💢فتح دژشلمچه شکست ها وپیروزی ها
#چندروزبعدازکربلای4
#نقش قرارگاه کربلا در جنگ
به روایت اسناد ۱
💢 ماجرای جلسه خصوصی آقای هاشمی با آقا محسن و فرماندهان سپاه در رابطه با ادامه جنگ
♦️ با اجرای عملیات دشمن در زمین و زمان دچار غفلت شد
👈 دشمن با تصور ذهنی و تحلیلی که از وضعیت ما داشت، به این جمعبندی رسیده بود که ایرانیها خیلی تلاش کنند یک سال دیگر آمادگی اجرای عملیات بزرگ دیگری مثل عملیات کربلای ۴ را پیدا میکنند تازه معلوم نیست آن عملیات در چه نقطهای و در کجا باشد. بنابراین با اجرای عملیات #کربلای_۵ دشمن در زمین و زمان دچار یک #غافلگیری شد.
به نظر من، فرماندهی به این جمع بندی رسیده بود که در وضعیت موجود و با موفقیتی که در محور شلمچه به دست آوردیم، میشود از این شکست پلی ساخت برای رفتن به سمت یک پیروزی و یک کار بزرگتر، لذا فکر میکنم ۲ یا ۳ روز بعد از کربلای ۴، فرماندهی طی جلسات فشردهای با فرماندهان، دو سه تا کار همزمان انجام داد.
♦️ برگزاری جلسات فشرده با فاتحان کربلای ۴
🔹در گام اول وی علل شکست کربلای ۴ را تجزیه و تحلیل کرد. در گام دوم با فرماندهان محور شلمچه به صورت فشرده و مضاعف جلسه میگذاشت، یعنی به طور اختصاصی آقای رودکی و نوری را میخواست، مینشست میگفت بگویید شما چطوری توانستید خط شلمچه را بشکافید و بروید داخل و سوار این دژ بشوید؟ یادم است آقای نوری فرماندهی تیپ ۵۷ ابوالفضل(ع) به آقا محسن میگفت، ما نیروهایمان سرازیر شدند در یک کوچه مانند و مستقیم رفتند. تعبیرش از کوچه این بود که داخل دژ عراق – که عرض آن حدود ۱۵ متر بود – عراق یک کانالی کنده بود درست عین کوچه؛ اینها افتاده بودند در این کوچه و به قول خودشان، سرازیر شده بودند تا پایین؛ یعنی از حول و حوش پایین زیر سرازیر شده بودند به سمت شلمچه.
♦️به هرحال تحلیل این شرایط توسط فرماندهی کل اهمیت زیادی داشت. ما از حدود سیصد یا سیصد و پنجاه گردان که برای عملیات کربلای ۴ آماده کرده بودیم، حدود #چهل و پنج گردانش در این عملیات به کار رفته بود،
👈اما بقیهی نیروها باقی مانده و پای کار بودند و اگر بنا بر پایان عملیات بود، باید همه این نیروها برمیگشتند.
♦️ دو روز بعد از "کربلای ۴"، کار عملیات بعدی آغاز شد
شما تصور کنید، یک بسیج عمومی در سال ۶۵ شکل گرفته، این بسیج هم کاملا علنی و آشکار بوده، همهی ائمهی جمعه آمدهاند پای کار و همه زحمت کشیدند، نتیجهاش شده #سیصد_گردان نیرو،(حدود100هزار نیرو) حالا یک بخش کوچکی از این نیرو صرف شده در کربلای ۴ و بقیهاش مانده، اگر به اینها بگوییم بروید خانههایتان تا بعد ببینیم چه کار میشود کرد، علاوه بر اینکه همهی سال را از دست میدادیم،
در بسیج بعدی هم اگر این دفعه صد هزار نیرو دست ما را گرفته، -باتوجه به آثار و تبعات این اتفاق- ممکن بود پنجاه هزار تا هم دست ما را نگیرد. بنابراین، از دست دادن نیروها هم یکی از معضلاتی بود که نمیشد به سادگی از آن گذشت. این هم یک نکتهای بود که به نظر من در ذهن فرماندهی خیلی به اصطلاح پررنگ و روشن بود که باید بهسرعت تصمیم میگرفت. به همین دلیل، فکر میکنم روز دوم یا سوم بود که #آقا_محسن در عین حال که داشت این جلسات را برگزار و دلایل شکست کربلای ۴ را بررسی میکرد، من را صدا کرد و گفت که آقای غلامپور این شما، این هم یگانهایت (لشکرهای ۲۵ کربلا، ۴۱ ثارالله، ۱۹ فجر، ۱۰ سیدالشهدا، ۳۱ عاشورا، ۳۳ المهدی، تیپ ۱۸ الغدیر و تیپ ۴۸ فتح)، برو خط شلمچه را تحویل بگیر و شروع کن به کار کردن، هیچ کاری هم به این بحثها، حرفها و نقدها نداشته باش. از اینجا کار ما در #کربلای_۵ آغاز شد. اولین حرفی هم که به من زد این بود که کاری به بقیه نداشته باش. به #عزیز_جعفری هم گفت شما برو کار آمادهسازی هور را انجام بده. به آقای علایی هم گفت بروید سمت فاو و زمین آنجا را آماده کنید. آقای ایزدی را هم فرستاد به سمت غرب کشور برای آمادهسازی منطقهی سومار.
#شکست_ها_وپیروزی ها
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای5
@seYed_Ekhlas🇮🇷