🎧 #داستان_کوتاه ( واسه تو نوشته بودم ) ♦️ تو داری میری و بارون میریزه ....دونه دونه من میرم سراغِ نامه،سراغِ سلام بهونه..... https://eitaa.com/radiomighat

🎧 ( دشمن کیست؟ ) ♦️ معلم شهید مطهری: به همان درجه که ظالم دشمن است،آدمی که در مقابل ظالم با اینکه قدرت دارد تسلیم است هم دشمن است ♦️ شهید حاج قاسم سلیمانی: چرا خداوند شما ملت ایران را پیروز می کند؟ #نفس_حق @sedayemighat_channnel

🎧 #داستان_صوتی ( کلاه سبزها ) ♦️ چقدر از حضور نیروهای تکاور ارتش در جنگ با داعش در سوریه می دانید؟؟؟... #گلهای_یاس به یاد شهید مدافع حرم سرهنگ تکاور # مجتبی_ ذوالفقار نسب https://eitaa.com/radiomighat

🎧 #شب_یلدا ( پا به پای کودکی هایم بیا ) ♦️ خاله بازی کن به رسم کودکی ♦️ با همان چادر نماز پولکی ♦️ مادری از جنس باران داشتیم ♦️ در کنارش خواب آسان داشتیم #یلدای_مهربانی ❤️ @sedayemighat_channnel

🎧 #داستان_کوتاه ( مثل دریا باش ) ♦️ مرد عارف رو به شاگردش کرد و گفت: مشتی نمک بیاور و داخل این لیوان آب بریز!!...حالا آب شور را بنوش!!! https://eitaa.com/radiomighat

🎧 #داستان_صوتی ( پارتی بازی ) ♦️ حاجی دستت درد نکنه با این پسر تربیت کردنت،نا سلامتی ما فامیلیم،باهم نون و نمک خوردیم!آخه این رسمشه که علی آقای شما با ما اینجوری تا کنه؟! حالا مثلا یه امضا مینداخت زیر برگه ی این پسر ما چی میشد؟! آسمون به زمین میومد؟ #گلهای_یاس به یاد شهید سپهبد #علی_صیاد_شیرازی https://eitaa.com/radiomighat

صدها گله پيش يار بردن عشق است با عشق تو چوب طعنه خوردن عشق است ای قلب تپنده جهان، مولا جان يکبار تو را دیدن و مردن عشق است #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @sedayemighat_channnel

🎧 ( وقتی عظمتی بر زمین می خورد ) ♦️ حقیقتی که باید بفهمیم این است: وقتی عظمتی خرد می شود،خیلی بزرگتر از زمانیست که سرپا ایستاده!! ♦️ #نفس_حق @sedayemighat_channnel

🎧 #داستان_کوتاه ( دفترچه ی خاطرات یک رئیس جمهور ) ♦️ کودک: نگاه کن پدر بزرگ!! موشها به همدیگه حمله کردند!!! ♦️ پدر بزرگ: بله می بینم،می بینم.... https://eitaa.com/radiomighat

🎧#داستان صوتی ( و این آخرین عکس ) ♦️ شهید قاسم سلیمانی: من آن دست و رقص را در آخرین دیدار در چهره ی او دیدم... #گلهای_یاس به یاد سردار شهید #حسین_همدانی https://eitaa.com/radiomighat

🎧 #داستان_صوتی { سیاحت غرب } ♦️ من اصلا راضی نیستم که او همراهم باشد! چرا که به شدت از او می ترسم... ♦️ گفتم: اگر به دوراهی برسیم،راه منزل را میدانی؟ ♦️ گفت:نمی دانم !! ♦️ گفتم: من تشنه ام،در این نزدیکی ها آب هست؟ ♦️ گفت:نمی دانم!! ♦️ گفتم:پس چه میدانی که همراه من شده ای؟؟!! ♦️ گفت:همینقدر میدانم که چون سایه ی تو از اول عمرت همراهت بوده ام و از تو جدایی ندارم!...مگر خدا کمکت کند که از دست من خلاص شوی !!... { گیر عجب دشمن آشکاری افتادم؟؟! !...} ♦️ کاری از گروه رسانه ای صدای میقات ♦️ پخش: هر هفته روزهای شنبه، دوشنبه و چهار شنبه از کانال صدای میقات (شروع پخش از روز شنبه 20 دی ماه) #سیاحت_غرب @sedayemighat_channnel