11.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من شهید گمنامم
عهدبستم حتی نه سنگ قبر داشته باشم نه نام
تا خود خود زاهرا برام مادری کنه
این پلاک و پوتین و استخانهای
بجای مانده هم فقط نشانه ای
از گوشه بهشت برای نسلهای
آینده است
ما همه هستی مان را دادیم
تا مواظب هستی شما باشیم
این استخوانها و پلاک و پوتین ها
و لباس مقدس هدیه ما به شما ملت شریف سرزمینم ایران اسلامی
بی منت ،
اجباری نیست هرکه دارد هوس
بوی بهشت
این نشانهای زیر خاک مانده را
که آیات شهادت ماست
خوب بنگرد وعطر بهشت را. استشمام کند
وقدر ایران اسلامی را بداند
که خون هزران بهشتی در آن جاری شده تا زندگیتان همیشه خدا
جاری باشد
پیام#شهدا
25.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسمالله الرحمن الرحیم
#مظلومیت
#مظلومیت
#مظلومیت
🛑🛑🛑
✅➖لاشخور های سیاسی ،اقتصادی و فرهنگی با استفاده از صداقت و صفای دل عامه مردم در بزنگاهها برای مطامع دنیوی،امیال نفسانی و بهرهبرداری حزبی و جناحی خود بهترین و خالص ترین خدمتگزاران
(#شهدا، رزمندگان، جانبازان،خانواده معظم و......)
را مورد هجمه و تخریب قرار می دهند این امر مختص به حال نیست بلکه در گذشته هم بوده و قطعا در آینده هم ظهور و بروز دارد.
🛑🛑🛑
✅➖این کلیپ بیانگر گوشه ای از حقیقت و واقعیت های دو جناح حق و باطل، #حزب_الله و حزب شیطان، مرد و نامرد می باشد.
و چه خوب فرمود دکتر مصطفی چمران :
زمانی که شیپور جنگ نواخته شود مرد از نامرد مشخص میشود.
🛑🛑🛑
✅➖آدم هایی که به روز نبرد و دفاع از نوامیس و دین و وطن اثری از آنها نیست و لی بهنگام تقسیم غنائم و مناصب طلبکار هستند
🛑🛑🛑
✅➖آدم هایی هم هستند که به روز نبرد و دفاع از اعتقادات و میهن خویش گمنام می جنگند و گمنام به #شهادت می رسند،گمنام زندگی میکنند و مورد بیشترین تهمت و.....
قرار می گیرند.
🛑🛑🛑
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#یادمان_باشد
🥀ما برای نعمتِ دین ؛
زیر دِین خیلیها هستیم...
🔹اسفند ۱۳۶۳ ، عملیات بدر
ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﭘﯿﮑﺮ ﺑﯽﺟﺎﻥ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﻭﻃﻦ
ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺟﺒﻬﻪ ؛ پیکرهایی که با طناب
بسته شدند تا به بیرون نیافتند ...
عکاس: بهرام محمدی فرد
هدیه به روح مطهر شهید #صلوات
#شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم
امروز و فراداهایمان را
مدیون فدا کاری آن روز های شهدا هستیم
https://eitaa.com/jAmAndgA90zA
#شهیدی_که_پس_از_۱۷_سال_زنده_شد!!👇
💢این ماجرا مربوط میشود به یکی از اعضای کمیته #تفحص_شهدا که در زندگی شخصی خود دچار مشکل مالی میشود و در جریان جستجوی پیکر شهدا به شهیدی برمیخورد که زنده میشود و
💢#قرض_هایش را ادا میکند!!
#نقل_از_برادر_شهید👇
#می_گفت: اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از #تجار_بازار_تهران..
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ #محمد_رسول_الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم..
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان… بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم..
یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.. سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از #یاد_خدا شاد بود و زندگیمان، با #عطر_شهدا عطرآگین.. تا اینکه..
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.. آشوبی در دلم پیدا شد.. حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم… نمی خواستم #شرمنده_ی_اقوامم شوم…
با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم #شلمچه شدیم..
بعد از #زیارت_عاشورا و #توسل_به_شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی #استخوان و #پلاک_شهیدی نمایان شد…
#شهید_سید_مرتضی_دادگر
فرزند سید حسین… اعزامی از ساری… گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من..!
استخوان های مطهر شهید را به #معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم…
قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند…
با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوان های شهیدی که امروز تفحص شده بود به #راز و #نیاز پرداختم…
“این رسمش نیست با معرفت ها… ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم…. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم…” گفتم و #گریه کردم…
دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : « #شهدا! #ببخشید… #بی_ادبی و #جسارتم را ببخشید… »
وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.. هر چه فکرکردم، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام… با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده…
لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم… به #قصابی رفتم… خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم:
بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است… به میوه فروشی رفتم…به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم… جواب همان بود….بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است…
گیج گیج بودم… مات مات… خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟
وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته… با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد…
جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم… اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود… #بخدا_خودش_بود… کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود… به خدا خودش بود… گیج گیج بودم… #مات_مات…
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم… مثل دیوانه ها شده بودم… عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم… می پرسیدم: آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز..؟
نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم… مثل دیوانه هاشده بودم… به کارت شناسایی نگاه می کردم…
#شهید_سید_مرتضی_دادگر…
#فرزند_سید_حسین…
#اعزامی_از_ساری…
وسط بازار ازحال رفتم…
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللّهِ أَمْواتًا بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.آل عمران16
جامعه ایثارگران و جانبازان خراسان
رضوی فدائیان حضرت امام سیّد علی خامنه ای
2.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خب زاکانی هم ثبت نام کرد
یادی کنیم از این تیکه مناظره(::
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
🇵🇸 نوشته یک فلسطینی روی دیوار خانهاش: دوست دارم خانهام را بفروشم و مقاومت را مسلح کنم
#سرداردلها جبهه مقاومت
#رفح
#شهدا
#انتخابات
#فلسطین
#جاماندگان_ازقافله_عشق
https://eitaa.com/jAmAndgA90zA
از آدمهای سیاسی کشور زیاد انتقاد میکرد. میگفت: فلان کار اشتباه بوده، فلان کار درست بوده. بهش میگفتم: تو که هیچکی رو نذاشتی بمونه، آخر سر طرفدار کی هستی؟ میگفت: فقط آقا؛ هر چی آقا بگه.❣
گاهی وقتها که دلش میسوخت میگفت:
آرزوم اینه سرم رو بذارم روی سینهی آقا و دردِدلهایی رو که نمیتونم به کسی بگم، بهش بگم.
#شهید_مصطفی_احمدی_روش
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
#جاماندگان_ازقافله_عشق
https://eitaa.com/jAmAndgA90zA
#برشی_از_خاطرات 📜
زیر باران گلوله به نماز ایستاد رکعت اول را با سرعت خواند، اما رکعت دوم را خیلی آهسته و با طمانینه. نماز که تمام شد، پرسیدم: چرا رکعت دوم نماز رو اینقدر اروم خوندی؟ جواب نداد اصرار که کردم، گفت: چنان گلوله می آمد که رکعت اول را با عجله خوندم، برای یک لحظه یادم اومد در حال صحبت کردن با خدا هستم، ولی از ترس تیر و ترکش فقط به جون خودم فکر میکنم به همین دلیل استغفار کردم و رکعت دوم رو عادی خوندم
#شهید_احمد_عبدالهی
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات_انتخاب_درترازشهیدجمهور
https://eitaa.com/jAmAndgA90zA/1919
#شهیدی که هیچکس را نداشت تا پیکرش را تحویل بگیرد .
🌱حتی کسی را نداشت که پیکرش را تحویل بگیرد. رفیقاش می گفتند: پس از باز کردن معبر مین، به سیم خاردار حلقوی رسیدیم که به هیچ عنوان نمیشد آنرا قطع کرد، چون اگر سیم را قطع میکردیم، سیمها جمع شده و معبر منفجر میشد!
گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهید رجبعلی غلامی، 19 ساله از افغانستان که در جنگ ایران با عراق به شهادت رسید او همه خانواده اش را در جنگ افغانستان از دست داده بود و هیچ کسی را در این دنیا نداشت.
حتی کسی را نداشت که پیکرش را تحویل بگیرد. رفیقاش می گفتند: پس از باز کردن معبر مین، به سیم خاردار حلقوی رسیدیم که به هیچ عنوان نمیشد آنرا قطع کرد، چون اگر سیم را قطع میکردیم، سیمها جمع شده و معبر منفجر میشد!
در همین حین یک جوان به روی سیم های خاردار خوابید بعد هم گفت: همه از روی من عبور کنید بیش از سیصد نفر از روی بدن او عبور کردند! اون جوون همون رجبعلی بود....
#شهدا
#شهیدی که هیچکس را نداشت تا پیکرش را تحویل بگیرد .
🌱حتی کسی را نداشت که پیکرش را تحویل بگیرد. رفیقاش می گفتند: پس از باز کردن معبر مین، به سیم خاردار حلقوی رسیدیم که به هیچ عنوان نمیشد آنرا قطع کرد، چون اگر سیم را قطع میکردیم، سیمها جمع شده و معبر منفجر میشد!
گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهید رجبعلی غلامی، 19 ساله از افغانستان که در جنگ ایران با عراق به شهادت رسید او همه خانواده اش را در جنگ افغانستان از دست داده بود و هیچ کسی را در این دنیا نداشت.
حتی کسی را نداشت که پیکرش را تحویل بگیرد. رفیقاش می گفتند: پس از باز کردن معبر مین، به سیم خاردار حلقوی رسیدیم که به هیچ عنوان نمیشد آنرا قطع کرد، چون اگر سیم را قطع میکردیم، سیمها جمع شده و معبر منفجر میشد!
در همین حین یک جوان به روی سیم های خاردار خوابید بعد هم گفت: همه از روی من عبور کنید بیش از سیصد نفر از روی بدن او عبور کردند! اون جوون همون رجبعلی بود....
#اهل_افغانستان
#شهدا
#ارسالی یکی از تفحص کنندگان
برادر ابراهیم زاده
چند روزی میشد که دراطراف کانی مانگا در غرب کشور کارمیکردیم؛
شهدای عملیات والفجر چهار را پیدا می کردیم. اواسط سال 71 بود.
از دور متوجه پیکر شهیدی داخل یکی ازسنگرها شدیم.سریع رفتیم
جلو.
همانطور که داخل سنگر نشسته بود،ظاهراً تیر یا ترکش به اواصابت
کرده وشهید شده بود.
خواستیم که بدنش را جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم ، درکمال
حیرت دیدیم در انگشت وسط دست راست او انگشتری است ؛ ازآن
جالب تر اینکه تمام بدن کاملاً اسکلت شده بود ، ولی انگشتی که
انگشتر در آن بود ،کاملاًسالم وگوشتی مانده بود ‼️. همه ی بچه ها
دورش جمع شدند.
خاک های روی عقیق انگشتر را پاک کردیم . اشک همه مان در آمد ،
روی آن نوشته شده بود: « حسین جانم❤️
#شهدا #شهیدانه
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بوی بهشت از جبههها
۲۱ فروردین ۱۴۰۴
تفحص شهیدی هراه با هر و جانماز و شیشه عطری وه هنوز پر از عطر است
#شهدا
#بوی_بهشت
#دفاع_مقدس
@seYed_Ekhlas🇮🇷