القاب امام رضا «ع»
علی نام اصلی امام هشتم و رضا به معنای خشنودی مشهور ترین لقب ایشان است. یکی دیگر از القاب معروف علی بن موسیالرضا، عالم آل طاها است که نشان دهنده علم و دانش فراوان حضرت بوده است. از جمله القاب دیگر امام میتوان به صادق، صابر، فاضل، قرة اعین المؤمنین به معنای نور چشم مومنان اشاره کرد. همچنین امام جواد (ع) در زیارت امام رضا ایشان را امام رئوف نامیدهاند که این لقب نیز از القاب مشهور آن حضرت است
احادیث امام رضا«ع»
برخی از سخنان حکمتآمیز و گهربار امام رئوف عبارتند از:
دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است.
مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است.
چیزی نیست که چشمانت آن را بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است.
علم و دانش همانند گنجی میماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر میباشند: ۱- سؤال کننده ۲- آموزنده ۳- شنونده ۴- پاسخ دهنده.
نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است
شہادت امام رضا«ع»
مامون عباسی با خوراندن سم به امام رضا (ع) سبب مسمومیت و سپس شهادت ایشان شد. در مورد سال شهادت ایشان اختلاف نظر وجود دارد. برخی سال ۲۰۲ هجری قمری را سال شهادت امام رضا (ع) میدانند و تعدادی دیگر گفتهاند که شهادت ایشان در سال ۲۰۳ هجری قمری بوده، که نظریه دوم بیشتر معروف است و در بیشتر منابع گفته شده که امام هشتم در ۲۹ صفر سال ۲۰۳ هجری قمری در سن ۵۵ سالگی به شهادت رسیدند
محل شہادت و مرقد امام رضا «ع»
حضرت رضا (ع) در خراسان به شهادت رسید و مرقد ایشان نیز در شهر مشهد قرار دارد که هر ساله پذیرای زائران و عاشقان این امام رئوف از سراسر جهان است.
#زندگےنامہامامان
#امامرضا
#زندگےنامہامامرضاع
🍃𝕊𝕖𝕕𝕟𝕒🍃
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب زمین و آسمان پر شور و شعف شدھ است و تمام عرشیان براے زیارت صف بستہ اند.
امشب شاھ نجف بر عاشقان عیدے میدهد زیرا مظہر عزت و شرف بہ دنیا آمدھ است
ولادت امام حسین «ع» بازم مبارک 🌱💙
#امامحسین
#میلادارباب
🍃𝕊𝕖𝕕𝕟𝕒🍃
هدایت شده از •بَچّهِهِیئَتی•
سِدنا ³¹³ .
#یا_قمر..🌙 السلام ای نگین عرش برین سَروِ بالا بلندِ حضرتِ اُمُالبَنین... تقدیمبه " @sedna313 " ا
خیلے خیلے ممنونم از شما
چہ قشنگہ عکس
عید شماهم مبارک💙🌱
هدایت شده از کانال فضای مجازی پایگاه اهل البیت
15.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 #انیمیشن | لباس سبز سپاه
🔷🔸 لباس سبز سپاه، لباس عاشقیه، لباس افتخاره....
💠 روز پاسدار، بر تمام دلیر مردان دفاع از مرزهای وسیع انقلاب اسلامی مبارکباد.
#اعیاد_شعبانیه
🌐 مرکز متنا سازمان فضای مجازی بسیج استان قم
🇮🇷 @matnaqom
🇮🇷 @matnamedia
هدایت شده از - کفیـل !(:
4_6032723923093687648.mp3
2.09M
رویاے عِـشق ، معناۍ عِـشق . . '!
خیلے دوستِت دارم ؛ آقاۍ عِـشق :)
#روحاللهالرحیمیان | #مولودی
∞ 𝒋𝒐𝒊𝒏•͜• ↻♥️ ↯
⇨ @mazhabion_118
هدایت شده از .
روز جانباز رو به همه جانبازا و
کوچکترین جانبازمون هم تبریک میگم🌱✨
@Myspecialaudience|ݒنآھٺنھایۍ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ حتــے نوبتــےباشــہ
نــوبـت بــا یــہ داداشــہ
عبــاس اســم زیبــاشـہ ..!:)😍
#میلادحضرتعباس
#حضرتعباس
🍃𝕊𝕖𝕕𝕟𝕒🍃
جانباز یعنےقلّہ وارستگے در اوج شکستگے و زیستن بدون دل بستگے .
روزت مبارک جانباز ترین 💙🌱🌚
#روزجانباز
🍃𝕊𝕖𝕕𝕟𝕒🍃
بخونیم از زندگے نامہ یکے از شہدامون💙🌱
زندگے نامہ جوادالله کرم 💙✨
نام : شہیدجواداللهکرم
تولد : 2 / تیر / 1360
محل تولد : تہران _ مہرآباد
شہادت : 19 / اردیبہشت / 1395
محل شہادت : سوریہ _ حلب
سن : 35
مزار : تہران _ گلزار شہداے بہشت زهرا (س) _ قطعہ 50
خلاصہ اے از زندگے :
سلام به همگی من جواد الله کرم هستم .
خداروشکر از همون اول مادرم خیلی مراعات می کرد که بدون وضو به من شیر ندهد و همین امر و تربیت درست والدینم ، باعث شد که سرگرمی روزهای کودکی و نوجوانی من مسجد باشد .
اخلاق برای من خیلی مهم بود حتی در جلسه خواستگاری هم به همسرم گفتم که اخلاق برای من مهمترین چیزه و کسی که اخلاق نداره ایمان نداره . یادمه شب عروسیم پا به مجلس خانم ها نذاشتم ، از قبل قرارمان همین بود .
به نظرم خیلی اشتباه است داماد به مجلس خانم ها بیاید ، هم مهمان ها به سختی می افتند ، هم داماد موذب می شود . قاب عکسی ازم را که همان روز در آتلیه گرفته بودیم آماده کردند و در مجلس گرداندند . فرزندانم ، زهرا و علی اکبر حاصل این ازدواج هستند .
من لیسانس و کار و زندگی خودم را داشتم اما با آغاز جنگ سوریه از سال 1390 داوطلبانه راهی این کشور شدم و از جمله مستشاران و نظامیان زبده ی ایرانی به حساب می آمدم .
یکی از مهمترین دلایلم برای رفتن به سوریه این بود که اگر به سوریه نرویم باید در ایران با دشمن رو به رو شویم . اعتقاد داشتم که حتی اگر حرم حضرت زینب (س) هم در سوریه نبود باید می رفتم و چیزی از اهمیت رفتنم کم نمی شد چه برسد به اینکه بحث حرم هم پیش آمده بود . سوریه محور مقاومت ما است اگر از دست برود خطر بزرگی برای انقلاب اسلامی است و از طرف دیگر غرور و غیرتم اجازه نمی داد که زنان و کودکان مسلمان در این کشور بی دفاع و بی سرپناه بمانند .
در سال های 93 و 94 در سوریه سه بار مجروح شدم ولی دوباره به جبهه ها بازگشتم و در نهایت در 19 اردیبهشت سال 95 و در زمان آتش بس ، با گلوله ی تکفیری ها در جنوب غربی حلب به دیدار یار رفتم و پیکرم نیز در منطقه ماند و در زمره شهدای جاویدالاثر قرار داشتم تا اینکه بعد از چهارسال پیکرم شناسایی شد و به وطن و آغوش خانواده ام بازگشت .
همسر شہید :
برایمان جا افتاده بود که آقا جواد خانواده اش را دوست دارد اما تکلیف را مهمتر از خانواده می داند برای همین هرگز مانع رفتنش به ماموریت نشدیم .
خیلی به بالا بردن سطح سواد خانواده اهمیت می داد ، معتقد بود که حزب اللهی باید با سواد باشه وگرنه عرصه های علمی در مملکت شیعه دست آدم های ناصالح می افتد .
به فضل خدا ایشان به من در زمینه تحصیل خیلی کمک کرد . در حقیقت مشوق اصلی برای درس خواندنم خودش بود . زمانی که خانه بود سر بچه ها را گرم می کرد و به امور خانه می رسید تا بتوانم درسم را بخوانم . وقتی در مقطع دکتری در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم خیلی خوشحال شد .
همرزم شہید :
شب بود ، همه جمع نشسته بودیم و داشتیم شوخی میکردیم ، جواد گفت : بچه ها امشب کمتر شوخی کنید . تعجب کردم ، به شوخی گفتم : جواد نکنه داری شهید میشی .
گفت : آره نزدیکه ...
هاج و واج مانده بودیم چه بگوییم .
همه لحظه ای سکوت کردند .
یکی از بچه ها دوربین آورد و گفت : بگذار چند تا عکس بگیریم . قبول کرد ، نشستیم چند تا عکس مجلسی انداختیم و فرداش جواد شهید شد ...
همرزم شہید :
با اینکه فرمانده بود و همه گوش به فرمانش ولی در عملیات های سخت بعد از تشریح دقیق منطقه و دشمن ، راه می افتاد می گفت دارم می روم هر کس می خواهد بیایید ، کسی را صدا نمی زد ، نگاه نمی کرد چند نفر دنبالش می آیدند . در چشم جواد هیچ ترسی وجود نداشت .
سخن شہید :
مهم نیست چه مسیولیتی داریم و کجا هستیم هرجا که هستیم باید درست انجام وظیفه کنیم .
#زندگےنامہشہدا
#شہیدجوادللهکرم
#شھدا
🍃𝕊𝕖𝕕𝕟𝕒🍃
بخونیم از زندگے نامہ یکے از شہدامون💙🌱
زندگے نامہ محمد هادے امینے 💙✨
نام : شہید محمدهادے امینے
تولد : ۸/بہمن/۱۳۷۸
محل تولد : تہران
شہادت : ۱۳/مرداد/۱۴۰۰
محل شہادت : تہران _ حین ماموریت آموزشے
سن : 22
مزار : تہران _ گلزار شہداے بہشت زهرا (س) _ قطعہ ۵۰ _ ردیف ۱۱۷ _ شمارھ۱۷
خلاصه ای از زندگے :
سلام دوستان من محمد هادی امینی هستم، متولد ۸ بهمن ۱۳۷۸ .من در مدارس نمونه دولتی تحصیل میکردم و درس و کتاب خواندن را دوست داشتم. فکر میکنم آن چیزی که خیلی به من آرامش میداد مطالعه کردن بود که از دوران طفولیت تا بزرگسالی بود. عادت به مطالعه را مادرم برای من در نظر گرفته و من را از همان بچگی عضو کتابخانههای محله کرده بود که بتوانم هر شب کتابی برای مطالعه داشته باشم.
من دانشگاه اراک در رشته مهندسی مکانیک قبول شدم اما چون علاقه زیادی به پاسدار شدن داشتم دانشگاه را ترک کردم و جذب دانشگاه امام حسین (ع) شدم. درسهای مربوط به دانشگاه امام حسین (ع) را خیلی جدی مطالعه میکردم. وقتی دوستانم میگفتند ما هم نیروی ویژه نظامی هستیم ولی تو چقدر در مطالعه دروس وقت میگذاری، در جواب میگفتم: «برای پاسدار نمونه شدن باید درسها را جدی مطالعه و دنبال کنیم.»
ازجمله ویژگیهای شخصیتی که داشتم این بود که وقتی تصمیم به انجام کاری میگرفتم، در کارم ثابت قدم بودم و خیلی با قاطعیت هدفم را دنبال میکردم.
برای زمان هم خیلی ارزش قائل بودم و نمیگذاشتم زمانم بیهوده به هدر رود و از نکات مهم دیگری که در رفتارهایم دیده میشد داشتن تقوا و نظم بود و بیشتر تشویقهایم در دانشگاه به خاطر داشتن نظم در چینش کارهایم بود.
یک جدول هفتگی برای خواندن دعاهای شبانه خودم داشتم. به عنوان نمونه نوشته بودم: شنبهها خواندن حدیث کساء، یکشنبهها خواندن زیارت عاشورا، دوشنبهها خواندن زیارت امین الله، سهشنبهها خواندن دعای توسل و چهارشنبه هر هفته خواندن دعای مجیر و پنجشنبهها خواندن دعای کمیل و جمعهها خواندن دعای آل یاسین. همچنین در خواندن زیارت عاشورا و دعای عهد مداومت داشتم و تلاشم را کردم که هیچوقت خواندن آنها را ترک نکنم.
من هر هفته پنجشنبهها به زیارت قبر شهید حسین مغز غلامی میرفتم و حتی در چند جای دفترچهام یادداشت کرده بودم «انشاءالله من را در قطعه ۵۰ پایین پای حاج حسین معز غلامی خاک کنید». که همین اتفاق هم افتاد و یک روز حین آموزشهای خاص با مهمات جنگی بودم که هنگام تمرینات میدانی مورد اصابت گلوله قرار گرفتم و حدود ۲۴ ساعتی مورد مداوا قرار گرفتم ولی به دلیل خونریزی زیاد ناشی از اصابت گلوله، سحرگاه ۱۳ سال ۱۴۰۰ مرداد هنگام اذان صبح دار فانی را وداع گفتم و به شهادت رسیدم.
پدر شہید : در دوشب آخر عمرش قبل از شهادت یکی ازهمرزمانش میگفت هادی بسیار آشفته بود، از او پرسیدم هادی چقدر آشفته هستی؟ گفت: «من قراری با خودم گذاشته بودم که به هیچ کس وابسته نشوم ولی الان وقتی برای مأموریت و آموزش میروم دلم برای بچههای پایگاههای بسیج و هیئت و واحد فرهنگی تنگ میشود. این کارم با اصولی که با خودم گذاشتهام همخوانی ندارد.» این نشان میداد خود شهید با خودش توافق کرده بود که هیچ وابستگی به کسی نداشته باشد تا راحتتر بتواند به هدفش برسد.
پدر شہید : مربی آقا هادی ۲۴ روز بعد از شهادت پسرم خوابی را برای ما نقل کرد. میگفت آقا هادی را در خواب دیدم که مانند شهید ترک خیلی آرام و با وقار است. ابهتی که پیدا کرده بود قابل وصف نیست. من گفتم محمد هادی آن روز چرا آنقدر بیتابی کردی؟ تو که خوب شده بودی و چشمهایت را باز و با من صحبت کردی، چرا رفتی؟ محمد هادی گفت آن لحظه که شما آمده بودید قبلش حضرت زهرا (س) بالای سرم بود. میخواستم بروم، اما یکدفعه پدرم و بعد شما آمدید. دیدم آن خانم نیست و خیلی ناراحت شدم و التماس کردم که دوباره آن لحظات خوب را داشته باشم و گفتم دیگر نمیخواهم در این دنیا باشم و میخواهم پیش شما باشم که خانم حضرت زهرا (س) هم قبول کردند. بعد در همان خواب آقا هادی به مربیاش گفته بود: «شما ناراحت من نباشید، اینجا خیلی خوب است. حتی از آن چیزی که اطلاع داشتم خیلی بهتر است.»
#زندگےنامہشہدا
#شہیدمحمدهادےامینے
🍃𝕊𝕖𝕕𝕟𝕒🍃