6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شلمچه کانال ماهی گوشه ای از
فدا کاری در مقابل" آتش جهنم "
عملیات کربلای 5
یک #فیلم_استثنایی و واقعی از خط مقدم و در یک قدمی تا شهادت
🔹️ آیا تا به حال #پل_صراط را دیده ای؟ یا از اوصاف اش شنیده ای؟
◇ این جا خود خود #قیامت است، این #سر_پل_صراط است که در فیلم می بینید.
◇ #مردان_خدا اینگونه عبور کردند
◇ اینجا عملیات کربلای پنج در #شلمچه است ، اینجا سر پل کانال پرورش ماهی است...
#کربلای۵_شلمچه
#کانال_پرورش_ماهی
🔺 #دوکوهه سین ندارد اما !
🌷
ساختمانهـایش ، سحرگاهانی را به خاطر دارد که رزمندگان ، با نوای دلنیشن مناجات نورایی همــدوش ِستارگان ،
همپای فرشتگان و در کنــــار ِماه ،
با خدا سخن میگفتند..
🔺 #فکه سین ندارد اما !
سجده_های بسیجیانی را به خاطر دارد که با سربندهای سبز و سرخ ،
سرهایشان را به خدا سپردند و با ندای" اعرلله جمجمتک " به دیدار معشوق شتافتند ..
🔺 #شرهانی سین ندارد اما !
سنگرهایش زخم ِ تن ِ شقایق هایی را به خاطر دارد که در کربلای خمینی.ره.
با رمــــز " یـــ زینب ــــــــا " هر آنچه داشتند تقدیم ِ حضـــرتِ ارباب نمودند..
🔺 #کانال_کمیل سین ندارد اما !
سکــوی پرواز ِلب تشنگانی شد ، که مقتل شان یادآور کربلاست...
🔺 #طلاییه سین ندارد اما !
#سه_راه ِ شهادتش گــواه ِ رشادت ِمردانی ست که سبکبال ،تا عرش ِ اعلا ،
پرستــــو شدند..
🔺 #اروند سین ندارد اما !
ساحل ِخونینش ، غواصانی را به خاطر دارد که در شبهای عملیات ، از سیم خادار ِ نـَفــس ، گــذشتند و دل ،
به دریای بیکران ِ عشق و عرفان زدند..
🔺 #شلمچه سین ندارد اما !
سرداران بی نام و نشـانی را به خاطر دارد کـــه همچون مادرشان زهـــرا.س. فدایی ولایت شـــدند و گمنــــام ماندند.. آری !
با آمــدن ِ هر بهار ، شکوفه های دلــم ، به عشق ِ یادتان میشکفد و مرغ ِ خیالم پَر میگیـرد و بـر بام احساس مینشیند.. هور ... هویزه .. کرخـه .. چزابـــه .. عیــن خوش.. پاسگاه زید .. پادگان حمید .. کوشک .. خرمشهر.. به !
چه بوی سیب میآید از ایــــــن ســـــــــرزمین.. .
الهـــــــــــی !
حـول حالَنا اِلی اَحسـَنِ الحال ، بحــق ِ شهدا .. .
آمین. . .
#شهیدی_که_پس_از_۱۷_سال_زنده_شد!!👇
💢این ماجرا مربوط میشود به یکی از اعضای کمیته #تفحص_شهدا که در زندگی شخصی خود دچار مشکل مالی میشود و در جریان جستجوی پیکر شهدا به شهیدی برمیخورد که زنده میشود و
💢#قرض_هایش را ادا میکند!!
#نقل_از_برادر_شهید👇
#می_گفت: اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از #تجار_بازار_تهران..
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ #محمد_رسول_الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم..
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان… بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم..
یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.. سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از #یاد_خدا شاد بود و زندگیمان، با #عطر_شهدا عطرآگین.. تا اینکه..
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.. آشوبی در دلم پیدا شد.. حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم… نمی خواستم #شرمنده_ی_اقوامم شوم…
با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم #شلمچه شدیم..
بعد از #زیارت_عاشورا و #توسل_به_شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی #استخوان و #پلاک_شهیدی نمایان شد…
#شهید_سید_مرتضی_دادگر
فرزند سید حسین… اعزامی از ساری… گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من..!
استخوان های مطهر شهید را به #معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم…
قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند…
با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوان های شهیدی که امروز تفحص شده بود به #راز و #نیاز پرداختم…
“این رسمش نیست با معرفت ها… ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم…. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم…” گفتم و #گریه کردم…
دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : « #شهدا! #ببخشید… #بی_ادبی و #جسارتم را ببخشید… »
وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.. هر چه فکرکردم، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام… با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده…
لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم… به #قصابی رفتم… خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم:
بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است… به میوه فروشی رفتم…به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم… جواب همان بود….بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است…
گیج گیج بودم… مات مات… خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟
وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته… با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد…
جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم… اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود… #بخدا_خودش_بود… کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود… به خدا خودش بود… گیج گیج بودم… #مات_مات…
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم… مثل دیوانه ها شده بودم… عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم… می پرسیدم: آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز..؟
نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم… مثل دیوانه هاشده بودم… به کارت شناسایی نگاه می کردم…
#شهید_سید_مرتضی_دادگر…
#فرزند_سید_حسین…
#اعزامی_از_ساری…
وسط بازار ازحال رفتم…
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللّهِ أَمْواتًا بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.آل عمران16
جامعه ایثارگران و جانبازان خراسان
رضوی فدائیان حضرت امام سیّد علی خامنه ای
🔻نقش قرارگاه کربلا
در #عملیات_کربلای۵
به روایت اسناد - ۶
♦️ برادر رحیم صفوی جانشین فرمانده نیروی زمینی نیز در پاسخ به صحبتهای
برادران غلامپور و امین شریعتی گفت:
ما باید کل مشکلات اینجا را [بررسی] و برایش راهحل پیدا کنیم. از عقبهها، توپخانه و ... گرفته تا وضعیت زمین. باید با استفاده از تجربیات گذشته مشکلات اینجا را حل کنیم. شما که میخواهید برای گردانهایتان مانور بچینید باید خوب نسبت به منطقه شناخت داشته باشید. باید بچههایی که میخواهند اینجا مانور کنند، توجیه باشند. باید از تجارب تیپ۵۷ ابوالفضل و لشکر ۱۹ فجر درس بگیریم.
👈 (توضیح: تیپ۵۷ ابوالفضل و لشکر۱۹ فجر در عملیات کربلای4 در محور پنجضلعی وارد عمل شدند و موفقیت قابلتوجهی به دست آوردند. این موفقیت یکی از دلایل انتخاب منطقة #شلمچه برای عملیات آینده و راهنمای طرحریزی برای مانور این عملیات بود)
♦️باید با فرماندهانشان صحبت کنیم و دلایل موفقیت آنها را پیدا کنیم. ما نباید در زمین #پنجضلعی محدود شویم. باید در زمین بالای پنجضلعی [زمینهای مجاور ضلع جنوبی کانال ماهی] مانور بچینیم و عمل کنیم. #آنجایی که دشمن
👈احتمال مانور میدهد، نباید مانور بچینیم. برای مثال نباید روی #جادهها مانور بگذاریم. اوّل باید از #وسط منطقه به دشمن بزنیم و بعد بیاییم جاده شلمچه را بگیریم. پس باید به مانورمان وسعت بدهیم و هرچه بهطرف بالا [کانال زوجی] جناحمان را باز کنیم، عبور ما آسانتر میشود.
♦️در ارتباط با عقبه عملیات، بهجز عقبههای موقت، باید روی جادهای که در امتداد دژ است و تیپ۵۷ از آن عبور کرد، کار کنیم. برای عبور موقت هم باید روی پلهای کوثری و دیگر پلها سرمایهگذاری کرد. برای مقابله با پاتکهای دشمن هم باید طرحریزی کنیم. #کوچکی زمین همانطور که برای ما مشکلات دارد، برای دشمن هم دارد. روی آتش پرحجم هم میشود برنامهریزی کرد. روی پنجضلعی شناخت پیدا کردهایم، اما زمین شمال آن برای ما ناشناخته است و باید نسبت به آن شناخت پیدا کرد و متناسب با آن مانور چید. ما تازه (ب )#بسمالله را گفتهایم. پس شما باید اطلاعات بیشتری پیدا کنید. از نیروهای شناسایی استفاده کنید و با بچههای لشکر ۱۹ فجر هم صحبت کنید.
♦️#قاسم سلیمانی در پایان صحبتهای برادر رحیم صفوی پرسید:
شما اینجا [منطقه شلمچه] چقدر میخواهید توان بگذارید؟ (منظور نیروی بسیجی است)
رحیم صفوی: همه توان را میگذاریم.
#قاسم سلیمانی:
عقبههایمان محدود است، مشکل کربلای۴ را پیدا میکنیم. به ما یک چیزهایی را ابلاغ کردهاند که اصلاً نمیشود کار کرد. ما باید یک چیزهایی را بدانیم تا بتوانیم فرماندهان گردانها را توجیه کنیم، الآن اطلاعات ما از این منطقه ناچیز است. من فکر میکنم که عملیات اینجا ایذایی است. اینجا هنوز روی زمینش مانور چیده نشده است.
هرچند سخنان فرماندهان لشکرهای #۳۱ عاشورا و ۴۱ ثارالله نشاندهنده آمادگی آنها برای شروع کار در منطقه شلمچه است، اما از برخی اشارههای آنها میتوان چنین برداشت کرد که هنوز ابهاماتی درباره عملیات آینده دارند و حداقل زمان درنظرگرفتهشده برای اجرای عملیات را کافی نمیدانند. به همین دلیل احمد غلامپور در پایان صحبتهای آنها میگوید: ابهاماتی دارند که هنوز حل نشده اس
#عملیات_کربلایِ5
کانال رزمندگان دفاع مقدس
@seYed_Ekhlas🇮🇷