eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
721 ویدیو
1 فایل
#نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس و پستها و محتوای ارزشی #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبین و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍁🍂مجنون تر ازمجنون ‼️ 💥💥💥برشی از خاطرات یک رزمنده عملیات والفجر چهار در منطقه عمومی پنجوین👇 در مرحله دوم عملیات والفجر ۴ ، دشمن با استفاده از کمک های اهدایی فرانسه یک جنگ الکترونیک تمام عیار راه انداخته و تقریبا همه ی بیسیم های پی آر سی را از کار انداخته بود . هیچکس نمی دانست آیا جناحینش به هدف رسیده اند ، آیا برای الحاق آماده اند ؟ آیا دستور جدیدی ابلاغ شده ؟ آیا نیروی جایگزین برای پدافند در راه است ؟ و.... گروهان ما به لحاظ اقتضائات میدانی و صلاحدید فرماندهی لشکرمان تحت امر لشکر ۸ نجف بود . پس از گرفتن تپه ی هدف ، به دلیل اینکه تماس های رادیویی مختل بود ،همه بلاتکلیف بودیم و بچه ها چنان خسته و گرسنه که خیلی ها سرپایی می خوابیدند ( خواب سرپایی باید به واژه های ادبیات مقاومت اضافه شود ) . به قدری خسته بودیم که وقتی یکی از بچه های بستان آبادی( که نمی شناختمش ، چون تازه به گردان سیدالشهدا مامور شده بودم . روی سینه اش نوشته بود اعزامی از ... ) که کمی از بقیه سرحالتر بود فریاد زد برادران ، در ۶۰ متر جلوتر از ما یک سنگر خالی پر از نان خشک عراقی است ، دو نفر با من بیایید تا نان بیاوریم ، کسی را حال همراهی او نبود ...... البته او به تنهایی رفت و کمی نان کلفت مخصوص موارد اضطرار عراقی که باید با سرنیزه نرمش می کردیم آورد ). در همین اثنا که همه کلافه بودیم و خسته و بی اطلاع از سرنوشت نبرد ، به یکباره نوای دلنشین آهنگران ( بار دیگر شد بسیجی بی شمار ...) در منطقه ی عملیاتی پیچید . با شنیدن آن صدا ، گویا به کالبد خسته و کم رمق بچه ها جان آمد ، سه سوته همه آماده ی ادامه پیشروی شدند و بقیه جناح ها هم همینطور ..... تا آنجا که فرماندهان می گفتند حتی بیشتر از مواضعی که قرار بود در این مرحله فتح شوند ، پیشروی شد . پس از فروکش کردن نبرد ، مشخص شد که 🌴یک بسیجی شجاع مجنون تر از مجنون ،‼️💥💥💥 یک بلندگوی قوی برمی دارد و چهار شیپور بزرگ روی تویوتا می بندد و دل به دریا زده و به استقبال دالان آتش می رود و .... و از طرفی هم این صدا اردوگاه دشمن را به هم می ریزد و ترس و وحشت از بابت اینکه ایرانی ها سررسیدند دل دشمن را می لرزاند و ... در دفاع مقدس نقش این قبیل دلباختگان جان بر کف بسیار ارزنده بود و البته به نظر حقیر ، برادر آهنگران با آن حماسه سرایی هایش به تنهایی نقش بزرگی در هدایت نبردها داشت ( دقیقا مشابه این کار را من در جنگ های اطراف کارخانه نمک شاهد بودم ، شعار آنجا این بود : ای لشکر حسینی ، تا کربلا رسیدن ، یک یا حسین دیگر ... و دوباره نیروهای خسته و کم رمق ، جان گرفتند و هدف تسخیر شد . 💦💦💦🍃🌱🎋 راوی 👇 رزمنده پیشکسوت حاج حمید مصطفی زاده از استان اردبیل شهرستان خلخال گوران سراب 🦋🦋
السلام علیک یا فاطمه الزهرا 🍀🌺🍀💦💧 انسیه حورا مرز میان نور و ضلال است ، فاطمه گلواژه شکوه و جلال است ، فاطمه یک کهکشان حیا و وقار و عفاف و شرم سیمرغ قاف فضل و کمال است ، فاطمه اسطوره کرامت و الگوی صبر و جود منظومه ای ز حسن و جمال است ، فاطمه ام الائمه ، کفو ولی ، بضعه النبی ، انسان جمال و حور خصال است ، فاطمه از بهر بازتابش انوار احمدی ، آئینه ای همیشه زلال است ، فاطمه خواهدکسی چو قطره شودوصل بحرعشق رمز عبور و راز وصال است ، فاطمه عاجزتر است فهم چو من از تصورش ، برتر ز شرح و وصف و مثال است ، فاطمه گردد چگونه عقل شرفیاب محضرش ؟ وارسته از کمند خیال است ، فاطمه آری . کلید روضه رضوان به دست اوست گنج سیال دار مآل است ، فاطمه ابرار را شفیعه روز جزاست ، لیک ، اشرار را دلیل نکال است ، فاطمه بر سائلان درگه احسان ذوالجلال ، احسان و فضل و لطف و نوال است ، فاطمه بر خویشتن بناز ، حمید ، از ولای او ، خیرالنساء و فخر رجال است ، فاطمه .🍀🌺🍀💦💧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جاماندگان از قافله عشق 🦋
نـای شـکوه گـر همسفـر ای رفیـق جـانبـازم ، چند ترکش به بـال و پـر داری ؟ می کشی آه جانگـداز از دل ، داغ آلالـه بـر جـگـر داری ؟ کمـرت را شکستـه هجـر مگـر پس چرا دست بر کمـر داری ؟ چه به ویلچـر نموده ای جا خوش از قضـا چشـم بر قـدر داری ؟ خستـه خـار جفـا مگر چشمت از چه هرلحظـه اشک تـر داری؟ نفست را بریـده خـردل کیـن چون چو نی نای شکوه گـر داری؟ سر به زیری چرا چنین ، سـروم گو مگـر تـرس از تبـر داری ؟ گوشـه گیـریّ و انزوا طلبی ، هان ، خجالت ز گوش کـر داری؟ جور کین بستـه دستهای تو را ؟ پس چرا حاجت از دگـر داری ؟ برده ترکش تـوان ز پـاهـایت ، از چه پـا در گـِل حضـر داری ؟ صورت از خلق می کنی پنهـان ، ظـاهـری بـدتـر از بتـر داری ؟ زخم بستـر بریده از تو امـان ؟ گـو چـرا آه مستمـر داری ؟ شیمیـایی نحیف کـرده تو را ؟ چون چنین سینـه پرشـرر داری؟ از چه خاموشـی و زمینگیـری ؟ زخم در مغـز هم مگـر داری ؟ بارها مردی و دوباره زنده شدی ، از چه احـوال محتضـر داری ؟ کـوک کردی دوباره سـاز سفـر ! گوی با سـر سـر سفـر داری ؟ پای رفتـن تو را به تـن نبُوَد ، پای سر کرده ، سر سپـر داری ؟ تو هم آیـا چنان حمیـد ملـول ، داغ دیـوار و میـخ در داری ؟
السلام علیک یا فاطمه الزهرا 🍀🌺🍀💦💧 انسیه حورا مرز میان نور و ضلال است ، فاطمه گلواژه شکوه و جلال است ، فاطمه یک کهکشان حیا و وقار و عفاف و شرم سیمرغ قاف فضل و کمال است ، فاطمه اسطوره کرامت و الگوی صبر و جود منظومه ای ز حسن و جمال است ، فاطمه ام الائمه ، کفو ولی ، بضعه النبی ، انسان جمال و حور خصال است ، فاطمه از بهر بازتابش انوار احمدی ، آئینه ای همیشه زلال است ، فاطمه خواهدکسی چو قطره شودوصل بحرعشق رمز عبور و راز وصال است ، فاطمه عاجزتر است فهم چو من از تصورش ، برتر ز شرح و وصف و مثال است ، فاطمه گردد چگونه عقل شرفیاب محضرش ؟ وارسته از کمند خیال است ، فاطمه آری . کلید روضه رضوان به دست اوست گنج سیال دار مآل است ، فاطمه ابرار را شفیعه روز جزاست ، لیک ، اشرار را دلیل نکال است ، فاطمه بر سائلان درگه احسان ذوالجلال ، احسان و فضل و لطف و نوال است ، فاطمه بر خویشتن بناز ، حمید ، از ولای او ، خیرالنساء و فخر رجال است ، فاطمه .🍀🌺🍀💦💧
السلام علیک یا فاطمه الزهرا ؛ سیّده نساءالعالمین قصّه مسمار امان از موقعی که آتش کین در دل نامردمردان شعله ور می شد . همان وقتی که مردی مرده بود و عمرها باناجوانمردی به سر می شد . همان وقتی که غدّاران دوران درپی تحریف دین مصطفی بودند و سبط اکبر او مثل سبط اصغرش از جور کین بی بال و پر می شد . هنوز آوای ابلاغ رسالات نبی در ماجرای خم به گوش خلق باقی بود . که مولای غدیر اینگونه از جور و جفای ناقضین عهد خم بی همسفر می شد . زمانی چند از هجر جگرسوز رسول مصطفی نگذشته بود ،افسوس ، که حق عترت او اینچنین در دام مکر و غدر کج فهمان آئینش هدر می شد به رسم جشن آتش بازی دیرینه . آنجا تلّی از هیزم فراهم شد چنان شد مشتعل آذر که حتی بانی آن شر از آن آسیمه سر می شد . دری می سوخت در آتش و هردم شعله های آتش کین پرشرر می شد . و میخ آهنین پشت در آرام آرام از سموم شعله هایش داغتر می شد . فضا را ابری از دود سیاه آلوده بود و تیره بود اطراف به جای سنّت محمود . بدعت رفته رفته در مدینه معتبر می شد . تمام کوچه مملوّ از جماعت بود و می شد ازدحام هر لحظه افزونتر دریغا در میان های و هوی آن جماعت ناکسی هرآینه نزدیک در می شد . سکوتی مرگبار و سهمگین شد ناگهان در آن شلوغی حاکم میدان نهال کینه دیرینه ای در سینه اش بیش از همیشه بارور می شد . درون خانه سبطین نبی بودند غرق اضطراب و فضّه هم مضطر به حکم کین بنای مهبط وحی الهی با تبر زیر و زبر می شد . علی در خانه بود و اهرمن فریاد می زد یا علی : " اخرج " میان آن همه نامرد تنها سینه زهرا ولیّش را سپر می شد . میان شعله های آتش کینه ‌. در بیت علی می سوخت و می گشت خاکستر و مسمار در از فرط حرارت . داغ و برّان مثل تیغ و نیشتر می شد . چنان زد با لگد ناکس به در. کز شدت ضربش و نیز از جور میخ در ، یگانه حامی حیدر به خون غلطید پشت در و او تنهاتر از تنها مهیّای سفر می شد . چوداس کینه برگل خورد ویاس مصطفی افسرد ومحسن غنچه سا پژمرد ، به جای آب از چشم علی می ریخت خون . طوری که خاک کوچه تر می شد . بدینسان اجر ابلاغ رسالت شد ادا اینگونه با آزردن ریحانه پیغمبر رحمت ، و اینگونه مسیر دین احمد منحرف می گشت و نخل عمر او بی بار و بر می شد . حمید از داغ مهجوریّ ثقلین نبی آزرده خاطر بود و خونین دل ، از این رو قمری طبعش به یاد غربت مولا و زخم سینه زهرا دمادم نوحه گر می شد .
🌹پیامبر صلی الله علیه وآله:🍃🍃💦💧 لَوْ كَانَ الْحُسْنُ شَخْصاً لَكَانَتْ فَاطِمَةَ بَلْ‏ هِيَ‏ أَعْظَمُ‏ إِنَّ‏ فَاطِمَةَ ابْنَتِي خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً‌ وَ شَرَفاً وَ كَرَماً. اگر تمام خوبی‌ها به شکل یک شخص مجسّم شود آن شخص 🖤فاطمه سلام الله علیها است! و فاطمه سلام الله علیها از آن هم بالاتر است. دخترم فاطمه سلام الله علیها از لحاظ اصالت و شرافت و کرامت، برترین فرد زمین است. 📚 مائة منقبة، ابن شاذان، ص۱۳۵. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
جاماندگان از قافله عشق 🦋
السلام علیک یا فاطمه الزهرا 🍀🌺🍀💦💧 انسیه حورا مرز میان نور و ضلال است ، فاطمه گلواژه شکوه و جلال است ، فاطمه یک کهکشان حیا و وقار و عفاف و شرم سیمرغ قاف فضل و کمال است ، فاطمه اسطوره کرامت و الگوی صبر و جود منظومه ای ز حسن و جمال است ، فاطمه ام الائمه ، کفو ولی ، بضعه النبی ، انسان جمال و حور خصال است ، فاطمه از بهر بازتابش انوار احمدی ، آئینه ای همیشه زلال است ، فاطمه خواهدکسی چو قطره شودوصل بحرعشق رمز عبور و راز وصال است ، فاطمه عاجزتر است فهم چو من از تصورش ، برتر ز شرح و وصف و مثال است ، فاطمه گردد چگونه عقل شرفیاب محضرش ؟ وارسته از کمند خیال است ، فاطمه آری . کلید روضه رضوان به دست اوست گنج سیال دار مآل است ، فاطمه ابرار را شفیعه روز جزاست ، لیک ، اشرار را دلیل نکال است ، فاطمه بر سائلان درگه احسان ذوالجلال ، احسان و فضل و لطف و نوال است ، فاطمه بر خویشتن بناز ، حمید ، از ولای او ، خیرالنساء و فخر رجال است ، فاطمه .🍀🌺🍀💦💧
صدای شهید باکری در حال بارگذری 👇