eitaa logo
محرمانه
114هزار دنبال‌کننده
39هزار عکس
23.2هزار ویدیو
77 فایل
مجموعه رسانه‌ای «محرمانه» ویژه حرفه‌ای‌‌ها آیدی در پیام‌رسان‌ گپ، روبیکا، آی‌گپ، تلگرام، بله، هورسا، آپارات @secret_file تبلیغات کانال👇 http://eitaa.com/joinchat/656146463C00fe549c86
مشاهده در ایتا
دانلود
محرمانه
@secret_file محرمانه 🔺از سلطان سکه بیشتر بدانید... 👌 #محرمانه کانال حرفه‌ای‌ها http://eitaa.com/jo
محرمانه 🔻وقتی محسنی اژه‌ای نام  را به عنوان سلطان سکه برد، اکثر مردم نمی‌دانستند او کیست که توانسته بیش از ٢ تن سکه خریداری کند، با این همه این نام برای فعالان حوزه طلا و سکه نامی آشنا بود و تقریبا همه اهالی بازار طلا کسی که توانسته ٢٥٠هزار سکه با مبلغ ٧٤٠میلیارد تومان بخرد را می‌شناختند و درباره او می‌گویند تقریبا ٦٠ساله است و ظاهرش با اوضاع مالی‌اش تناسبی نداشته است. 🔻مظلومین در روز‌های فروش سکه، به همراه پسرش و افراد دیگر تمام سکه‌های بازار تهران را می‌خرید تا روز‌هایی بتواند تعیین‌کننده قیمت بازار باشد. حالا قاسم ابراهیمی، عضو هیأت امنای بازار تهران درباره مظلومین اطلاعاتی داده است که در ادامه می‌خوانید. 🔹در زیرزمین چه خبر بود؟ 🔸مغازه حمید مظلومین در طبقه زیرزمین سبزه‌میدان است. ضمن اینکه او از اتحادیه طلا جواز کسب داشت. با این همه سوال اینجاست که مگر می‌شود فقط با یک مغازه و بدون لابی این همه سکه را از بازار جمع کرد و به بازار جهت داد؟ البته افراد دیگری هم هستند که همچنان درحال برهم زدن نظم بازار هستند که هم کسبه بازار و هم دولت آن‌ها را می‌شناسند. 🔸با اینکه مظلومین بازداشت شده است، اما قاچاق طلا همچنان ادامه دارد. آنگونه که گمرک هم اطلاع داده حدود ٣ کیلو طلا وارد کشور شده، درحالی که این رقم حقیقی نیست و الباقی به صورت قاچاق وارد شده است. 🔹چرا دفعه قبل آزاد شد؟ 🔻آیت محمدولی، رئیس اتحادیه طلا و جواهر ایران هم از کسانی است که مظلومین را می‌شناخته. او نیز در این باره گفته است: 🔸سخنگوی قوه قضائیه اذعان داشت که حمید مظلومین هم سال ٩١ و هم سال گذشته دستگیر شده بود، اما با قرار وقیقه آزاد شد، اما مشخص نیست چرا کسی که دو تن سکه خریداری کرده آزاد شده است؟ 👌 کانال حرفه‌ای‌ها http://eitaa.com/joinchat/361299968Ca15e2013ea ⛔️ کپی فقط با لینک کانال مجاز است
محرمانه ◽️ نکته عجیبی درباره ملقب به "سلطان سکه"! 📝خبرنگار شرق : در مقابل درِ یکی از مغازه‌های طلافروشی وقتی از صاحب مغازه در‌این‌باره سؤال می‌کنم که چرا در بازار لقب مظلومین ، ملا عمر است ؟ 🔺 یکی از مردانی که مشغول گفت‌وگو با اوست، لبخندی می‌زند و می‌پرسد: «چه اهمیتی دارد که چرا این لقب را گرفته؟» می‌گویم همین‌طوری، از سر کنجکاوی. می‌گوید: «کنجکاوی زیاد خوب نیست». به نظر می‌رسد که چیزهایی می‌داند و بعد از آنکه چند دقیقه‌ای مثل طعمه‌ای بین سؤالات و جواب‌ها و خنده‌هایش دست‌وپا می‌زنم، روایتی از لقب مظلومین می‌دهد که بسیار عجیب است. 🔸او می‌گوید: سال‌ها قبل او اینجا دلالی و صرافی می‌کرد. 10 سالی بود که کاسبی می‌کرد و همه می‌دانستند که هم زرنگ است، هم خوب بو می‌کشد؛ اما آن سال‌ها اتفاقی افتاد که دیگر بوکشیدن ساده نبود و شبیه معجزه بود. یادم هست که آخر تابستان بود که چند معامله بزرگ کرد. معامله‌های بزرگ چیز عجیبی نیست؛ اما ما که همسایه‌اش بودیم، تعجب می‌کردیم. حتی شنیدیم که طلا و سکه هم خریده». میان حرفش می‌پرسم «کجایش عجیب بود؟» 🔺می‌گوید: «خب ما یاد گرفته بودیم که او معمولا اشتباه نمی‌کند و برای همین حواسمان بود که پشت سرش راه برویم. اگر کسی جلو می‌افتاد، ممکن بود زمین بخورد؛ اما اگر پشت سرش راه می‌رفتی، ضرر نمی‌کردی. برای همین همیشه حواسمان به او بود و انصافا خودش هم همیشه راهنمای خوبی بود و حق پدری به گردن خیلی‌ها دارد. الان در همین سبزه‌میدان خیلی‌ها کار و کاسبی‌شان را مدیون کمک‌های او در سال‌های قدیم هستند». حرفش را قطع می‌کنم و می‌گویم داشتی درباره تابستان حرف می‌زدی. چه سالی بود؟ می‌گوید: 🔸«سال80. ما هنوز برایمان سؤال بود که علت این خریدهایش چیست که فردا یا پس‌فردای آن، از ظهر گذشته بود و در مغازه‌مان نشسته بودیم که دیدیم تلویزیون یک برج خیلی بزرگ را نشان می‌دهد که دود از پنجره‌هایش بلند شده. صدا را زیاد کردیم که ببینیم کجا آتش گرفته که یک هواپیما آمد و خورد وسط برج. همه شوکه شده بودیم. به آمریکا حمله شده بود. حتما می‌دانی دیگر؟ 11 سپتامبر را شنیده‌ای حتما؟» با تکان‌دادن سر تأیید می‌کنم. ادامه می‌دهد «بازار جهان تکان خورد. اینجا هم. چند نفر پس افتادند. یک نفر اما بُرده بود. خوب هم بُرده بود. حتما می‌دانی چه کسی را می‌گویم. 🔺دوستانش به شوخی می‌گفتند لعنتی، تو خود مُلاعمر هستی که دستور حمله را داده‌ای و حالا داری کاسبی‌اش را می‌کنی. از آن روز لقب ملا را روی او گذاشتند. الان شما می‌نویسید سلطان؛ اما او ملا بود. ملاعمر تهران». و قاه‌قاه می‌خندد. می‌گویم «یعنی او قبلا از حملات 11 سپتامبر خبر داشت؟!» می‌گوید: «نمی‌دانم. چرا از خودش نمی‌پرسی؟ شاید بن‌لادن هم بداند». و دوباره قاه‌قاه می‌خندد. 🔸ادامه سؤالاتم هم با همین شوخی‌ها همراه است. نمی‌توانم بفهمم که چقدر از روایتش درباره معاملات مظلومین پیش از 11 سپتامبر حقیقت دارد؛ اما روایت او بیشتر از حدی که بتواند ساخته ذهن مغازه‌داری برای شوخی‌کردن باشد، واقعی به نظر می‌رسد. اینکه معاملات مظلومین در آن سال‌ها اتفاق افتاده یا او از قدرت پیشگویی برخوردار بوده یا از رانت اطلاعاتی خاصی بهره می‌برده، نیز هنوز در این جای تاریخ که ما ایستاده‌ایم، سنجیدنی نیست. با‌این‌حال این حقیقت که مظلومین بارها و بارها در طول این سال‌ها به کمک اطلاعات دست‌اولش از حلقه‌های تصمیم‌گیری، جلسات تصمیم‌سازی اقتصادی و پیش‌نویس بخش‌نامه‌های هنوز ابلاغ‌نشده، از بازیگران دیگر بازار چند قدم جلوتر بوده، انکار‌ناپذیر است. 🔺روابطی که به قول نماینده دادستان در دادگاه اول مظلومین، به او کمک می‌کرده تا برای کسب سود بیشتر آن‌طور که دوست دارد، مهره‌هایش را در بازار حرکت دهد و از آب گل‌آلود ماهی بگیرد. 🔸اینکه آیا مظلومین در مقابل اطلاعاتی که دریافت می‌کرده، کمک‌های محدودی به آنها انجام می‌داده (مانند آنچه نماینده دادستان از همکاری‌های مظلومین با یکی از مدیران ارشد بانک مرکزی پس از بازنشستگی‌اش مثال زد) یا شرکای بزرگ‌تری داشته که از او به‌عنوان ابزاری در بازار استفاده می‌کرده‌‌اند نیز امروز قابل پیگیری نیست؛ اما ملاعمر بازار تهران را نباید فراموش کرد. پرونده او احتمالا تا آن زمان که بتوان اطلاعات بیشتری درباره روابط عیان و پنهانش به دست آورد، باز خواهد ماند. 👌 کانال حرفه‌ای‌ها http://eitaa.com/joinchat/361299968Ca15e2013ea محرمانه را به دیگران هم معرفی کنید