4_5929064560987212140.mp3
21.63M
#اخبات ۳
استاد علی صفائی رحمت الله علیه
🏞 خدا عاشق است
✍🏻 عینصاد
خدا عاشق است و عشق او همۀ هستى را در برگرفته تا آنجا كه:
«سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ»؛ اگر كسى را مىزند و بر كسى مىشورد، به خاطر عشق و دوستىاش، اين كار را مىكند.
📚 #اخبات | ص ۱۱
#️⃣ #عکس #عکس_نوشته #سیر_و_سلوک
📜 #متن |🔰یقین، لازم نیست...
🔹يكى از دوستان مى گفت چه كنيم تا به يقين برسيم؟ به او گفتم: «يقين لازم نيست، كه انسان با احتمال هم كار و حركت مى كند.»
🔹در تجارت، با احتمال حركت مى كنند. در كشاورزى با احتمال آغاز مى كنند. دانههايى كه يك كشاورز در زمين مىپاشد، يقين ندارد كه رشد كند و ممكن است هزار آفت سر راهش باشد، اما با همين توجه اقدام مى كند.
🔹حال چه شده وقتى انسان مى خواهد در راه خدا حركت كند، مى گويد بايد يقين داشته باشم!؟
🔹 در اينجا يقين را اول مى خواهيم، ولى در تجارت با يك احتمال هم حركت مى كنيم تا جايى كه بيست بار ضرر مى دهيم، ولى باز هم ادامه مى دهيم و تازه اين ادامه را جزء پشتكار خود تلقى مى كنيم و به حساب حماقت ها و سفاهت ها نمى آوريم.
🔹وقتى مى خواهيم با خدا معامله كنيم، مى گوييم: يقين نداريم! ما كجا و كى يقين داشتهايم؟!
🔹در حركتهاى خود و در اين دنياى احتمالات، با چه يقينى اقدام كرده ايم؟ اينجاست كه كم مى آوريم!
🔹وقتى مى خواهيم در راه خدا حركت كنيم، يك جور معامله مى كنيم و وقتى مى خواهيم در راه خود و براى خود حركت كنيم، طور ديگرى عمل مى كنيم.
🔹همين چيزهاست كه براى انسان مشكل ايجاد مى كند!
❛❛ عینصاد
📚 #اخبات | ص ۸۶
#⃣ #بریده_کتاب #سیر_و_سلوک
🕊#سدرةالمنتهی↙️↙️↙️
🌸🕋👉@Sedrah👈🕋🌸
🌄 به بهشت قانع نشو!
✍🏻 عینصاد
▫️يك عمر از اين ديوارها و از اين حدود پاسدارى كردهايم كه نكند بريزد، ولى همۀ همّ و غمّ او اين بوده كه همانها را بريزد و به هم بزند.
▪️ همين محدوديتهاست كه ما را محروم مىكند. بايد اين حدود را شكست. چقدر قانعيم! چقدر كم مىخواهيم!
▫️...بسوزد ريشۀ كسانى كه مىگويند مذهب آمده تا به انسان قناعت بدهد، در حالى كه همۀ انبياء آمدهاند تا به انسان بگويند كه به دنيا كه هيچ، حتى به بهشت هم قانع نشود!
📚 #اخبات | ص ۹۲
#️⃣ #عکس #عکس_نوشته #سیر_و_سلوک
#عین_صاد
🌙#ماه_رمضان
🕊#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
🌸🕋👉@Sedrah👈🕋🌸
🌄 رمضانِ بیفایده
✍🏻 عینصاد
❞ بعضى وقتها ابرى مىآيد، امّا نمىبارد. برق مىزند، امّا نمىبارد. فرصتها را مىدهند، امّا ما بهره نمىگيريم. رمضانها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن چركها چيزى برايمان باقى نمانده است.
در همين شبهاى ماه رمضان، كه ما دور هم مىنشينيم و مىگوييم ماه رمضان جديد آمد. بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم، ولى مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است، ولى نه براى تطهير، كه براى بازى.
وقتى بچه بوديم، نزديك عيد كه مىشد، ما را به حمام مىفرستادند. چند تا بچه بوديم، بدجنس و بازىگوش. گاهى سه ساعت در حمام مىمانديم...همديگر را مىزديم و پوست همديگر را مىكنديم... وقتى مىآمديم خانه، پشت گوشها و پاهامان همه كثيف مانده بود. مادر ما هم كه خيلى دقيق بود، پشت گوشها و آرنجهاى ما را نگاه مىكرد و مىپرسيد: اينها چيه؟! ما را تنبيه مىكرد و گريه مىكرديم.
ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم.رمضانها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشتهايم و جدّى نبودهايم
📚 #اخبات | ص 30
#️⃣ #عکس #عکس_نوشته #سیر_و_سلوک
🕊#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
🌸🕋👉@Sedrah👈🕋🌸