«هیچ شبی نیست که ما بخوابیم و به شما فکر نکنیم، بدان در آنجایی که فکرش را نمیکنی در انتظار شما هستیم.»
#قاسم_سلیمانی
حملهی موشکی اسراییل به سوریه گویا جهت ترور یکی از فرماندهان ارشد مستشاری ایران بوده که متاسفانه موفقیتآمیز هم بوده.
امیدوارم اونی که فکر میکنیم نباشه.
مسئول واحد اطلاعات نیروی قدس و جانشینش به شهادت رسیدن.
واقعا شخصیت حساسی ترور شده، امیدواریم حالا که رو دور پاسخ دادنیم، قلادهی اسرائیل رو سفتتر کنیم.
به نظر میرسه یکی از عوامل افشای موقعیت فرماندهان سپاه پاسداران در سوریه کشته شد؛)
«خلبانهای بعثی که مردم ایران را بمبباران کردند، شناسایی و کشته شدند»
سال قبل جلسهای داشتم با یک عزیزی که میگفت گویا تمام خلبانان بعثی که در زمان جنگ وارد حریم هوایی ما شدند و مردم ایران را بمبباران کردند، شناسایی و کشته شدند.
ازشان پرسیدم که چرا این قضایا را مطرح نمیکنند در رسانهها؟ پاسخ مستدلی البته دریافت نکردم.
همین داستان واقعی میتواند ایدهی چندین فیلم سینمایی و سریال و مستند باشد. کارکرد بیان این عملیاتهای دقیق چیست؟
مردم باور و لمس میکنند که نیروی امنیتی پای خاک و مردم ایستاده و همواره در حال تلاش برای ضربه زدن به دشمن است.
حس غروری که بعد از شنیدن این خبر به مخاطب منتقل میشود، قابل محاسبه نیست.
امروز دیگر فقط «موشک» بازدارنده نیست، نقطهی قوت یک پاسخ عملیاتی فقط موشک نقطهزن نیست، بدون «رسانه» موشکها تروریستها را خاکشیر میکنند اما، آوارش روی سر «اذهان عمومی» خراب میشود.
اگرچه عملیاتهای امنیتی پیچیدگیهای مخصوص به خودش را دارد و شاید نشود به سادگی دربارهشان صحبت کرد، اما حساسیتهای اضافی در ضعف جبههی رسانهای ما موثر است.
نیروی امنیتی باید با قاطعیت به دشمن پاسخ همهجانبه بدهد، و یکی از جنبههای این پاسخ رسانه است.
اگه من هم اعتماد به نفس این پسره رو داشتم الان تمام جلسه شعرهای تهران رو میگردوندم.
دچار بیماری جدیدی شدم که کلی تایپ میکنم ولی همینکه میخوام بفرستم، همهشو پاک میکنم.
در مثال آخر، نیم ساعت داشتم یه متنی رو مینوشتم، و نهایتا، در کسری از ثانیه همهش رو پاک کردم. مازوخیسم عجیبی مرا فرا گرفته است.
موقعی که توی ماشین نشستی، شیشه رو دادی بالا و داری موزیک گوش میدی و با سرعت بالا توی خیابابونای بارونی ویراژ میدی، یادت باشه که یه بدبختی مثل من، از حموم اومده بیرون، لباسشو عوض کرده، کلاهشو کشیده سرش و داره پیاده قدم میزنه که بره برسه به مترو و توی گاوِ از بغلش رد میشی و تمام آب لجن گرفتهی چالهها رو میپاشی روش و گند میزنی به روز و اعصابش.
محمد قبادلو مگه نگفته بود با برنامهی قبلی مامورهای انتظامی رو زیر گرفته بود و اگه برگرده باز هم همین کار رو میکنه؟
خب حالا امروز صبح، به خاطر این برنامهی قبلی و تصمیم قطعیش اعدام شد، تو از چی ناراحتی؟
گه گهم خوانی و گویی که: چه حالست ترا؟
حال من حال سگان، این چه سؤالست ترا؟
#هلالی_جغتایی