🍁🍁🍁🍁🍁
🔻پیرمرد و عارف
🏵 پیرمردی در حجره خود در بازار نشسته بود که عارفی از کنار حجره او گذر کرد.
🏵 پیرمرد سریع به بیرون حجره رفت و او را گفت:ای عارف! شرف حضور در حجره ما بر من ببخش و مرا نصیحتی کن.
🏵 عارف اجابت نمود و در حجره داخل شد.
🏵 پیرزنی برای گرفتن شکر به حجره او آمد و سکه کمارزشی داشت که اندازه سکه خود از پیرمرد شکر خواست.
🏵 پیرمرد گفت:
مرا ببخش، سنگ معادل سکه تو ندارم تا شکر بر تو وزن کنم.
🏵 پیرزن ناامید و شرمنده رفت.
🏵 پیرمرد عارف را شربتی مهیا کرده تا برای موعظه او بر منبر رود.
🏵 عارف گفت: ای پیرمرد! امروز دیدم در گذر این همه عمر، از این همه مرگ و نیستی و رهاکردن ثروت دنیا بر وراث، تو هیچ پند و عبرتی نگرفتهای. پس اگر من هم تو را پندی دهم، بیگمان آن را هم نخواهی گرفت.
🏵 تو را سنگی معادل سنگ آن پیرزن نبود که شکر بر او وزن کنی و مرا کلامی هموزن این همه غفلت تو نیست که تو را کمترین پندی وزن کنم و بفروشم.
🏵 تو اگر دنبال آن بودی که مدیون او نشوی، بهجای دست خالی رد کردن او، شکر بیشتر میدادی و از خویشتن میبخشیدی.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#بخشش
#پند
🆔@sedayevalashan
4_5863975336638681548.mp3
4.61M
" به سوی تو "
محمد معتمدی
#💗
#موسیقی
🆔 @sedayevalashan
🔸رسانه مردمی محله ولاشان
May 11
لطفا در نظرسنجی بالا جهت ارتقا کیفیت کانال، ک لینک آن قرار داده شده شرکت نمایید.
در این نظر سنجی امکان انتخاب چند گزینه نیز فراهم میباشد.
✅با تشکر مدیریت کانال مردمی صدای ولاشان
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برداشت دارچین دیده بودید؟!😍
🆔@sedayevalashan
داشتم جدول حل می کردم، یکجا گیر کردم: "حَلّٰال مشکلات است؛ سه حرفی"
👨💼پدرم گفت: معلومه، «پول»
گفتم: نه، جور در نمیاد
🧕مادرم گفت: پس بنویس «طلا»
گفتم: نه، بازم نمیشه.
🧖♀تازه عروس مجلس گفت: «عشق»، گفتم : اینم نمیشه.
💁♂دامادمان گفت: «وام»، گفتم: نه.
👮♂داداشم که تازه از سربازی آمده گفت: «کار»، گفتم: نُچ.
👵مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر»، گفتم: نه، نمیخوره
هر کسی درمانِ دردِ خودش را میگفت، یقین داشتم در جواب این سؤال،
▪️پابرهنه میگوید «کفش»
▪️نابینا می گوید «نور»
▪️ناشنوا میگوید «صدا»
▪️لال میگوید «حرف»
و...
🔺 اما هیچ کدام جواب کاملی نبود
💐 جواب «فَرَج» بود و ما هنوز باورمان نشده: تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود...
اللهم عجل لولیک الفرج
به نام خالق حسین علیه السلام
ما اهالی شهر زازران ازاهالی محترم و شهید پرورولاشان که در همایش پیاده روی جاماندگان حسینی شرکت کردند وقدم برای چشم ما گذاشتند وشهرمارامزین به عطر و بوی حسینی کردند تشکر و قدردانی می کنیم
انشاالله که یه روزی به استقبال از مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف برویم
ستاد مردمی اربعین حسینی شهر زازران
شهرامام زاده یونس علیه السلام و شهیدان خط شکن
@sedayevalashan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" زندگی "
سازِ دل است...
تو نوازندهٔ این
سازی و بس ...
تو اگر شاد زنی شاد شوی ...
گرچه باشی
چو قناری به قفس ..
ساز زندگیتون همیشه کوک
🔷خوشامد گویی سقراط!
🍂گفته میشود که بیشتر اوقات سقراط جلوی دروازه شهر آتن مینشست و به غریبهها خوشامد میگفت.
🍂روزی غریبهای نزد او رفت و گفت: من میخواهم در شهر شما ساکن شوم. اینجا چگونه مردمی دارد؟
🍂سقراط پرسید:در زادگاهت چه جور آدمهایی زندگی میکنند.
🍂مرد غریبه گفت:مردم چندان خوبی نیستند. دروغ میگویند، حقه میزنند و دزدی میکنند. به همین خاطر است که آنجا را ترک کردهام.
🍂سقراط خردمند میگوید:مردم اینجا هم همانگونهاند. اگر جای تو بودم به جستجویم ادامه میدادم
🍂چندی بعد غریبه دیگری به سراغ سقراط میآید و درباره مردم آن سوال میکند.
🍂سقراط دوباره پرسید: آدمهای شهر خودت چه جور آدمهایی هستند؟
🍂غریبه پاسخ داد: فوقالعادهاند، به هم کمک میکنند و راستگو و پرکارند. چون میخواستم بقیه دنیا را ببینم ترک وطن کردم.
🍂سقراط اندیشمند پاسخ داد: اینجا هم همینطور است.! چرا وارد شهر نمیشوی؟ مطمئن باش این شهر همان جایی است که تصورش را میکنی.