#گزارش
⚠️روشنفکران و وجدان عاریهای
اگر با هزار مسامحه به روشنفکر اروپایی حق دهیم بابت ستمی که بر یهودیها روا داشتهاند اکنون برای جبران، فلسطین را برای یهود لقمه گرفته باشند، روشنفکر ایرانی چرا در این عذاب وجدان با آنها شریک میشود؟!
***
گزارشی از محفل خوانش کتاب «اسرائیل، عامل امپریالیسم» اثر جلال آل احمد:
در خوانش دهم فارغ از اشاره به انتخاب هوشمندانه و اقتضائی فرم نامه و پرداختن به دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای یهود، چند نکته از متن مطرح شد.
🔻جلال درگیری اسرائیل با فلسطین و سایر کشورهای جهان اسلام را از سنخ بحرانهایی میداند که در آنها عیار انسانها و جوامع مشخص میشود. با همین چارچوب به سراغ نقد عملکرد گروههایی نظیر روشنفکران چپ جهانی و ایرانی و دولتها و حتی بهطور مشخص حکومت پهلوی میرود.
🔻جلال نقد خود به جریان چپ را با این تعبیر آغاز میکند: «دو هفته تمام آماده کردن افکار عمومی طول کشید. آن وقت که اول به میدان جست؟ دستچپیها! حضرات وجدان جهانی!»
سپس به آنها خرده میگیرد که چطور چشم بر روی جنایات اسرائیل بسته و میخواهند به مردم دنیا بقبولانند آوارگان گرسنهی فلسطینی میتوانند با یهودیها کاری کنند که هیتلر کرد؟ سپس با نفرتی وصف ناشدنی یک دم خروس را نشانه میرود: «اسمنویسی داوطلبان [کمک به اسرائیل] شروع شد و پول جمع کردند. حضرت بارون ادمون دوروچیلد دبیر کل اتحادیه طرفداران اسرائیل در میتینگ هیستریک و راسیست ضدعربی، در کنار نامدارترین عناصر دست چپ قرار گرفت.» یعنی پیوند چپ و راست در حمایت از آپارتاید صهیونیستی و در جنایت علیه فلسطینیها و مسلمانان و اعراب.
🔻درد جلال به همین اندازه ختم نمیشود و سراغ روشنفکران ایرانی هم میرود و از اینکه همهچیزشان را از غرب وام و عاریه میگیرند سخت مینالد؛ همهچیزشان، حتی وجدان. یعنی اگر با هزار مسامحه به روشنفکر اروپایی حق دهیم بابت ستمی که بر یهودیها روا داشتهاند اکنون برای جبران فلسطین را برای یهود لقمه گرفته باشند، روشنفکر ایرانی چرا در این عذاب وجدان با آنها شریک میشود که نه تنها بر هیچ یهودی ستم نکرده بلکه «مردخای» یهودی، وزیر شاه هخامنشیاش بوده و «استر» ملکهاش؟
🔻برای همه ما جای شگفتی داشت که جلال آلاحمد در سال ۱۳۴۶ شمسی، فارغ از تمام تحلیلهای ایدئولوژیک توانسته بود دست استعمار و امپریالیسم را در پشت قضیه اسرائیل ببیند و از «کانال سوئز» و دروازهی بردن منابع خاورمیانه و آوردن محصولات غربی به منطقه سخن بگوید. ایران هم در آن سالها همانند ترکیه و عربستان کنونی، بازیچه دست همین استعمار بود که در یک رقابت ساختگی، شیر نفتش را به سوی امپریالیسم و عاملش میگشود و در قامت یک ژاندارم، دوشیده میشد.
🔻درنهایت جلال تیر خلاص را میزند وقتی میگوید: «تجربه کوبا و الجزایر و چین نشان داده است که دست استعمار را فقط با تبر میتوان برید نه با وعده و وعید و قول و قرار و اصول بشری و انساندوستی!»
#فلسطین
#روشنفکر
#جلال
#خوانش
✨آگـاهـے بـــراے سامـــانے دیگــر✨
مدرســـه تـ؋ــــکر و نــوآوری نگــــــاهـ
🆔 @sch_negah
جلال آلاحمد کتاب سنگی بر گوری را اینگونه آغاز میکند:
«ما بچه نداریم. من و سیمین. بسیار خب. این یک واقعیت. اما آیا کار به همین جا ختم میشود؟ اصلا همین است که آدم را کلافه میکند.»
اینگونه همان ابتدا مشخص میشود که موضوع کتاب، یکی از خصوصیترین مسائل زندگی است: بچهدار شدن و عقیم بودگی. اما آیا جلال کسی است که صرفا درباره یک بخش از زندگی شخصی خود چیزی بنویسد و تمام؟ آنها که جلال را میشناسند حتما تأیید میکنند که در پس این روایت، ماجرای عدم امتداد یک نسل و حتی عقیم بودن باورهایی نهفته است که برای فهم فضای فکری و فرهنگی ایران معاصر یا دستکم فهم درک روشنفکران آن دوره متنی مهم به شمار میآید.
شاهد آنکه جلال در فصل پایانی کتاب مینویسد: «و امروز من آن آدم ابترم که پس از مرگم هیچ تنابندهای را به جا نخواهم گذاشت تا در بند اجداد و سنت و گذشته باشد و برای فرار از غم آینده به این هیچ گستردهی شما پناه بیاورد. پناه بیاورد به این گذشتگان و این ابدیت در هیچ و این سنت در خاک که تویی و پدرم و همهی اجداد و همه ی تاریخ. من اگر بدانی چقدر خوشحالم که آخرین سنگ مزار در گذشتگان خویشم. من اگر شده تنها یک جا و به اندازهی یک تن تنها نقطهی ختام سنتم. نفس نفی آیندهای هستم که باید در بند این گذشته میماند.»
استاد راهبر:
محمدقائم خانی، پژوهشگر و نویسنده
شرکت در این حلقه رایگان میباشد. جهت حضور با آیدی زیر در ایتا یا بله هماهنگ نمایند.
09907629882
@sch_negah_admin
#خوانش
#جلال
✨آگـاهـے بـــراے سامـــانے دیگــر✨
مدرســـه تـ؋ــــکر و نــوآوری نگــــــاهـ
🆔 @sch_negah