🕋 شرکت زیارتی سدرةالمنتهی 🕋
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و هشتادم ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 #خطبه142 : (بعضی از شارحان نوش
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و هشتاد و یکم
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه138 : (در این خطبه امام علیه السلام از تحولات آینده سخن می گوید.)
1⃣خبر از ظهور و سيستم حكومتی حضرت مهدی(علیه السلام)
♦️او (حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه)) خواسته ها را تابع هدايت وحی می کند، هنگامی که مردم هدايت را تابع هوس های خويش قرار می دهند. در حالی که به نام تفسير، نظريّه های گوناگون خود را بر قرآن تحميل می کنند، او نظريّه ها و انديشه ها را تابع قرآن می سازد. (و از همين خطبه است؛) در آينده، آتش جنگ ميان شما افروخته می گردد و چنگ و دندان نشان می دهد. با پستان هايی پُر شير که مکيدن آن شيرين، امّا پايانی تلخ و زهرآگين دارد، به سوی شما می آيد. آگاه باشيد! فردايی که شما را از آن هيچ شناختی نيست زمامداری حاکميّت پيدا می کند، که غير از خاندان حکومت های امروزی است (حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه)) و عمّال و کارگزاران حکومت ها را بر اعمال بدشان کيفر خواهد داد. زمين، ميوه های دلِ خود «معادن طلا و نقره» را برای او بيرون می ريزد و کليدهايش را به او می سپارد. او روش عادلانه در حکومت حق را به شما می نماياند و کتاب خدا و سنّت پيامبر(صلی الله علیه و آله) را که تا آن روز متروک ماندند، زنده می کند. (و از همين خطبه است؛)
2⃣خبر از تهاجم خونين عبدالملك مروان به كوفه
♦️گويی او را می بينم که از شام فرياد برمی آورد و با پرچم هايش پيرامون کوفه را پر می کند و چونان شتر خشمگين به کوفه يورش می آورد، زمين را با سرهای بريده فرش می کند. دهانش گشاده، گام هايش را سخت و سنگين بر زمين می کوبد، تاخت و تاز او بی امان و پايدار و هجوم او سخت و دشوار است. به خدا سوگند! شما را در اطراف زمين می پراکند، آن گونه که اندکی از شما باقی خواهد ماند، چونان باقيمانده سرمه در اطراف چشم. و اين وضع خون بار تداوم يابد تا آن که عقل از دست رفته عرب باز آيد، پس بايد بر سنّت پيامبر(صلی الله علیه و آله) باقی مانيد که برپاست و بر آثار رسالت تکيه نماييد، که آشکار است. به عهد نزديکی که بسته ايد وفادار مانيد، که يادگار پيامبر بر آن تکيه دارد، و بدانيد اين شيطان است که راه هايش را هموار می نمايد، تا قدم بر جای قدم هايش نهيد و راهش را پی گيريد.
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه137 : درباره طلحه و زبير
1⃣ شناسايی طلحه و زبير
♦️به خدا سوگند! آنان «طلحه و زبير و پيروانشان» نه منکری در کارهای من سراغ دارند که برابر آن بايستند، و نه ميان من و خودشان راه انصاف پيمودند. آنها حقّی را می طلبند که خود ترک کرده اند و انتقام خونی را می خواهند که خود ريخته اند. اگر من در ريختن اين خون شريکشان بودم، آنها نيز از آن سهمی دارند و اگر خودشان تنها اين خون را ريخته اند، بايد از خود انتقام بگيرند. اوّلين مرحله عدالت آنکه خود را محکوم کنند. همانا آگاهی و حقيقت بينی با من همراه است، نه حق را از خود پوشيده داشته ام و نه بر من پوشيده بود. همانا ناکثين (اصحاب جَمَل) گروهی سرکش و ستمگرند، خشم و کينه و زهر عقرب و شبهاتی چون شب ظلمانی در دل هايشان وجود دارد. در حالی که حقيقت پديدار و باطل ريشه کن شده و زبانش از حرکت بر ضدّ حق فرومانده است. به خدا سوگند! حوضی برايشان پُر از آب نمايم که تنها خود بتوانم آبش را بيرون کشم به گونه ای که از آب آن سيراب برنگردند و پس از آن از هيچ گودالی آب ننوشند. (يعنی نقشه ای برای آنان طرح کنم که راه فرار نداشته باشند.)
2⃣ وصف بيعت بی همانند
♦️ «و قسمتی از اين خطبه است؛» شما مردم! برای بيعت کردن به سوی من روی آورديد، همانند مادران تازه زاييده که به طرف بچّه های خود می شتابند. و پياپی فرياد کشيديد، بيعت! بيعت! من دستان خويش را بستم، امّا شما به اصرار آن را گشوديد، من از دست دراز کردن سرباز زدم و شما دستم را کشيديد.
3⃣ شكوه از طلحه و زبير
♦️ خدايا! طلحه و زبير پيوند مرا گسستند، بر من ستم کرده و بيعت مرا شکستند و مردم را برای جنگ با من شوراندند. خدايا! آنچه را بستند تو بگشا و آنچه را محکم رشته اند پايدار مفرما و آرزوهايی که برای آن تلاش می کنند بر باد ده. من پيش از جنگ از آنها خواستم تا بازگردند و تا هنگام آغاز نبرد انتظارشان را می کشيدم لکن آنها به نعمت پشت پا زدند و بر سينه عافيت دست رد گذاردند.