eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
716 ویدیو
1 فایل
#نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس و پستها و محتوای ارزشی #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبین و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 سین ندارد اما ! 🌷 ساختمانهـایش ، سحرگاهانی را به خاطر دارد که رزمندگان ، با نوای دلنیشن مناجات نورایی همــدوش ِستارگان ، همپای فرشتگان و در کنــــار ِماه ، با خدا سخن میگفتند.. 🔺 سین ندارد اما ! سجده_های بسیجیانی را به خاطر دارد که با سربندهای سبز و سرخ ، سرهایشان را به خدا سپردند و با ندای" اعرلله جمجمتک " به دیدار معشوق شتافتند .. 🔺 سین ندارد اما ! سنگرهایش زخم ِ تن ِ شقایق هایی را به خاطر دارد که در کربلای خمینی.ره. با رمــــز " یـــ زینب ــــــــا " هر آنچه داشتند تقدیم ِ حضـــرتِ ارباب نمودند.. 🔺 سین ندارد اما ! سکــوی پرواز ِلب تشنگانی شد ، که مقتل شان یادآور کربلاست... 🔺 سین ندارد اما ! ِ شهادتش گــواه ِ رشادت ِمردانی ست که سبکبال ،تا عرش ِ اعلا ، پرستــــو شدند.. 🔺 سین ندارد اما ! ساحل ِخونینش ، غواصانی را به خاطر دارد که در شبهای عملیات ، از سیم خادار ِ نـَفــس ، گــذشتند و دل ، به دریای بیکران ِ عشق و عرفان زدند.. 🔺 سین ندارد اما ! سرداران  بی نام و نشـانی را به خاطر دارد کـــه همچون مادرشان زهـــرا.س. فدایی ولایت شـــدند و گمنــــام ماندند.. آری ! با آمــدن ِ هر بهار ، شکوفه های دلــم ، به عشق ِ یادتان میشکفد و مرغ ِ خیالم پَر میگیـرد و بـر بام احساس مینشیند.. هور ... هویزه .. کرخـه .. چزابـــه .. عیــن خوش.. پاسگاه زید .. پادگان حمید .. کوشک .. خرمشهر.. به ! چه بوی  سیب میآید از ایــــــن ســـــــــرزمین.. . الهـــــــــــی ! حـول حالَنا اِلی اَحسـَنِ الحال ، بحــق ِ شهدا .. . آمین. . .
السلام علیک یا ابا محمد ، یا حسن بن علی غریب جهل امت هیچ مظلومی درعالم چون حسن مظلوم نیست حاکمی در حکمرانی مثل او محکوم نیست مصطفی را سبط اکبر اوست اما صد دریغ شرح مظلومیتش در دفتری منظوم نیست کم کسی زحمت به خودداده ست درتکریم او شرح حالش در کتاب جامعی مرقوم نیست بس که طاغوت زمانش رند بود و حیله گر رابع آل عبا را امتش مأموم نیست غرق بحر جهل بودند امتش ،جز اندکی ازجفای امت خود کس چو او مغموم نیست آن که حتی در فراشش از عدو ایمن نبود جز دل شب راز عشقش بر کسی معلوم نیست آن که حتی همسرش هم محرم رازش نبود زین سبب از دشمنش هم سر او مکتوم نیست گشت تسلیم عدو فرماندهان لشکرش هیچ کس چون او امیر لشکری مهزوم نیست داد تن ناچار بر صلحی به رغم میل خود هیچ صلحی در جهان چون صلح او مذموم نیست صلح او را آن چنان بد جلوه دادند اهل کین گویی اصلا در شریعت مصلحت ملزوم نیست گرچه شد تحمیل بر او صلح با آل جفا علتی جز حفظ دین در صلح او موهوم نیست نهضت سرخ حسین را صلح او بنیان نهاد این حقیقت شیعه را هم آنچنان مفهوم نیست تیرباران گشت حتی پیکر بی جان او امر مذمومی که هرگز ، هیچ جا مرسوم نیست کس نگوید تیرباران شد چرا تابوت او گوئیا در کیش تازه این عمل مشئوم نیست مصلحت زد بر دهان مؤمنین مهر سکوت عامل این دیو خلقی گوئیا محتوم نیست بهر محو نام او صدفتنه برپا کرد عدو مرقدش را کرد ویران ، نام او معدوم نیست مانده ام من در تحیر از فحول ذاکرین جز قلیلی عزم کس بر مدح او مجزوم نیست ناله کن چون نی حمیداسرارمستی فاش کن تا بدانند اهل ایمان باورت مسموم نیست آنچنان فریاد کن تا کل عالم بشنوند قلب ما مأوای غیر از چهارده معصوم نیست شرح حالش رابخوان اسرارصلحش رابدان عارف حق حسن از فیض حق محروم نیست
حسن بسم‌اللَه حبل‌المتین است حسن شمس و ضحی و یس و تین است نوشته روی درب عرش اعلا حسن فرماندهء اهل یقین است 👤
السلام علیک یا ابا محمد؛ یا حسن بن علی ع 🌺چه تولد کریمانه‌ای که خداوند ١۵ روز قبل و بعد از آن را مهمانی داده است.... 🌺میلاد کریم اهل بیت بر شما عزیزان مبارک؛ طاعات و عبادات تان قبول حق تعالی ان شاءالله
۶۰ نفر از شیعیان را به قتل رسانده اما حق ندارد از رحمت خدا ناامید شود! «عبدالله بزاز نیشابوری» می گوید: «حمیدبن قحطبه» را دیدم که در روز ماه رمضان غذا می خورد، گفتم: عذری داری یا امیر؟ گریه کرد و گفت: من عذری ندارم. بعد از غذا گفت: شبی هارون الرّشید مرا احضار کرد، در حالی که نزد او شمعی روشن و شمشیری سبز رنگ برهنه جلوی او بود. پرسید: اطاعت تو از امیرالمؤمنین (هارون) در چه حَد است؟ گفتم: با جان و مال. سپس مرا مرخص نمود.‌ طولی نکشید دوباره مرا احضار کرد و همان پرسش را تکرار کرد. گفتم: با جان و مال و اهل و اولاد، سپس مرا مرخص نمود. برای سوّمین بار احضارم کرد و همان سئوال را تکرار کرد. گفتم: با جان و مال و اهل و اولاد و دین!!، آنگاه خندید و گفت: این شمشیر را بردار و هر کس را که این خادم به تو نشان داد، باید بکشی. مرا به خانه ای برد که وسط آن چاهی بود، و دور آن سه حجرۀ قفل زده. اوّلی را باز کرد، دیدم بیست نفر از سادات علوی به زنجیر کشیده شده اند. خادم یکی یکی آنها را کنار چاه می آورد و من گردن می زدم. حجرۀ دوّم را باز کرد، به همین صورت و حجرۀ سوّم را. همه را گردن زدم. آخرین نفر پیرمردی بود که به من گفت: فردای قیامت جواب پیامبر صلی الله علیه وآله جدّ ما را چه خواهی داد؟ با اینکه بدنم لرزید؛ ولی او را نیز کشتم. حال با این وضع روزه و نماز چه نفعی به حال من دارد؟ من یقین دارم که مخلّد در آتشم (و خدا مرا نمی بخشد). ‌ عبدالله گوید: وقتی داستان حمید را به علی بن موسی الرضاعلیه السلام گفتم، حضرت فرمود: وای بر او، گناه یأس و ناامیدی که حمید از رحمت الهی داشت، از قتل آن شصت نفر علوی بیشتر است. 📚گناهان کبیره، ج ۱، ص ۸۶ باز نشر از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرد می خواهد اینکه بگذری از آرزوهایت ... زنجیرهای دلبستگی را از خود رها کنی گفتنش آسان است ... اگر عمل کردن به آن هم سهل بود ، به خیلی هامان واژه شهید اضافه شده بود .🥀🥀🥀💦💧💦
هدایت شده از Aslani
🇮🇷دلم خون است من با نان و تو با خون‌ِدل افطارخواهی کرد حلالم کن اگر غیر از دعا کاری ز دستم بر نمی‌آید.. 🇵🇸
تنهاترین سردار مجتبی آئینه دار احمد مختار بود او فروغ آفتاب حیدر کرّار بود . در مصاف اهرمن تنهای تنها بود او ، در رکابش کاش هفتاد و دو تن رهوار بود کاش در طوفان غدر و موسم جور و جفا ، همچنان عباس او را یک سپهسالار بود کاش در بحبوحه عصیانگری یاغیان ، در سپاه مجتبی یک مرد چون عمّار بود کاش وقتی لشکرش می شد مهیای نبرد ، در سپاهش مالک شیرافکنی سردار بود کاش هنگام رجزخوانی سفیان زادگان ، حمزه اش سالار بود و جعفرش طیّار بود بهر رسوا کردن باند نفاق و کفر و کین ، کاش در ساباط با او میثمی تمّار بود کاش در قحط الرجال و فترت آزادگی ، در سپاهش یک حبیب . آماده ی ایثار بود بودوقتی لشکرش سرگرم مشق جنگ. کاش ، عرصه ساباط و مسکن خالی از اغیار بود کاش سربازان او یک جو بصیرت داشتند ، کاش در قلب سپاهش دیده ای بیدار بود تا کند سد راه جاسوسان اهل بغی را ، کاش سردار سپاهش اندکی هشیار بود کاش با آن حسن شهرت.وان همه اصل و نسب ، مثل عبدالله عبیدالله هم طرّار بود دشمنش غدّار بود و امتش مفتون غدر ، لااقل کاش همسر او محرم اسرار بود کاش هنگام خیانت کردن فرماندهش ، یک ابوذر نامی آنجا چون یل غفّار بود کاش در وقت فروپاشی اردوگاه او ، حُجر نامی . یا رُشَیدی . مجتبی را یار بود کاش وقتی تیر زد تابوت او را اهرمن ، خواهرش را فضّه نامی همدم و غمخوار بود کاش . حمید . آن روز بودی در رکاب مجتبی ، چون قیام کربلا را مجتبی معمار بود . نیست قابل جان ناقابل که قربانش کنی ، او غریب و داغدار قصّه ی مسمار بود
🍃من که باشم که به آن خاطر عاطر گذرم 🍃لطف ها میکنی ای خاک درت تاج سرم 🍃بود آیا که منم شامل لطف تو شوم ؟
🍂 🍃من که باشم که به آن خاطر عاطر گذرم 🍃لطف ها میکنی ای خاک درت تاج سرم 🍃بود آیا که منم شامل لطف تو شوم ؟
🎥 آیا غوغای تازه ای در فضای مجازی به راه می افتد ؟ ♤ جمعه سوم فروردین ۱۴۰۳ آن گونه که گفته شد، یک راننده اسنپ در بندر ماهشهر با شلیک گلوله کلت مسافر خود به قتل رسید. جسد بی جان مقتول در برابر شهرک رجایی، معروف به "زنجیر" در حالی افتاده بود که گوشی همراه و ماشین وی هم به سرقت رفته بود. دو روز بعد با همکاری ماموران فراجا در خوزستان و بوشهر، قاتل در عسلویه دستگیر شد . سردار حیدر سوسنی؛ فرمانده انتظامی خوزستان گفت که قاتل از اراذل و اوباش محل بوده و دارای سوابق متعدد کیفری شامل  یک فقره  قتل، سرقت، حمل موادمخدر و 15 سال سابقه زندان داشته است، در اعترافات اولیه انگیزه خود از  قتل را سرقت خودرو اعلام کرد. تا این جای ماجرا عادی بود ولی نکته ی قابل تامل این بود که مقتول یک روحانی بود، به نام حجه الاسلام حمزه اکرمی، حدوداً ۴۰- ۴۵ ساله با محاسنی جوگندمی و نگاهی پر از رمز و راز نگفته، که در عین خاموشی، با هزار زبان سخن می گفت . برادر عزیز روحانیم : "بعد از کشته شدنت مدیر حوزه علمیه و نماینده خوزستان در مجلس خبرگان رهبری پیام دادند و خواستار رسیدگی به پرونده قتل شدند، با خودم می گویم چطور پیش از آن که محاسنت با خونت رنگین شود کسی خواستاررسیدگی به زندگیت نشد ؟! تو که روحانی بودی و می گویند حکومت در قبضه روحانیان است ! تو که معاون پژوهش حوزه علمیه شهرتان بودی ! چرا روز سوم عید، وقتی بادصبا مشک فشان بود و همه در تفرج و تماشای بهار و به گفته سعدی قرار بود صوفی هم بیکار ننشیند پی کار رفته بودی!؟ روز جمعه ای که وقت استراحت بود، برای تامین زندگی ات مسافرکشی می کردی و کسی خبر نداشت؟ کسی بنای رسیدگی نکرده بود ! حالا سرّ آن راز نگفته را از چشمانت می توان خواند و عاقلی کو که کند فهم، زبان سوسن؟! راستی برادرجان؛ چرا امثال دکتر چزشکیان ها که برای درگذشت یک عضو کوموله جنایتکار و آدمخوار (بر اثر بیماری ) از کاه کوه می سازند و گاه زمین و زمان را به هم می دوزند ، در مرگ تو سکوت کردند ؟! مرگ تو که عادی هم نبود! قتل بود و جنایت و خونی که در ماه رمضان و در حین مسافرکشی بر زمین ریخته بود! تو مگر ۱۵ سال معاون‌پژوهشی حوزه نبودی ؟ با خود فکر می کنم اگر یک استاد دانشگاه با این سابقه مسافرکشی می کرد و جان بر سر تامین‌ معیشت خود و زن و بچه اش می گذشت،سربازان اسرائیل کودک کش استاد نامی چون زشت کلاغ ها چه ها نمی کردند؟! چرا قتل تو بازتاب نداشت؟! این سکوت وهم‌انگیز نیست ؟! آیت الشیطانی که پس از گذشت ده دقیقه از خبر انتساب مرگ عضو گروهک آدمخوار کوموله بیانیه ای بلند بالا صادر کرد ( بیانیه ای که فقط خواندنش بیش از ۲۵ دقیقه وقت می گرفت ) ، کدام گوری خفته ، یا در کدام گعده خانه ی نفاق در حال عیاشی است ؟