فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چندسال پیش یادتونه؟زمان انتخابات ریاست جمهوری ...دوره ی دوم روحانی ...
👁 پاسخ یک خانم به خانم میانسالی که گفت #انتخابات انتصاباته...
دمش گرم ...اینجوری باید مقابل حرف ناحق ایستاد 👏👏👏
#انتخابات
#ریاست_جمهوری
#دختران_امنیت
@security_girls
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️حاوی تصاویر دلخراش
به آنها بگو که ما در سکوت #زندگی نکردیم و «آزاد» مردیم.
دکلمهای زیبا از زبان فرزندان #غزه…
#رفح
#غزه
#آزادی
#اللهم_عجل_لویک_الفرج
#دختران_امنیت
@security_girls
❤️ سلام مولاجانم❤️
🌱بیتو لبخندهایمان بیروح، بیتو این خندهها چه بیجانند...
بیتو ای نوبهار شورانگیز همهیفصلها زمستانند...
🌱سایهات مستدام منتظریم،صاحب انتقام منتظریم...
روشنی بخشدیدهها برگرد،بیتو این چشمها چه گریانند...
#دختران_امنیت
@security_girls
حدیث_روز
امام_موسی_کاظم_ع
خوش به حال شیعیان ما که در زمان غیبت قائم ما به ما محبت میورزند و بر دوستی ما و برائت از دشمنانمان ثابت قدم میباشند. اینها از ما هستند و ما هم از آنها هستیم. آنان راضی شدند که ما امام آنها باشیم و ما هم راضی شدیم که آنان شیعه ما باشند و خوش به حال آنها. به خدا قسم، آنها در روز قیامت با ما و در مرتبه ما هستند.
📚بحارالانوار، جلد ۵۱ ، صفحه ۱۵۱
#دختران_امنیت
@security_girls
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
#شهدای_شهر_گلسار
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از
#شهید_زین_الدین_ملامحمدی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
صبحتون_شهدایی📿
#دختران_امنیت
@security_girls
از زانو زدن ظریف جلو امیر کویت، رسیدیم به عرض تسلیت وزیر خارجه عمان توی منزل شهید امیرعبداللهیان...
پس خیلی فرق داره چه دولتی رو انتخاب کنیم...
#دکتر_سعید_جلیلی
#یاران_خراسانی
#ادامه_راه_شهید_جمهور
#ایران_قوی
#انتخابات
#رییس_جمهور
#فرق_میکنه
#دختران_امنیت
@security_girls
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا سردار عزیزمون گفته بود با جلیلی کار نمیکنه؟!
پاسخ سعیدیسم به یک فایل صوتی .
حتما ببینید و برای وجدان های جویای حقیقت منتشر کنید .
#نشر_حداکثری
#جلیلی
#انتخابات
#دختران_امنیت
@security_girls
♥️مامان صدا زد: امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر.
اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: من که پریروز نون گرفتم.
🗯مامان گفت: خب، دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم.
گفتم: چرا سنگک، مگه لواش چه عیبی داره؟
♥️مامان گفت: میدونی که بابا نون لواش دوست نداره.
گفتم: صف سنگک شلوغه. اگه نون میخواید لواش میخرم.
🗯مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.
♥️این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شسته بودم، داد زدم: من اصلاً نونوایی نمیرم. هر کاری میخوای بکن!
🗯داشتم فکر میکردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک میکنم باز هم باید این حرف و کنایهها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون، برنج درسته کنه. اینطوری بهترم هست.
♥️با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی میافتم رو دنده لج و اصلا قبول نمیکنم اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ۱۰ کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خستهاش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی.
🗯راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمیکرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بیخیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصابم خرد بود.
♥️یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم، صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود.
🗯دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خرد میکرد.
نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که میاومدم تصادف شده و مردم میگفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
گفتم: نفهمیدی کی بود؟
گفت: من اصلاً جلو نرفتم.
♥️دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود.
🗯دلم نمیخواست قبول کنم تصادفی که خواهرم میگفت به مامان ربط داره. تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم.
♥️وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که میگفت: بلد نیستی درست زنگ بزنی؟
🗯تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه!
نفس عمیقی کشیدم و گفتم: الهی شکر و با خودم گفتم: قولهایی که به خودت دادی یادت نره!
♥️پدر و مادر از جمله اون نعمتهایی هستند كه دومی ندارند پس تا هستند قدرشون رو بدونيم!
افسوسِ بعد از اونها هيچ دردی رو دوا نمیكنه؛
نه برای ما، نه برای اونها...
#خانواده
#دختران_امنیت
@security_girls