حدیث_روز
امام_زمان_عج
أنا خاتِمُ الأوصِياءِ، بي يُدفَعُ البَلاءُ مِن أهلي و شيعَتي.
من وصىّ آخرينم ، به وسيله من بلا از خانواده و شيعيانم دفع مى شود .
📚 الغیبة طوسی ، صفحه 285
#دختران_امنیت
@security_girls
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از
#شهید_یحیی_السنوار
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#دختران_امنیت
@security_girls
بسم الله الرحمن الرحیم
به رسم ادب و ارادت
سلام میدهیم به ارباب بی کفن
السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليكم مني جميعا سلام الله أبدا مّا بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
السَّلامُ عَلي الحُسٓين
و عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين
و عَلي اولادِ الحُسَين
وَ علَي اصحابِ الحُسَين🌺🦋
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقیَّةَ اللهِ في اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّة ِبنِ الحَسَنِ العَسگَري
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباصالِحَ المَهدِي🦋
#دختران_امنیت
@security_girls
🍃🍂↶ عــهــد ثـــابـت ↷🍂🍃
☜ روز #شـنـبــه☟
🌺🍃 اذکــ📿ــار روز
◽️⇦ #یـارَبَّالْعـالَمیـٖن 100مرتبه
◽️⇦ یـا غـنی 1060 مرتبه
🌺🍃 سـوره روز
◽️⇦ سوره مبارکه معارج
↶ خداوند در روز قیامت از گناه او
سؤال نمیکند و در بهشت او را با
حضرت رسول ﷺ سکونت میدهند
🌺🍃 ادعیـه و زیـارت روز
🔹دعـای روز شنبـه
🔷حـدیـث کسـاء
🔹دعـای نـادعـلی
🌺🍃 نمـاز روز شنبـه
◽️چهار رکعت نماز بجا آورد
◽️در هر رکعت بعد از سوره حمد
◽️یک مرتبه سوره توحید و آیةالکرسی
↶ بنویسد خداوند او را در درجه
پیغمبران و شهداء و صالحین
🌺🍃 دعـای دستـه جمعی روز
◽️⇦ سوره مبارکه حمـد
↶ هدیه به امام سجاد علیهالسلام
به نیت شفای همه بیماران
🕊🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲
#دختران_امنیت
@security_girls
وباز هم ۶۳ سالگی
چه رازیست دراین سن ...
فقط خدا عالم است
📜
امام زمان فرمودند به پدرت بگو انقدر غُر نزند!
پدرش مخالف روحانی شدنش بود، میگفت ملا شدن آب و نان نمی شود، سید ابوالحسن اما دوست داشت یاد بگیرد علوم دینی را،هرچه بود دل را به دریا زد و رفت... رفت به حوزه ی علمیه نجف تا در آن دیار در محضر استاد زانو بزند و کسب فیض کند...
اتاقی در نجف اجاره کرده بود و با سختی زندگی اش را سپری می کرد، درآمد آنچنانی نداشت و آنچه او را پایبند کرده بود عشق به مولا یش امام زمان ارواحنافداه بود و بس.. در یکی از روزهایی که از شدت فقر حتی پول خرید ذغال برای گرم کردن اتاق نداشت، پدر تصمیم گرفت سَری به او بزند و از حال و روزش با خبر بشود... پدر رسید نجف، حجره ی محقر سید ابوالحسن، پسر پدر را احترام کرد و او را در آغوش کشید،پدر اما با دیدن اوضاع و احوال سید ابوالحسن شروع کرد به سرکوفت زدن، که چرا ملا شدی، که چرا سخنش را اعتنا نکردی، که باید در این سیاهی زمستان شبها را بدون ذغال در سرما بلرزی و خودت را با نان و تُرب سیر کنی...
از پدر کنایه زدن بود و از سید ابوالحسن خودخوری، خجالت میکشید، پدرش شبی را مهمانش شده بود که هیچ چیز در بساطش نبود برای پذیرایی، در همین سرکوفت زدن ها درب اتاق بصدا درآمد، سید ابوالحسن درب را باز کرد، جوانی پشت درب بود با شتری پر از بار،ذغال و همه ی مایحتاج و خوراکی، سید را که دید گفت: آقایت سلام رساندند و عرض کردند: به پدرت بگو آنقدر غُر نزند، ما در مراعات حال شیعیانمان کوتاهی نمی کنیم...
#دختران_امنیت
@security_girls