eitaa logo
دختران امنیت..اللّهُم عَجِل لوَلیَک الفَرَج...
1.4هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
8.1هزار ویدیو
9 فایل
فکری به سرم زد،ناگهان رفتم به ۱۴۰۰سال پیش ،روز عاشورا.اگر آن روز بودم چه میکردم ؟؟؟امروز در کشورم عاشوراست...پس بسم الله.. https://eitaa.com/joinchat/3625713894Cc38a95f05e کپی به شرط صلوات به نیت فرج🤲 ارتباط با ادمین: @Ehtesham01
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قهر خدا رو نخر 🎙️ سخنران : استاد مهدی دانشمند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @security_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 این ویدئو رو تا آخرین جمله ببینید ▫️دکتر ابراهیم فیاض از اساتید دانشگاه تهران گفته است دختر شهید رئیسی در دانشکده علوم اجتماعی این دانشگاه در حال تحصیل است و موقع شهادت پدرش یک ماه مرخصی خواست، ولی مسئولان دانشگاه به او گفته‌اند باید گواهی فوت بیاورد! ⏰ شنبه تا چهارشنبه ساعت ۱۹:۴۵ شبکه دو @security_girls
سلام مولاجانم 🌱"یَابنَ الشُّهُبِ الثاقِبَه" کی می‌تابی؟ "یَابنَ النَّبَإِ العظیم" کی می‌آیی؟ @security_girls
حدیث_روز پیامبر_اکرم_ص لَا تَخْتَلِفُوا، فَإِنَّ مَنْ کان قبلکم اخْتَلَفُوا فهلکوا اختلاف نکنید، آنان که قبل از شما بودند اختلاف کردند و هلاک شدند. 📚 کنز العمال، حدیث 894 🍀 هفته 🍀💐 وحدت 🍀💐🍀 مبارک @security_girls
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 سلام‌بـــَر‌شُهَـدآ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن @security_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ داستان ازدواج پدر مقدس اردبیلی ره مشهور است که پدر مرحوم مقدس اردبیلی در اوایل زندگی خود در کنار تبلیغ و ارشاد به کار اشتغال داشت روزی در زمانی که مشغول زراعت بود دید که سیبی بر روی آب می‌آید و ایشان هم آن را گرفته و خوردند بلافاصله با خود گفت این سیب برای که بود؟ و چرا آن را خوردم؟ کسی را در مزرعه به کار گماشته و از کنار آب برای پیدا کردن صاحب سیب به راه افتاد پس از مدتی صاحب باغ را پیدا کرد و جریان را به او گفت صاحب باغ در جواب گفت این باغ فقط مال من نیست ما چهار برادریم و من سهم خود را به تو بخشیدم گفت: آن سه برادر کجا هستند؟ صاحب باغ جواب داد دو تا از برادرانم در ایران هستند و یکی در خارج از ایران نزد آن دو برادر رفت و حلالیت طلبید و سپس بار سفر بست و به خارج رفت گویا برادر دیگر در شوروی بوده است و خود را به خانه آن برادر رسانید و ماجرا را بیان کرد برادر چهارم که مرد روشن ضمیری بود او را انسان خوبی یافت و تعجب کرد که این مرد جوان کیست که به خاطر یک چهارم سیب این همه مسافت را طی کرده است! به او گفت: آیا ازدواج کرده‌ای؟ گفت: خیر ازدواج نکرده‌ام صاحب باغ گفت: آب کشاورزی شما از توی همین باغ می‌گذرد و سیب هم مال درختان این باغ است و من آن را حلال نمی‌کنم هر چه ایشان اصرار نمود و حتی خواست پول بدهد قبول نکرد گفت: با یک شرط حلال می‌کنم دختری دارم اگر با آن دختر ازدواج کنید که البته هم کور است، هم کر است و هم شل، حلال می‌کنم پدر مرحوم مقدس اردبیلی ناگزیر قبول نمود صاحب باغ او را به خانه خود برد مجلس جشن عروسی برقرار کرد وقتی ایشان به حجله روانه شدند عروس را حوریه‌ای از حوران بهشتی دید از حجله بيرون آمد پدر عروس را خواست و از او پرسید: شما که گفتید دختر من کور و کر و شل است این دختر آن چنان نیست؟ پدر دختر اظهار داشت: این که گفتم دختر من کر است چون غیبت کسی را نشنیده است کور است چون با دیده خود به نامحرمی ننگریسته است شل است چون بدون اجازه پدر و مادرش از خانه بیرون نرفته است مدت‌ها از درگاه حضرت حق درخواست می‌کردم که خدایا داماد خوبی که لایق این دختر باشد به من مرحمت کن خدا دعای مرا مستجاب کرد و داماد متقی چون تو که این همه مسافت را پیمودی برای اینکه یک چهارم سیبی را که خوردی حلال باشد شیخ محمد اردبیلی همسر خود را برداشته و پیش پدر و مادر خود آورد آری باید نتیجه چنین پدر و مادری شخصی چون مرحوم مقدس اردبیلی باشد @security_girls
❤️چهار آرامش بخش که توی زندگیت معجزه میکنه 👌 💫حسبنا الله و نعم الوکیل ( برای وقتایی که ترس و اضطراب داری ) 💫لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین ( وقتی خیلی ناراحتی و دلت گرفته )د 💫افوض امری الی الله ان الله بصیربالعباد ( برا وقتایی که میخوای خدا مکر و حیله دیگران رو در حق تو خنثی کنه ) 💫ماشاالله لا حول ولا قوه الا بالله ( برا وقتایی که طالب زیبایی در دنیا هستی ) در ثواب نشر و ارسال، این آیات قرآنی شریک باشیم ‌ @security_girls
🌱 🔹🔷 حفظ زبان 🔷🔹 در روایت داریم پس از آنکه امام باقر به جابر جعفی فرمودند خوش به حال افرادی در زمان غیبت بر اعتقاد به ما استوار بمانند جابر گفت: بهترین چیزی که مومن می‌تواند در آن زمان استفاده کند چیست؟ امام فرمودند: نگهداری زبان [ از حرف های بیهوده ، شبهه ناک و آلوده به گناه] پیامبر اسلام فرموده اند: بر تو باد خاموشی طولانی، چرا که آن رَم دهنده شیطان و کمک تو درمورد دینت است 🍂گاهی یک کلمه، می‌تواند فرد را از دایره دین خارج کند یا حق الناس بزرگی برایش ایجاد کند و مشکلات و خسارت‌های فراوانی را برای انسان در دنیا و آخرت سبب شود. همچنین طبق روایات اهل بیت، حفظ زبان آنقدر مهم است که به بقیه اعضاء انسان نیز ربط دارد ... 📗 بحارالانوار ۱۴۵/۵۲ حدیث۶۶ 📗 سفینه البحار ۵۱۰/۲ @security_girls
🕊🕊🕊 ✍ گاهی پارو نزن و منتظر موج بعدی باش 🔹مثنوی یک قصه‌ای دارد؛ حکایت یک گاو است که از صبح تا شب، توی یک جزیره سبزِ خوش‌ آب‌ و علف مشغول چراست. 🔸خوب می‌چرد، خوب می‌خورد، چاق و فربه می‌شود. بعد شب تا صبح از نگرانی اینکه فردا چه بخورد، چه بنوشد، هرچه به تنش گوشت شده بود، آب می‌شود! 🔹حکایت آن گاو، حکایت دل‌نگرانی‌های بیخود ما آدم‌هاست. حکایت‌‌ همان ترس‌هایی که هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد، فقط لحظه‌هایمان را هدر می‌دهد. 🔸یک روز چشم باز می‌کنی، به خودت می‌آیی، می‌بینی عمرت در ترس گذشته و تو لذتی از روز‌هایت نبرده‌ای. 🔹معتاد شده‌ایم، عادت کرده‌ایم هر روز یک دل‌مشغولی پیدا کنیم. یک روز غصه گذشته ر‌هایمان نمی‌کند و یک روز دلواپسی فردا. 🔸خوب است گاهی، دلمان را به دریا بزنیم، توکل کنیم و امیدوار باشیم موج بعدی که می‌آید ما را به جاهای خوب می‌رساند. 🔹باور کنید‌‌ همان فکرش هم خوب است، شما را به جاهای خوب می‌رساند. ✅ بهترین کار برای تمیزکردن آب گل‌آلود این است که کاری نکنید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @security_girls
روزِ‌وصلش‌باید‌از‌شرم‌آب‌گردیدن، که‌ما ‏در‌فراقش‌زندگی‌کردیم‌و‌جانی‌داشتیم -ای‌هم‌تونهان، هم‌آشکار؛ادرکنی🤍' محبوبِ من‌امام‌زِمانم! کجاست‌بارشی از ابرِمهربانِ‌صدایت؟! که زنده‌مانده‌دلم در هوایِ‌زمزمه‌هایت اَلْلّهُمَّ‌عَجِّــــلْ‌لِـــــوَليّكَ اَلْفَرَجْ💔 صبحتون امام زمانی @security_girls
28.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ بفرست برای عشق خودت ♥️ عشق مراقبت می‌خواد!.. از دستش ندید ..... ‌ @security_girls
42.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جواب زیبای عباس گودرزی نماینده‌ مجلس به اظهارات دیروز پزشکیان دیر آمدی برادر، انقلاب صادر شده! حجاب را قربانی بازی های سیاسی نکنید... انقلاب اسلامی به اسلام عزت داد چرا حرکت گستاخانه خبرنگار را تایید کردید؟ مرحبا به ایشان ✌️ @security_girls
❤️سلام جان جانان جهان❤️ ▫️ بی طُ❤️ به سر نمی‌شود... @security_girls
حدیث_روز پیامبر_اکرم_ص أَلِمُؤْمِنٍ لِلْمُؤْمِنِ کالبنیان الْمَرْصُوصِ یشد بَعْضُهُ بَعْضاً مؤمن نسبت به مؤمن مانند بنای استواری است که اجزای آن، یکدیگر را استحکام می بخشند. 📚صحیح مسلم، جلد 4، ص 1999 @security_girls
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 سلام‌بـــَر‌شُهَـدآ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الحسین @security_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌹بسم رب الشهدا و الصالحین🌹 دلنوشته ای از جنس درد از غم و دردُ فراقِ پدر تقدیم به فرزندان شهدا اول مهر که می شه....خیلی هامون ذوق مدرسه رفتن بچه هامونو داریم مخصوصا اگه کلاس اولیم باشن اینقدر ذوق و شوق هست که همه چی رو فراموش می کنیم و فقط حواسمون به رفتن بچمون به مدرسه اس بد نیس یه وقتایی هم پای درد و دل بچه یتیم ها بشنیم ببینیم اونا چه حسی داشتن وقتی روز اول مدرسه رو بدون پدر شروع کردند داستانی که می خوام براتون بگم .... کمی طولانیه ولی ... پر از درد و غمه .... از کنارش بی تفاوت رد نشین ..... ....
فاطمه جان دخترکم عروسکم عسلکم.... نمیخوای بیدار بشی مامان بده روز اولی دیر برسی ها دخترم میخواد خوندن و نوشتن یاد بگیره وااااااااااااای خداجون.... شکرت صدای مامان رو می شنیدم.... ولی دلم نمی خواست جواب بدم... اصلا دلم نمی خواست برم مدرسه... دلم نمی خواست نوشتن یاد بگیرم.... آخه........ مریم....دختر همسایه مون می گفت فردا باباش می بردش مدرسه دختر خاله اش مبینا هم همینطور ولی.... من چی....؟!! من از پدر فقط و فقط یه قاب عکس داشتم که مامان هر روز با یه دستمال پاکش می کرد که گرد و غبار نشینه روش دخترکم عسلکم.... خوشگلم.... مامان هم چنان صدا میزد.... بیخیالم نمی شد..... چاره ای نبود.... جواب دادم بله مامانی بیدارم.... الان میام.... بر خلاف میلم صبحونه خوردم.... آماده شدم که برم مدرسه.... مامانم با هام همراه شد..... از زیر قرآن ردم کرد.... و برام صدقه داد..... چه ذوقی داشت.... همه‌ی تلاششو می کرد که احساس بی پدری نکنم..... ولی.... اینو الان که خودم مادر شدم می فهمم... اونروزا خیلی سرم نمی شد خلاصه راه افتادیم.... تو راه صحنه هایی می دیدم.... که همش واسه ی من آرزو بود.... درست حدس زدین.... بابا.... بچه های کلاس اولی یه دستشون تو دست باباشون بود و اون یکی دستشون تو دست مامانشون بیچاره مادرم.... هی سرمو بند می کرد که من نبینم و حواسم پرت بشه..... فاطمه جون.... مامان نیگا کن اون گنجشکه چقدر نازه... پروانه رو نگا چه پرای رنگارنگی داره منم بی تفاوت به حرفهای مامانم.... فقط به بچه‌ها خیره شده بودمو تو تصوراتم.... دست بابام رو گرفته بودم و می رفتم رسیدیم تو مدرسه...... جای قشنگی بود.... دیواراش رنگی بودند.... پر ازطرح و نقشهای قشنگ.... ولی نمی دونم چرا نمی تونستم.... خوشحال باشم.... جای خالیه بابا بد جوری احساس می شد چقدر بهش نیاز داشتم.... وقتی نگاه به اطرافم می کردم... دلم آتیش می گرفت دست خودم نبود.... آخه..... یه دختری خودش رو واسه باباش لوس می کرد اون یکی ژست می گرفت باباش ازش عکس بگیره یکی دیگه از بغل باباش جدا نمی شد و....و.....و.... ....