🍂 از شیخ بهایی پرسیدند ؛ سخت میگذرد ، چه باید کرد ؟ گفت ؛ خودت که میگویی سخت میگذرد و نمی ماند ... امروزت خوب یا بد گذشت ، و فردا روز دیگریست ... قدری شادی با خود به خانه ببر ، راه خانه ات را که یاد گرفت ، فردا با پای خودش می آید ...🌱 ................. امروز برخلافِ چند روز گذشته ، بیشتر به خودم استراحت دادم و با دفتر کتابام سر و کله زدم ‌و کلی ازشون انرژی گرفتم ...📚 شما امروزتون چجوری گذشت ؟🙂👇 💟@sedighearj1367

🍂 بعضی از دل ها یه روزی در راه مستقیم بودن ، در راه راست بودن ، درست حرکت میکردن ، اما بعد واژگونه شدن ... میدونی چرا ؟ گوش کن رفیقِ من ... خیلی قشنگه ...🥺👌 🎙 رهبر معظم انقلاب ...💚 ................. 💟@sedighearj

🍂 وقتی وجودتون پر از نور شد ، بعضی از آدما هرگز شما رو دوست نخواهند داشت، زیرا که نورِ شما ، تاریکیِ درونِ اونها رو آزار میده ... ................ امشب اومدم تو حیاط زیارت عاشورا خوندم ، عجیب چسبید ... 🌱 # شب بیست و چهارم _ زیارت عاشورا 💟@sedighearj

# شبانه نویسی ... 🍂 دیگه تقریبا اکثر بچه های کانال میدونن که من چقدر عاشق ماه رمضونم ، بچه هایی که پارسال ماه رمضون باهام بودن میدونن که من تا سحر بیدارم و میرم تو حیاط و کلی برنامه دارم واسه خودم ...☺️✌ از الانم دارم لحظه شماری میکنم واسه ماه رمضون اونم تو شبِ عید ...😍 خدایا شکرت ... فیلم بالا رو ببینید ...🙂 🌱 برید در پناه خدا ،، شبتون بخیر بامعرفتا ...🌛 .................. 💟@sedighearj

🍂 معاشرت با آدمای با کیفیت رو دوست دارم ...🙂 آدمایی که میدونن چطور کلمات رو کنار هم بچینن ... با چه لحن و تُن صدایی صحبت کنن ،، آدمایی که عمیق و مفید حرف میزنن و حین صحبت روی حرکات دستشون تسلط دارن ... و آدمایی که بلدن چطور نگاهت کنن ...👌🌱 ................... بفرمایید براتون صبحانه ی داغ آوردم ...☺️ ☕🍳 سه شنبتون _ بخیر ...✋ 💟@sedighearj

🍂 فرقی نمیکنه قدم هامون به کدوم سمت میره ، به هر کجا که نگاه میکنیم جای خالی ات حس میشود ... نبودنت نفس گیر شده ...🌱 ................. 🍃 و به رسم هر روز ؛ ‌ سلام بر امام زمانم ... اللّهمَّ عجِّل لِولیِّک الفَرج 🤲 💟@sedighearj

🍂 خدا هم ضریح داره ...🥺 خیلی قشنگه رفقا ، حتما گوش کنید ‌...👌 🎙 استاد شجاعی ... ................. 💟@sedighearj

🍂 امروز از اون روزایی بود که دست و دلم به کار نمیرفت ، دوست داشتم بلند شم و به خونه سر و سامون بدم اما دلم همراهی نمیکرد ... فقط بلند شدم پرده ها رو کنار زدم و یه کوچولو پنجره ی آشپزخونه رو باز کردم ، سماور روشن کردم و یه چایی واسه خودم دم کردم ، سفره ی صبحانه رو پهن کردم و با مامان بزرگم که چند روزه مهمونمه نشستیم به حرف زدن ... پیش خودم گفتم چه اشکالی داره یه روز خونه نامرتب باشه ، چه اشکالی داره ظرفای نشسته تو سینک پر بشه ؟؟ مهم اینه امروز روزی باشه که من ازش بهترین حس ها رو دریافت کنم ، مهم اینه که حالِ دلم روبه راه بشه ... بعدش با یه منِ پرانرژی برم سراغ کارای تکراری خونه ...🙂❤ ................... 💟@sedighearj