوم دو مرتبه، و روز سوم سه مرتبه و همچنین تا چهاردهم چهارده مرتبه بخواند. همچنین هرروز بعد از اتمام تلاوت سورههای مبارکه آنروز، این دعا را بخواند:
يا مُسَبِّبَ الاَسْبابِ وَ يا مُفَتِّحَ الاَبْوابِ اِفْتَحْ لَنا الْاَبْوابَ وَ يَسِّرْ عَلَيْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا الْعِقابَ [الصِّعابَ]، اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ رِزْقِي و رِزْقُ عِیالي فِی السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ بَعِيداً فَقَرِّبْهُ وَ إِنْ كَانَ قَرِيباً فَيَسِّرْهُ وَ اِنْ كانَ يَسِيراً فَكَثِّرْهُ وَ اِنْ كانَ كَثِيراً فَخَلِّدْهُ وَ اِنْ كانَ مُخَلَّداً فَطَيِّبْهُ وَ اِنْ كانَ طَيِّباً فَبارِكْ لي فيهِ وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ يا رَبِّ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ وَ وَحْدانِيَّتِكَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِنْ كانَ عَلي اَيْدِي شِرارِ خَلْقِکَ فَانْزِعْهُ وَانْقُلْهُ اِلَيَّ حَيْثُ اَكونُ وَ لا تَنْقُلْنِي اِلَيهِ حَيْثُ يَكُونُ.
*
در ادامه، از مرحوم مجلسی رحمهالله به نقل از امام سجاد علیهالسلام این عمل را با دعایی در پنجشنبههای میان این چهارده روز نقل میکند؛ آن دعا چنین است:
يا ماجِدُ يا واحِدُ، يا جَوادُ يا حَليمُ، يا حَنّانُ يا مَنّانُ يا كَريمُ، اَسْئَلُكَ تُحْفَةً مِنْ تُحَفاتِكَ تَلُمُّ بِها شَعْثى، وَ تَقْضى بِها دَيْنى، وَ تُصْلِحُ بِها شَأْنى بِرَحْمَتِكَ يا سَيِّدى. اَللَّهُمَّ اِنْ كانَ رِزْقى فِى السَّماءِ فَاَنْزِلْهُ، وَ اِنْ كانَ فِى الاَرْضِ فَاَخْرِجْهُ، وَ اِنْ كانَ بَعيداً فَقَرِّبْهُ، وَ اِنْ كانَ قَريباً فَيَسِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ قَليلاً فَكَثِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ كَثيراً فَبارِكْ لى فيهِ، وَ اَرْسِلْهُ عَلى اَيْدى خِيارِ خَلْقِكَ، وَ لا تُحْوِجْنى اِلى شِرارِ خَلْقِكَ، وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ (بِكَيْنُونَتِكَ) وَ وَحْدانِيَّتِكَ. اَللًّهُمَّ انْقُلْهُ اِلَىَّ حَيْثُ اَكُونُ، وَ لا تَنْقُلْنى اِلَيْهِ حَيْثُ يَكُونُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ، [يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا واحِدُ يا مَجيدُ يا بَرُّ يا كَريمُ] يا رَحيمُ يا غَنِىُّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَمِّمْ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ، وَ هَیِّنَا [هَنِّئْنا-هَيِّئْنا] كَرامَتَكَ وَ اَلْبِسْنا عافِيَتَكَ.
📚بهجت الدعا، ص٣۶٢-٣۶۴.
١.اللیالیالمخزونه، ملا محسن فیض کاشانی، نسخه خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ص۵٣-۵۵.
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ختم سورهی واقعه از زبان حضرت آیت الله بهجت قدس سره
۩کانالادعیهومناجاتصوتی﷽۩تندخوانیسورهواقعهمنصوری - ۩کانالادعیهومناجاتصوتی﷽۩.mp3
زمان:
حجم:
3M
تندخوانی سورهی واقعه با صدای استاد کریم منصوری
رمز این عملیات باید «یا امام هادی(ع)» باشد
✍شیعه را نمیشود با کشتار به زانو زد. چون امام حسین(ع) دارد. تهاجم فرهنگی و جنگ شناختی هم حریفش نیست، چون امام باقر(ع) و امام صادق(ع) دارد. دست و پای شیعه را هم نمیتوان با محاصره و تحریم بست. چون امام هادی(ع) دارد. و همچنین امام حسن عسکری(ع) را.
اعجاببرانگیز است، اما حقیقت دارد. که یکی از ائمهی هدایت ما شیعیان، امام هادی(ع) است که بیشترِ دوران امامتش در حصر و حبس بود. آن قدر که محمد بن شَرَف، خواست در کوچهای یا بگو خیابانی از او سؤالی کند، که فرمود: بگذارش برای بعد. اینجا جایش نیست! نه بحث مبادلهی سکه و طلا بود؛ نه دشنه و شمشیر. یک سؤالِ ساده نمیشد کرد از امام شیعیان!
از ترس این که مبادا امام هادی(ع) از مدینه، دور از چشم پایتخت شورشی بکند و نشود جمعش کرد، متوکّل به زورِ کادوپیچ شده با ادب و احترام و چربزبانی، حضرت را به سامرا کوچاند. به ظاهر آزاد بود، اما در این شهر که نه، در این پادگان، آنقدر که خبرچین بود، مور و ملخ نبود. تازه به همین هم اکتفا نمیکردند. هرازگاهی یکی از بادمجان دورِ قاب چینهای متوکل اظهار نگرانی از حرکتهای مشکوک امام میکرد که مثلا خیلی خاطرخواه جناب خلیفه است. و همین کافی بود تا بریزند داخل خانهی امام و هر چه هست و نیست را بگردند.
این حال و روز امام شیعیان بود. خود شیعیان هم در اطراف و اکناف بلاد اسلام، تحت تعقیب و گریز و آزار و اذیت بودند. همین متوکل بود که بارگاه سید الشهدا(ع) و بناهای اطرافش را خراب کرد. همو بود که زمین اطراف قبر الحسین(ع) را به آب بست و زیر کِشت برد. در ورودیهای منتهی به حرم هم پاسگاههایی مستقر کرد که از زیارت شیعیان جلوگیری شود. ابن سکّیت، دانشمند و ادیب نامدار شیعه را به جرم محبت علی و اولادش(ع) به طرز فجیعی به شهادت رساند. نقل و روایت حدیثی در منقبت و فضیلت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام بس بود که نصر بن علی جهضمی هزار تازیانه بخورد. نیروهای ارتش نوینش به نام شاکریه را از مناطقی برگزید که در دشمنی با علویان زبانزد بودند. و کارهایی دیگر از این دست.
برخوردهای بگیر و ببند و امنیتی بکنار؛ در زمینهی معیشت و اقتصاد هم چنان بر شیعیان سخت گرفت که آوردهاند: برخی از زنان علویهی مدینه از شدت نداری حتی یک دست لباس کامل نداشتند که با آن نماز بگزارند. یک کهنه پیراهنی برایشان مانده بود که به نوبت دست به دست میکردند و نمازهای یومیه را با آن میخواندند. حتی دیگران هم از ترس جانشان جرأت نداشتند هوای شیعیان و علویان را داشته باشند.
اما عجب این که در همچین شرایط سخت امنیتی و اقتصادی که هر انسان مکتبی و مبارزی را از پا میانداخت، امام هادی(ع) با رعایت تدابیر امنیتی و حفاظت اطلاعات، شبکهی مویرگی و تشکیلات سازمان یافتهی وکالت را سازماندهی و مدیریت میکرد. با همهی اقطار بلاد اسلام از راه سرشاخهها و زنجیرهی به هم پیوستهی وکلا ارتباط میگرفت و نامه و سکه میداد و میستاند. زیارت جامعهی کبیره، زیارت غدیریهی امیرالمؤمنین(ع) و صدها نامه و حدیث، و هزاران سکهی طلا و نقره، از بیخ گوش مأموران و خبرچینان بنی العباس، با ترفندهای زیرکانهی امام و یارانش بین خانهی محاصره شدهی امام(ع) و سراسر و اطراف و اکناف جهان اسلام، رد و بدل میشد. لای هر چه بود و میشد نامهها و سکهها را میچپاندند و به امام میرساندند؛ لای عصا و چوب، توی سطل و پاتیل روغن... ای بسا حامل این چوب و هیزمها هم نمیدانست چه به دوش میکشد.
خدا میدانست که شیعیان تا ظهور مهدی(عج) با حصر و حبس و تحریم دست به گریبانند. پس یکی از امامانشان الا و لابد باید امام هادی(ع) باشد. عملیات دور زدن و پیچاندن تحریمهای ظالمانهی آمریکا، کم از عملیات دفاع مقدس ندارد. اینها را هم باید با رمز آغازید. و جفاست اگر رمز بعضی از عملیاتهای پیچاندن تحریم، به نام امام هادی(ع) نباشد.
سید مقدام حیدری
هدایت شده از شکوه زن و زنانگی
13.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴مهدی آقاجانی یکی از همافران ارتش شاهنشاهی، در مصاحبهای که با برنامه «برای تاریخ» شبکه افق سیما داشت، ضمن اشاره به پرداخت حق توحش به نظامیان آمریکایی در رژیم پهلوی، خاطرهای از دوران خدمتش تعریف کرد که در ادامه مشاهده میکنید
◀️ما کشور دیرینه خودمون رو از این مهلکه ها نجات دادیم تا اینجا اوردیم الان هم اخراشه ...اقتصاد رو هم خدا کمک میکنه ....
امیدمون رو از دست ندیم
روزهای خوب ما هم خواهد امد
منبع : سایت کافه تاریخ
✍عالیه سادات
🍃__________________________
#کانال_شکوه_زن_وزنانگی👇
https://eitaa.com/joinchat/2336751715C0fba986b70
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 راهکار علامه مصباح یزدی برای آرامش ذهن
سنگینترین ترافیکِ امر و نهی خدا
✍خدا دستور زیاد دارد، ولی بیشتر فرمانهایش یک حکم کلی است که تشخیص جزئیاتش بر عهدهی ماست. مثلا طلب علم حداقل واجب کفائی است. اما این که کدام کتاب و درس و مطلب را بخوانیم و کدام رشته را انتخاب کنیم و نزد کدام استاد برویم، تشخیصش بر عهدهی ماست. طلب روزی حلال برای مرد خانوادهدار واجب است. اما این که چه شغلی را انتخاب کند، از کی تا کی و کجا کار کند، کارمند شود یا کار و کاسبی خودش را راه بیندازد، خدماتی کار کند یا تجارت کند، اینها را دیگر خدا نگفت. هر کسی بسته به شرایط خودش تشخیص میدهد چه کند. باز مثلا تقویت امنیتی و دفاعی کشور واجب است. اما برای قوی شدن، آیا باید برویم اسبسواری و شمشیرزنی، یا برویم سراغ موشک و پهپاد، یا بزنیم توی کار ساخت تانک و هواپیما؟ تشخیص اولویت و راهبرد جنگی با خود ماست. دیگر خدا نگفته اینها را.
همچنین در سائر ساحتهای زندگی انسان مثل مسائل خانوادگی، فرهنگ، هنر، صنعت، سیاست، شهرسازی، خانهسازی، تفریح و خیلی چیزهای دیگر، اولا امر و نهیهای وجوب و حرمت زیاد نیست، ثانیا بسیاری از احکامی که هست، کلیاند و به هنگام اجرا، جزئیاتی به تشخیص خود ما به آنها ضمیمه میشود.
اما در نماز، تقریبا هیچ جایی برای تشخیص و صلاحدید بنده وجود ندارد. این که روزی چند نماز باید خواند، در نماز چه باید گفت، به کدام طرف باید ایستاد، ایستاده باشیم یا نشسته یا به خاک افتاده، بلند بگوییم یا آهسته، اذکار و افعال و رکعات چند بار باشند، آمادگیهای قبل از نماز چگونه باشد، همه و همه را به تفصیل و بیانِ جزئیات، خدا و پیامبرش(ص) گفتهاند و هیچ چیزی برای تشخیص و نظر و سلیقهی ما باقی نگذاشتهاند.
تازه در اعمال دینی دیگر، خلأ و فرجه زیاد است. مثلا روزه را هم خدا با جزئیاتش مشخص کرده، حج را هم همین طور. اما فرجه و آزادی در خلال عمل کم نیست. حاجی در هنگام احرام میتواند حرف بزند، راه برود، بنشیند، بخوابد، آب و غذا بخورد. روزهدار هم میتواند از صبح تا شب روزه باشد و کتاب بخواند، تلویزیون تماشا کند، با رفقا گپ و گفت کند، بگیرد بخوابد، قدم بزند، خرید کند و صدها کار دیگر را انجام دهد.
اما در نماز خبری از این آزادیها نیست. نمازگزار در حین نماز در عبدترین حالت خودش بسر میبرد؛ در موقعیتی که ترافیک امر و نهی خداوند به سنگینترین حالت خود میرسد. نماز که میخوانی دیگر اجازه نداری یک کلمهی بیربط خارج از افعال و اذکار مقرر در نماز بگویی. یک لقمه غذا و یک جرعه آب حق نداری بخوری. رویت را حق نداری برگردانی. خندیدن ممنوع. گریه کردن بیربط به نماز ممنوع. و کلی امر و نهی دیگر. نماز که میخوانی تازه مدال بندگی میگیری. چون عبادتی است که صفر تا صدش را خود خدا معین میکند، و تقریبا هیچ فرجهی آزادی و تصمیمگیری و اعمال سلیقه در متنش نیست.
با این وصف طبیعی است که خدا نماز را معیار قرار دهد؛ نه هیچ کار خوب و خیر دیگری را. چرا که اساسا جن و انس را آفریده تا بندگیاش کنند. و هیچ جا مثل نماز، بندگیاش نمیکنند. هیچ جای دیگر خدا اینقدر امر و نهی نمیکند، و هیچ جای دیگر، انسان اینقدر چَشم نمیگوید.
ما انسانها چون چندان برای تحقق بندگی وقعی نمینهیم، چندان نماز را مهم نمیدانیم. در عوض برای کمک به فقرا، مدرسه و بیمارستان ساختن، جهیزیه دادن، فرهنگسازی کردن، مهرورزی کردن، کار مردم را راه انداختن، کشف و اختراع کردن و کلا برای کارهای پرسروصدا ارزش بالاتری قائلیم. حال این که متر و ترازوی خدا چیز دیگری است. امام صادق(ع) فرمود: یک نماز واجب از بیست حج باارزشتر است، و یک حج باارزشتر از این است که یک خانه یا یک اتاق پر از طلا را در راه خیر انفاق کند تا تمام شود؛ «صَلَاةٌ مَكْتُوبَةٌ خَيْرٌ مِنْ عِشْرِينَ حَجَّةً وَ حَجَّةٌ خَيْرٌ مِنْ بَيْتٍ مَمْلُوءٍ ذَهَباً يُنْفِقُهُ فِي بِرٍّ حَتَّى يَنْفَدَ» [الكافي/ج3/ص505] گویا معیار ارزشسنجی هر عملی، به اندازهی مقدار بندگیی است که میتواند محقق کند.
سید مقدام حیدری
کارِ چه شناسی؟!
بگذار اول تنورِ مثالم را داغ کنم، بعد. منِ عوام، پزشک نیستم. نمیتوانم نسخهی درست را تشخیص بدهم. ولی اگر نسخهی طبیبی را آزمودم و دیدم حال بیمارم بدتر شد، میتوانم بلکه باید بفهمم که این نسخه علاج نیست؛ گر چه آن طبیبِ یکدنده بر نسخهاش اصرار بورزد.
من اگر معمار و مهندس نباشم، نه میتوانم خانه بسازم، نه خیلی میتوانم تشخیص بدهم که مهندس و معمار کارش را درست انجام میدهد یا خیر. اما خود خانه را دیگر میدانم چیست. پس اگر پروژهای به یک مهندس سپردم، نتیجه را دیگر میتوانم ارزیابی کنم. اگر خانه قابل سکونت نبود، اگر نقشه ایراد داشت، اگر سیمکشی برق مختل بود، اگر هر گیر و گوری داشت منِ عوام حق اعتراض و اظهار نظر دارم، بلکه میتوانم دربارهی تخصص جناب مهندس قضاوت کنم و حکم به ناشی بودن او کنم. منِ عوامِ کارنشناس دربارهی مراحل و مقدمات کار نمیتوانم جزمگویی کنم، اما دربارهی نتیجهی کار چرا!
چشمِ بیمارم اگر کور شد، چشمپزشک دیگر حق ندارد حواله کند به کارشناسی خودش و بیسوادی من! سقف خانه اگر افتاد، هیچ مهندس و معماری دیگر حق ندارد خبرهی خودش و بیخبرگی من را وسط بکشد و ساکتم کند. وقتی کار تمام شد و آثارش نمایان شد، عرصه دیگر جولانگاه انحصاری و احتکاری کارشناسانِ صاحب مدرک نیست. هر کسی بیاید میتواند بفهمد که آخر این کارشناس کار را درآورد یا خیر.
حکایتِ کارشناسان اقتصادیِ دولت است که سالهاست خرِ نسخهی همین آقایان است که میرود. حرفهای گنده مندهی لابد عالمانه و کارشناسیشان را مای عوام نه میفهمیم نه حق داریم اعتراض کنیم. ولی نتیجهی کار چه؟! وقتی نتیجهی نسخههای وارداتی این آقایان، عبارت بود از تورم، شکاف طبقاتی، ناعدالتی، فقر بیشتر فقرا و غنای بیشتر اغنیا، نسخههای این کارشناسان به چه درد ما میخورد؟ و راستی چرا عوض نمیشوند تا نسخههای دیگر امتحان شوند؟! چرا سال به سال تومان، ریالتر میشود و باز همان نسخههای همان کارشناسان عمل میشود؟! میخواهیم چه کار این نسخههای کارشناسی را؟! دقیقا ارز و طلا باید چقدر بشود، تورم چند درصد بشود، و سفرهی مردم تا چقدر باید آب برود تا مدیران محترم دولت بفهمند رهِ نسخهی این کارشناسانِ گرانی و تورم و رکود به ترکستان است؟! دور انداختن نظریههای مفتِ ناصواب، اینقدر سخت است یعنی؟!
روزنامهی رسالت | سید مقدام حیدری
کانال سید مقدام حیدری
کارِ چه شناسی؟! بگذار اول تنورِ مثالم را داغ کنم، بعد. منِ عوام، پزشک نیستم. نمیتوانم نسخهی درست
8 (7).pdf
حجم:
682.9K
یادداشت بالا در روزنامهی رسالت
کارشناسانی که کار دست اقتصاد ایران دادهاند!