اولین شهید مداح خرمشهر

السلام علیک یا فاطمه المعصومه حریم عترت قم حریم کبریای عترت پیغمبر است محور هر باور اینجا سنت آن سرور است هست قرآن شاه بیت شعرهای شهرقم اعتبار قم غدیر و افتخارش کوثر است چون نگینی می درخشد در جهان قم با خمش ساقی میخانه ی قم دختری مه منظر است دختری معصومه نام وخواهری زینب مرام دختری کو درکرامت مجتبایی دیگراست یافته اینجا تحقق *کل ارض کربلا* قم دهد عطر حسین و نی نوایش محشر است عطر سجاد آید اینجا از همه سجاده ها زینت عُبّاد اینجا ساجدی نام آور است پایگاه علم و فقه و حکمت است اینجا یقین قم به لطف نور باقر مهد علم و باور است هست مملوّ از شکوه و فرّ و عزت شهر قم قم به واقع جلوه گاه نور ماه جعفر است دختر موسی ست اینجا میزبان بزم عشق از فروغ نجم کاظم قم چنین پر گوهر است نور شمس طوس باشد جلوه گر در شهر قم نور اینجا بازتاب نور شمس خاور است از حرم تاجمکران قم بوی غربتچ می دهد گویی اینجا بارگاه اهلبیت حیدر است می دهد اینجا شمیم بیت الاحزان و بقیع دختر قم همنوای نوحه های مادر است باز می گردد ز قم دروازه ای سوی جنان آری اینجا شاهراه وصل دل با دلبر است دیدن دلبر به چشم دل میسر می شود چشم دل بگشا "حمید " این خاک خاکی اطهر است

من هم بشوم اسیر این تب ای کاش خوابم نبرد از این تب امشب ای کاش مانند شهید عشق در کوی دمشق من نیز شوم فدای زینب ای کاش #بداهه 👤#یاصاحب‌صبر

در محضر عشق امتحان می دادی گویی که به خاک آسمان می دادی ای شهره آسمان هفتم، چه غریب! آن شب به تن شلمچه جان می دادی شاعر: محمد حسین جعفریان عکاس :مهر زاد ارشدی

🌍 شهید یوسف قربانی شهیدی که دردنیا هیچکس را نداشت و برای آب نامه‌ می‌نوشت 🔹محل تولد: زنجان تاریخ تولد: ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ نام عملیات: کربلای۵ منطقه عملیاتی: شلمچه 🔹در ۶ ماهگی پدر، در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادربزرگش و برادرش را در تصادف از دست داد؛ زمانی هم که شهید شد، غریبانه دفنش کردند 🔹چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از هم‌رزمان خبرنگارش از او پرسید: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داد: غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج) 🔹 نامه برای آب... هم‌رزم یوسف می‌گوید: هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد! با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. 🔹یک روز گفتم یوسف جان برای کی نامه می‌نویسی؟ نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ 🔹دست مرا گرفت، قدم‌زنان کنار ساحل اروند بُرد، نامه را از جیبش درآورد، و داخل آب انداخت! چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم، کسی را ندارم که 🔻به یادش، در گروه‌ها ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهر این شهید عزیز هدیه شود

مینویسی مرا واژه به واژه میخوانم تو را دیوان به دیوان مینوسی ام ذوب می شوم میخوانمت آتش می گیرم و این یعنی تعادل یعنی تــو یعنی عشق..... شهید حامد کوچک زاده🌹

عکسی. از لحظه شهادت #شهید_ شیرودی از چه سبب غم خوریم افلاکیان را افلاکیان خود زمین را می نگرندو خاکیان را خوش بحال خاکیان کزین خاک بالا میروند بالاتر از افلاکیان خاکی باشیم