eitaa logo
[سِد علی]
1.1هزار دنبال‌کننده
332 عکس
43 ویدیو
0 فایل
دل‌مشغولی‌های شاعری پریشان . 🚩«وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا» . صفحه‌ی اینستاگرام وکانال تلگرام: @sedalihasani
مشاهده در ایتا
دانلود
گر گزندت رسد ز خلق، مرنج که نه راحت رسد به خلق نه رنج
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار چون گوش روزه دار بر الله اکبرست
روزی به دلبری نظری کرد چشم من زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند جبار در مناقب او گفته هل اتی زورآزمای قلعه خیبر که بند او در یکدگر شکست به بازوی لافتی مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود جان‌بخش در نماز و جهان‌سوز در وغا دیباچه مروت و سلطان معرفت لشکرکش فتوت و سردار اتقیا فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
شربتی تلختر از زهر فراقت باید تا کند لذت وصل تو فراموش مرا
به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر گرش به خواب ببینم که در کنار من است
عجب از چشم تو دارم که شبانش تا روز خواب می‌گیرد و شهری ز غمت بیدارند
تو هم‌دم زندگی پر از تنهایی‌ منی. تو خیلی خوب مرا بلدی، می‌دانی چه‌طور باید سازم را کوک و کیفم را کیفور کنی، خیلی هم خوب بلدی. معلم با مربی فرق دارد، من با تو رشد کردم، بزرگ شدم تو خیلی چیزها یادم دادی، مثلا؟ عاشقی! من زیباترین تفسیر عشق را از لای واژه‌های تو خواندم و دل‌انگیزترین رایحه‌ی زندگی را بین غزل‌های تو تنفس کردم. تو مربی عاشقی منی آقای ! آن دنیا وقتی «اولاد مرتضی» دستت را گرفتند یادت باشد من زیاد برایت فاتحه فرستادم، زیاد به جایت زیارت کردم و زیاد برایت نماز خواندم. این ناچیز هم جهت عرض ارادت مجددی به بهانه‌ی روز بزرگ‌داشتتان بود که تقدیم شد.
گر ز پیش خود برانی چون سگ از مسجد مرا سر ز حکمت برندارم چون مرید از گفت پیر
شب‌های بی توام شب گورست در خیال ور بی تو بامداد کنم روز محشرست
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد؟
سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم به کدام دوست گویم که محل راز باشد؟
ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای دشمن از دوست ندانسته و نشناخته‌ای
به از تو مادر گیتی به عمر خود فرزند نیاورد که همین بود حد زیبایی
نه هر آدمی‌زاده از دَد بِه است که دَد زآدمی‌زادهٔ بد به است
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم چشم بد از روی تو دور ای صنم
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم
ور بدانم به در مرگ که حشرم با توست از لحد رقص کنان تا به قیامت بروم
بارها روی از پریشانی به دیوار آورم ور غم دل با کسی گویم به از دیوار نیست
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ما هم‌چنان در اول وصف تو مانده‌ایم
ماه‌رویا! روی خوب از من متاب بی‌خطا کشتن چه می‌بینی صواب؟
تو را حکایت ما مختصر به گوش آید که حال تشنه نمی‌دانی ای گل سیراب
دعات گفتم و دشنام اگر دهی سهل است که با شکردهنان خوش بود سؤال و جواب