🌄 رمضان دارد میرود...
از كسانى نباشيم كه رمضان بر آنها مىگذرد، در حالى كه بدنهايشان ضايع شده و فكرهايشان عقيم مانده و قلبهايشان سرشار از بتها شده و روحهايشان هم به تنگى رسيده است!
چون اين يك اصل است كه اگر كسى از نعمتى كه در دسترس اوست بهره نگيرد، سياهى به او مىرسد. جرقههايى كه مىزنند، اگر كسى استفاده نكند و شكر نكند، سياهش مىكنند و به او مىبندند.
او براى رشد ما زمينهها، فرصتها، حادثهها، برخوردها، زمانها و مكانهايى را تأمين كرده است كه به وسيلۀ آنها حركتى بكنيم، گامى برداريم و پيشرفتى داشته باشيم.
ولى اگر ما اين همه محبت را جواب ندهيم و اين همه مايه را در راه به جريان نيندازيم، همۀ آنها را از ما مىگيرند.
📚 #بهار_رویش | ص ۴۷ #عین_صاد
🌙#ماه_خدا
🌸⃟@Sedaybaran
🌄 قطار رمضان...
✍🏻 انسان مىبيند كه رمضان دارد مىرود؛ مثل قطارى كه آخرين واگنش رسيده است و ما هم در راهى ماندهايم كه حتى اميد معجزهاى در آن نيست. اگر سوار نشويم، تنهايى است!!
من يادم نمىرود كه يك احساس عجيبى از حركت ماشينها يا قطارها از كودكى در ما بود؛ چون شنيده بوديم كه اگر به قطار دير برسيم، مىرود، بعد هم مشكلاتى پيش مىآيد. ما هم ديگر فكر نمىكرديم، همين مقدار رفتنِ قطار رنجمان مىداد.
يادم نمىرود كه ما حتى از قطار پايين نمىآمديم، گاهى هم كه پايين مىآمديم خيلى فاصله نمىگرفتيم. گاهى هم فكر مىكرديم كه اگر قطار رفت به كجاى آن بچسبيم، اين احساس در ما بود.
حال كه قطار رمضان، لحظهها و روزها و شبهايش دارد مىگذرد، ما اگر جا مانديم و نرسيديم، محروميم و ملعونيم - نفرين شدهايم - به خصوص در آنجا كه جمعى داشتهايم و در كنار قبر «ولّى» بودهايم.
📚 #بهار_رویش | ص 127 #عین_صاد
🌙#ماه_خدا
🌸⃟@Sedaybaran