eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
674 ویدیو
1 فایل
#نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس و پستها و محتوای ارزشی #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبین و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
. گفت معشوقی به عاشق کای فتی تو به غربت دیده‌ای بس شهرها پس کدامین شهر ز آنها خوشترست؟ گفت آن شهری که در وی دلبرست🤍🥀🍁🍂💦💧 -مولوی- 🍃بازپنجشنبه‌ویادشهدا‌باصلوات🍃 .
🍃کار خدا اینه که از من دفاع کنه... بهش می‌گفتند انحصارطلب، دیکتاتور، مرفه، پولدار. دوستانش دوستانه گفته بودند: چرا جواب نمی‌دی؟ تا کِی سکوت؟ می‌گفت: مگه نشنیدید قرآن می‌گه: «ان الله یدافع عن الذین امنوا». یعنی وظیفه من اینه که ایمان بیارم، کار خدا اینه که از من دفاع کنه. دعا کن من وظیفه خودمو خوب انجام بدم؛ خدا کارش رو خوب بلده.
فرمانده هم مگه شوخی میکرد؟!!! مشکلی پیش آمد و مدت طولانی شد. ناچار شدیم برای حل مشکل به سراغ  فرمانده لشکر برویم. به سمت شهرک دارخوین به راه افتادیم. برادر خرازی در سنگر فرماندهی بود. پس از احوال پرسی گفت: اینجا چه کار می کنید؟ عباس با ناراحتی شروع کرد وضعیت گردان و مشکلات آن را بیان کند. هر دو ناراحت بودیم، یکی عباس می گفت و یکی من. حاج حسین بلند شد و گفت: بنشینید روی زمین. حاجی دستور داده بود، ما نشستیم. آرام به سمت ما آمد و چفیه خودش را روی سر ما انداخت. زبانمان بند آمد. حاجی می خواهد چکار کند. جرأت سوال کردن هم نداشتیم. یک وقت حاجی یک پارچ آب سرد روی سر ما ریخت. پریدیم بالا. حاجی شروع کرد به خندیدن و ما هم به دنبال او خندیدیم. وقتی خنده را بر لبان ما دید گفت: «حالا آرام گزارش کنید تا ببینم چه شده و چه باید بکنیم. 🥀🍁🍂💦💧
السلام علیک یا اباصالح المهدی🌺 خزان هجر🍁🍁🍂🍂 داغ دلم دوباره جوان شد نیامدی خون دلم ز دیده روان شد نیامدی از جور باد صرصر و طیش خزان هجر ، نوغنچه های شوق خزان شد نیامدی در زیر بار طعنه و زخم زبان خصم ، سرو قدم چو ماه کمان شد نیامدی ازبس غروب جمعه به ره ماند چشممان ، یعقوب دیده اشک فشان شد نیامدی شد شرحه شرحه سینه عشّاق مضطرت ، محکوم حکم جور زمان شد نیامدی از داغ هجر روی تو از دیدگان ما ، خوناب رود در جریان شد نیامدی مهر امید منتظران بلاکشت ، در پشت ابر فتنه نهان شد نیامدی از جور ناکسان ستمکار روزگار ، در برّ و بحر فتنه عیان شد نیامدی آماج تیر تهمت و بهتان شد عاشقت ، قلبش به تیر فتنه نشان شد نیامدی از هر چه نعمت است به عالم ، نصیب ما ، سوز و گداز و آه و فغان شد نیامدی داغ فراق و غربت و احساس بی کسی ، آتش به جان سوته دلان شد نیامدی بدتر ز رخم ترکش و تیر و تبر ، مرا ، قسمت ز هجر زخم زبان شد نیامدی مهدی بیا که حاصل یک عمر سعی ما ، پامال پای اسب خسان شد نیامدی آخر همای بخت " حمید " ملول هم ، در دام آب و دانه و نان شد نیامدی
🍃بچه های تفحّص تلاش زیادی کردند،اما شهیدی پیدا نمی شد یکی از دوستان نوار مرثیه ایام فاطمیه راه گذاشت اشک همه جاری شد. 🔸آن روز ، رمز حرکت ما نام مقدس مادر رزمندگان بود مشغول جستجو بودیم که یک دفعه استخوان یک بند انگشت نظرم را جلب کرد. 🔸با سرنیزه مشغول کندن شدم یک تکه پیراهن از زیر خاک نمایان شد مطمئن شدم شهیدی در اینجاست با ذکر یا زهرا خاک ها را کنار زدیم متوجه شدیم شهید دیگری هم در کنارش قرار دارد به طوری که صورت هایشان رو به همدیگر بود. 🔸وقتی پیکر شهدا را خارج کردیم،با کمال تعجب مشاهده کردیم که پشت پیراهن هردو شهید نوشته شده:«می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم» 📚برگرفته از کتاب «مهرمادر». اثر گروه شهیدابراهیم هادی
جاماندگان از قافله عشق 🦋
طیب الله بزرگوار بسیار عالی وبجا بود احسان و نیکی به والدین جزاکم الله خیرا