🕋 شرکت زیارتی سدرةالمنتهی 🕋
#اصحاب_کربلا #حضرت_عابس 🔻 اصحاب روز عاشورا باید محضر حضرت میآمدند و اذن ورود به میدان را میگرفتن
#اصحاب_کربلا #حضرت_عبدالله_بن_عمیر_الکلبی
ادامه مطلب قبل...
🔻 یکی از اصحاب حضرت که از طائفۀ بنی کلاب بود با همسر خود به کربلا آمده بود و به لشکر آقا سیدالشهداء ملحق شده بود. مرد قویبنیهای بود.
🔸 جریان آمدنش هم به کربلا اینچنین است که گفت من داشتم از کوفه بیرون میآمدم دیدم لشکریان کوفه دارند آماده می شوند. گفتم چه خبر است؟ گفتند برای جنگ با حسین بن علی داریم آماده میشویم. به همسر خود گفتم من خیلی راغب بودم به جهاد با مشرکین بروم ولی امروز میبینم که جهاد با اینها هم ثواب بیشتری دارد و هم آسانتر است، همسرم هم پذیرفت و گفت من هم میآیم. با هم آمدند و ملحق به سپاه امام حسین (علیه السلام) شدند.
🔹 گویا نام او عبدالله بن عمیر الکلبی بود که در وصفش میگویند شانههای او خیلی پهن بود و قد او خیلی بلند بود. وقتی دشمن حبیب و مسلم را درخواست کرد و حضرت نپذیرفت عبدالله بن عمیر عرض کرد که آقا اجازه میدهید من بروم؟! حضرت به او اذن دادند و به بقیه رو کردند و فرمودند که حریف، قتّال است. میبینم که بتواند اینها را از پای دربیاورد.
🔸 عبدالله بن عمیر به طرف دشمن رفت. سپاهیان دشمن گفتند چه کسی هستی؟ گفت که فلانی هستم، گفتند: نه، فقط حبیب و مسلم بیرون بیایند.
🔹 گفت هر کسی مقابل شما بیاید بهتر از شما است و با هم درگیر شدند. با همان ضربۀ اول یکی از آنها را کشت، آن یکی به دفاع آمد و شمشیری به سمت او زد. عبدالله دست خود را سپر کرد که شمشیر به او اصابت نکند، چهارتا از انگشتان او افتاد ولی شمشیر را به آن دست خود داد و دومی را هم کشت و به خیمه برگشت.
کد ۸۹۵