#شهیدانه ♥️↓
هیئت گردان به نام حضرت زهرا س بود. روضه هایش همه را بی قرار می کرد و احمد را بی قرارتر....
تو راه اندیمشک...تو اتوبوس از سید احمد پرسیدم ؛ در تکمیلی عملیات کربلای 5 تو مجروحیتت سوختگی نداشتی اما چی شد که سوختی؟
گفت: وقتی به عقب برمیگشتم. دقت کردم که پهلو، صورت و بازوهایم مجروح شدهاند. در دل گفتم اگر آتش بگیرم دیگر به قول بچهها، «زهرایی» میشوم. در این فکر بودم که یک خمپاره کنارم به زمین اصابت کرد. خرج آرپیجی شعله گرفت و جرقههای آتش بر روی لباسهایم افتاد و لباسهایم آتش گرفت...
می گفتند از ۱۳ سالگی تا به هنگام شهادت ،۲۳ سالگی، نماز شبش ترک نشده بود . شبهای بسیاری سر بر سجده می گذاشت و با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت...
و حالا عطر مزار او چیز غیرعادی نیست، عنایتی از خدای قادر متعال است ، برای فرزند حضرت زهرایی که هم با اخلاص و بامرام زندگی کرد و هم #زهرایی بود...
-سرباز روح الله
#شهیدسیداحمدپلارک
═🍃🕊🍃════
☔️@sedaybaran