حجـت الاسـلام غُـراباتـی
📚 رمان « جــــ❤️ــــانـم میـرود »
📚 #رمان « جــــ❤️ــــانـم میـرود »
📝 #پارت_دوم²
به سر کوچه نگاهے انداخت با دیدن نازی و زهرا دستی برایشان تکان داد و سریع به سمتشان رفت...
نازی: به به مهیا خانوم چطولے عسیسم؟!
مهیا یکی زد تو سر نازی
اینجوری حرف نزن بدم میاد...
با زهرا هم سلام و احوالپرسی کرد
زهرا تو اکیپ سه نفرهشان ساکترین بود و نازی هم شیطون تر و شرتر
±• خب دخترا برنامه چیه کجا بریم ??
زهرا موهای طلاییشو که از روسری بیرون انداخته بود را مرتب کرد و گفت:
±• فردا تولد مامان جونمه میخوام برم براش چادر نماز بگیرم.
تا مهیا خواست تبریک بگه نازی شروع کرد به خندیدن
±• آخه دختره دیوونه چادر نماز هم شد کادو؟!! چقد بیسلیقهای...
زهرا ناراحت ازش رو گرفت مهیا اخمی به نازی کرد و دستش را روی شانهی زهرا گذاشت
±• اتفاقا خیلی هم قشنگه بیا بریم همین مغازه هایی که پیش مسجد هستن اونجا پیدا میشه...
با هم قدم می زدند و بی توجه به بقیه می خندیدند و تو سر و کلهی هم می زدند...
وارد مغازه ای شدند که یک پسر بسیجی پشت ویترین ایستاده بود که به احترامشون ایستاد...
نازی شروع کرد به تیکه انداختن... زهرا هم با اخم خریدش را میکرد... مهیا بی توجه به دخترها به سمت تسبیح ها رفت... یکی از تسبیح ها که رنگش فیروزه ای بود نظرش را جلب کرد با دست لمسش کرد... با صدای زهرا به خودش امد...
±• قشنگه؟!
±• آره خیلی
زهرا با ذوق رو به پسره گفت همینو میربیم...
پسره مبارکهای گفت و تسبیح زیبایی را همراه چادر به عنوان هدیه در کیسه گذاشت از مغازه خارج شدند... چون نزدیک اذان بود خیابان شلوغ شده بود نازی هی غر میزد
±• نگا نگا خودشو مذهبی نشون میده بعد تسبیح هدیه میده اقا، آخ چقدر از اینا بدم میاد...
زهرا با ناراحتی گفت:
±• چی شد مگه کار بدی کرد
مهیا حوصلهای برای شنیدن حرفهایشان نداشت... می دانست نازی یکم زیادروی می کند ولی ترجیح می داد با او بحثی نکند... به پارک محله رفتن که خلوت بود و به یاد بچگی سرسره بازی کردن و زهرا آنها را به بستنی دعوت کرد...
هوا تاریک شده بود ترجیح دادن برگردن... هر کدام به طرف خانه شان رفت... مهیا تنها در پیاده رو شروع به قدم زدن کرد که با شنیدن صدای بوقی برگشت... با دیدن چند پسر مزاحم، آهی کشید... با خود زمزمه کرد:
±• آخه اینا دیگه چقدر خزن دیگه کی میاد اینجوری مخ زنی کنه...
بی توجه به حرف های چندش آورشان به راهش ادامه داد ولی آنها بیخیال نمی شدند...
مهیا که کلافه شده بود تا برگشت که چیزی تحویلشان بدهد با صدای داد یک مردی به سمت صدا چرخید...
با دیدن صاحب صدا شُکه شد...
با تعجب به پسر همسایہشان نگاهے ڪرد...
باورش نمیشود او برای کمک بیایید... مگه همچین آدمهایی فقط به فڪر خودشان نیستند؟!!
پسرهای مزاحم با دیدن پسر معروف و مسجدی محله پا بہ فرار گذاشتند
مهیا با صدای پسره به خودش آمد...
±• مزاحم بودند؟!
±• بله
پسر با اخم نگاهی به مهیا انداخت...
مهیا متوجه شد که می خواهد چیزی بگوید ولی دودل بود...
±• چیه چته نگاه میکني؟؟ برو دیگه میخوای بهت مدال افتخار بدم؟!!
پسره استغفرا... زیر لب گفت...
±• شمام یکم تیپتونو درست کنید... دیگه نه کسی مزاحمتون میشه نه لازمه به فکر مدال برای من باشید.
√•ادامہ دارد...
#جانم_میرود
.
.
.↷♡ #ʝσɨŋ
┄•●❥ @sayyedghorabati
°°°
و هر کس خدا را شناخت
دیگر رغبتی به چیز های دیگر
برایش نمی ماند🌱🕊❤️
.
.
.↷♡ #ʝσɨŋ
┄•●❥ @sayyedghorabati
10.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حسخوبموسیقی[🎶💞]
{ الهیعظمالبلاء }🌱~🌸
#علیفانی•°
#پیشنهاددانلود̂̂̂
#التماسدعا🦋🕊❤️
.
.
.↷♡ #ʝσɨŋ
┄•●❥ @sayyedghorabati
حجـت الاسـلام غُـراباتـی
°°° و هر کس خدا را شناخت دیگر رغبتی به چیز های دیگر برایش نمی ماند🌱🕊❤️ . . .↷♡ #ʝσɨŋ ┄•●❥ @sayyedg
روزۍجوانی را در عالم برزخ دیدم
ڪه بھ من گفت :
وقتی اینجا آمدید مۍفهمید
ڪههرنفسیڪه بھ غیر"یادخدا"ڪشیدید
ضرر ڪردید.
#شیخرجبعلیخیاط
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهشتــــــــــــــــــــ🌈 از همون جایے
شروع میشه کہ به #خــــــــــــــــــــدا
#اعتماد کنے🔆🦋❤️
.
.
.↷♡ #ʝσɨŋ
┄•●❥ @sayyedghorabati
حجـت الاسـلام غُـراباتـی
#حسخوبموسیقی[🎶💞] { الهیعظمالبلاء }🌱~🌸 #علیفانی•° #پیشنهاددانلود̂̂̂ #التماسدعا🦋🕊❤️ . . .↷♡ #
🌙✨🌙✨🌙✨
هر شب
دلم
برای تو
خوابش نمےبرد...
+یه دعای فرج بخونیم❤
#شبتوڹمهدۅے🥀
🌤 • •
•
•
#صبحاݩہ
صبحکهمیشود
دنبالاتفاقخوببگرد؛دنبالادمهایخوبی
کهحالخوبترابالبخندهایشانبهروزگارت
سنجاقکنی:)
یکروزخوباتفاقنمیافتد،ساختهمیشود
وتوبامهربانیونیکی،سازندهامروزباش...
#صبحتونبخیرمهربونا🙃
•
•
🌤 • •
____
@sayyedghorabati
#الهـےبہامیــدتـو
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
به خدا نزدیک شو
آنوقت هر چیز زیبایی به تو نزدیک می شود❤️
.
.
.↷♡ #ʝσɨŋ
┄•●❥ @sayyedghorabati
.
.
|جَبَرَ الله قُلوباً لایَعلمـُ بِڪَسرِها سِوَاه!♡|
خدا بند بزند |دلهایۍ|
را ڪہ
هیچ ڪس جز خودش، از شڪسته بودنشان خبر ندارد...:)♥️🌿
.
.
#الهۍوربۍ:)
حجـت الاسـلام غُـراباتـی
. . |جَبَرَ الله قُلوباً لایَعلمـُ بِڪَسرِها سِوَاه!♡| خدا بند بزند |دلهایۍ| را ڪہ هیچ ڪس جز
خدا هوامونو داشتہ باش
ما خیلۍ شڪستنی هستیمـ :)
.
^ راز یڪ ازدواج موفق چیست؟!👫
.
¹- نادیدهگرفتن بعضی از عیبهایهمدیگر
²- ترسنداشتن از معذرتخواهی
³- تحقیر نڪردن هنگام دعوا
⁴- مرور خاطرات خوب..😍❤️
.
#یڪعاشقانہآرام
.