📜چرا طلبهها از قم مهاجرت نمیکنند؟
🔻سیدیاسر تقوی در «مباحثات» نوشت:
🔹فقدان فضلای برجسته حوزه در شهرها و روستاها و نیز توصیه به طلاب جهت مهاجرت از قم، مکرر از لسان مراجع تقلید و مدیریت حوزهها شنیده میشود. اما به همان اندازه که این تغییر رویه لازم و ضروری است، طرح مشوقهای مالی و برخوردهای فرمایشی، نهتنها وضعیت مطلوبی را پیش روی ما به تصویر نمیکشد، که به نگرانیهای حاصل از این تصمیمات بیش از پیش دامن میزند. عدم بازگشت طلبهها به اوطان خود و یا مهاجرت به مناطق مورد نیاز، برآمده از اقتضائات فرهنگی نهاد روحانیت است که فارغ از ترمیم و اصلاح آن نمیتوان به آینده هجرت امیدوار بود.
🔹اولین نگرانی موجود در این رابطه این است که مبلغان، جایگاه مناسبی در ارزشگذاریهای صنفی روحانیت ندارند. در سازمان روحانیت، مرجعیت با سکونت در مرکز فقاهت و مرجعیت دینی (قم) و کمترین برخورد اجتماعی و بیشترین جایگاه مدیریتی و نهادی، در صدر نظام الگوپذیری طلبههای جوان قرار دارند و تبعاً پس از اساتید سطوح خارج، اساتید سطوح عالی، پژوهشگران و محققان، نازلترین رتبه از آن مبلغانی است که با دغدغههای اجتماعی از قم مهاجرت کرده و به امور فرهنگی اشتغال ورزیدهاند. نگاهی که از دیرباز تاکنون دوگانه «اجتهاد ـ تبلیغ» را بر فرهنگ حوزهها حاکم ساخته است و تا آنجا که در بررسی زندگی مفاخر حوزه رخ مینمایاند، هجرت افراد مستعد از مرکز فقاهت (قم یا نجف) معمولاً خسران و یا سلب توفیق تعبیر میشود.
🔹این آفت، همچنان که در یادداشتهای گذشته بدان اشاره شد، بیانگر آن است که در نظام تربیتی حوزه، اجتهاد در فربگی تاریخی خود، فارغ از «مسأله اجتماعی» موضوعیت یافته و نیازمند قطب علمی و نهادهای متمرکز آموزشی است. البته پیش از انقلاب این تمرکز به بهانه قدرت مرجعیت شیعه تقویت میشد؛ اما پس از انقلاب، با وجود حاکمیت فقیه در پایتخت سیاسی، قم بهعنوان پایتخت دینی، در معنایی سکولارتر و علمگرایانهتر به بقا و توسعه خود ادامه داد. قم در بازتعریف پساانقلابی خود، نه قطبی برای کنشگری اجتماعی مرجعیت، که مکانی جهت رشد و پیشرفت عالمان دینی، آن هم نه بر اساس ارزشهای اجتماعی، که بر اساس ملاک و معیارهای درون صنفی است. لذا مهاجرت طلاب از قم و توجه به «مسأله اجتماعی» نوعی خرق عادت تلقی میشود.
🔹به همین جهت است که توصیه مراجع و اساتید به «هجرت از قم»، تعارضآمیز جلوه کرده و تبلیغ را قربانگاهی برای هویت اجتهادی طلبهها ترسیم میکند. مخاطبان این توصیه اینگونه برداشت میکنند که عدهای باید جهت پاسخگویی به مطالبات اجتماعی هزینه و یا قربانی شوند تا عدهای دیگر در قم وجاهت علمی پیدا کرده و سنگر فقاهت را حفظ کنند. در چنین شرایطی بر فرض که شهریه طلاب مهاجر دوبرابر هم شود، نهتنها این ابتلای فرهنگی درمان نمیشود، بلکه اقامت در قم با شهریه اندک، ارزشانگاری مضاعفی پیدا خواهد کرد و طلاب مهاجر به کمسوادی و معیشتگرایی متهم خواهند شد.
🔹دعوت طلاب به مهاجرت ابتدا نیازمند اصلاح رفتار بزرگان حوزه است. شاید این سخنان چندی پیش آقای اعرافی در تمجید از آیتالله مظاهری که «آیت الله مظاهری قطعاً با خدا معامله کرد و هجرت را پذیرفت و مهاجرت ایشان یک الگو بوده و برکات زیادی نیز به همراه داشته است» و «ایکاش دهها نفر از بزرگان حوزه از این الگو تأسی میگرفتند تا شهرهای ما لبریز از بزرگان و علما شده و آن سنت پیشین احیا میشد» را بایست کنایهای خطاب به مراجع تقلید قم تلقی کرد که مدیر حوزه در قالب «مهاجرت علمی» و به بهانه «رونق یافتن حوزه سایر بلاد» آن را مطرح ساخت.
🔹بدیهی است که مهاجرت علما به سایر نقاط کشور میتواند علاوه بر رونق حوزه سایر بلاد، بیگانهانگاری اجتهاد و تبلیغ را در فرهنگ روحانیت ترمیم سازد و مشوقی علمی و رفتاری برای طلبههای جوان و تحصیلکرده قرار بگیرد. البته بدیهی است که ترک قم، تبعاتی در سطح مرجعیت و مقبولیت و شهرت و حتی امکانات آموزشی بزرگان خواهد گذاشت؛ اما عمق تربیتی آنان در مناطقی که حضور مییابند را چندین برابر خواهد کرد.
@saraeer
📜شیعه انگلیسی «رهبر» ندارد
🔻مباحثات | سیدیاسر تقوی:
🔹سال 95 بود که رهبر معظم انقلاب در بیانات خود در «دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر» با اشاره به مبانی قرآنی مسأله «امامت»، طی تذکری فرمودند: «البتّه، از این طرف هم بایستی احساسات آنها را تحریک نکنند. یک عدّهای خیال میکنند اثبات تشیّع به این است که انسان به بزرگان مورد اعتقاد اهل سنّت و دیگران بنا کند مدام بدوبیراه گفتن؛ نه، این خلاف سیرهی ائمّه است. اینکه شما میبینید رادیوها یا تلویزیونهایی در دنیای اسلام به وجود میآید که کار آنها این است که بهعنوان شیعه و به نام شیعه، به بزرگان مورد اعتقاد بقیّهی فِرق اسلامی بدگویی کنند، این معلوم است که بودجهاش بودجهی خزانهداری انگلیس است؛ این بودجهاش بودجهی انگلیس [است]، این شیعهی انگلیسی است.»
🔹از جمله شبکههای ماهوارهای که شامل تذکر ایشان میشد، شبکه فدک با مدیریت یاسرالحبیب از روحانیون تندوری ساکن لندن بود که نه تنها مقدسات اهل سنت را که برخی مراجع تقلید شیعه را نیز هدف هجمه و اهانتهای خود قرار میداد. یاسرالحبیب خود را از مریدان آیت الله سیدصادق شیرازی معرفی میکرد. سکوت بیت شیرازی در برابر این انتساب موجب شد که «شیعه انگلیسی» از یک خطدهی درآسیبشناسی فرهنگی، به برچسبی جهت مقابله سیاسی- امنیتی با بیت شیرازی به عنوان «رهبر شیعه انگلیسی» تبدیل شود. هجمه رسانهای سنگین علیه این بیت که بعضا با اهانتهای ناروایی نیز همراه بود و همچنین سخنرانیهای انتقادی و تألیف کتاب درباره موضوعاتی همچون «برائت از مقدسات اهل سنت» و «قمهزنی» البته با محوریت آیت الله شیرازی موجب شد تا ضمن تمرکز «بودجههای پراکنده»، این بیت تبدیل به جریانی متشکل و منسجم شود.
🔹این درحالی بود که شاخصههای فرهنگی مزبور نه تنها اختصاص به بیت شیرازی نداشت که همچنان این مسائل در بدنهی مقلدان بسیاری از مراجع تقلید، مشروع و بلکه از شعائر و مناسک مهم تلقی میشود. فراتر آنکه بسیاری از مراجع تقلید نیز در خصوص «وحدت شیعه و سنی» و «آسیبهای عزاداری» با دیدگاه انتقادی مطرح شده توسط رهبر معظم انقلاب به طور کامل همنظر نبوده و نیستند. به طور مثال استفتای تلفنی اخیر کانال تلگرامی سرائر (با مدیریت نگارنده) از دفاتر 14 نفر از مراجع تقلید نشان میدهد که اکثر مراجع همانند آیت الله شیرازی و برخلاف نظرات آیات عظام خامنهای، مظاهری، مکارم شیرازی و صانعی، با برگزاری مراسم غیرعلنی «عیدالزهرا» مخالفتی ندارند و این یعنی تفاوتی میان دفاتر این اعاظم با بیت شیرازی در بیان فتوا نیست. اما تأثیر اینگونه فتاوا- هر چند با قید «غیرعلنی»- فرهنگ عمومی را به طور فراگیر متأثر میکند و لذا در تشدید تنش بین مذاهب نه تنها بیت شیرازی که مقلدان سایر مراجع نیز اثرگذار خواهند بود.
🔹در این بین، هنگامی که سیاستهای نادرست رسانهای، محوریت یک جریان پراکنده فرهنگی را به شخصیتی منسوب میداند که از قضا با مواضع سیاسی نظام همسو نیست، با قلب یک معضل فرهنگی به یک معضل سیاسی، این امکان را فراهم میآورد که بیت مزبور بتواند در میان بدنه متدین جامعه، بر اساس نگاه سیاسی خود یارگیری کند و رفتارهایی نظیر «برائت از مقدسات اهل سنت» را لزوما به یکی از محورهای مخالفت با نظام معرفی نماید. این استحاله موضوع تا آنجا پیش رفته که امروزه حساسیت حوزه انقلابی نسبت به شخص و نام آیت الله سیدصادق شیرازی بیشتر از حساسیت نسبت به شاخصههای فرهنگی این جریان در سطوح دیگر حوزه علمیه است.
🔹مولفههای «شیعه انگلیسی» که همان تنشزایی در روابط شیعه و سنی است، هیچگاه در انحصار بیت شیرازی نبوده و همچون سایر آفات فرهنگی جامعه شیعی به صورت پراکنده ظهور و بروز داشته است. در همین حوزه علمیه با وجود آنکه سعی میشود در قالب همایشها و تألیفات، وحدت شیعه و سنی را نگرشی ساری و جاری جلوه داده شود، آنچه در استفتائات مراجع و نگرانی درونی آنها به تحرکات اهل سنت به چشم میخورد بیانگر آن است که این نگاه پا فراتر از یک سری تصمیمات و رفتارهای نمایشی نگذاشته است. این تحلیل زمانی تقویت میشود که شاهد آن هستیم که برخی از اساتید حوزه ابایی از دیدار علنی با آیت الله شیرازی و انعکاس رسانهای آن ندارند.
🔹به نظر میرسد تقابل جریان انقلابی صرفا به تمرکزی کاذب در این بیت منجر شده است. نگارنده معتقد است شیعه انگلیسی «رهبر» ندارد و رهبرتراشی برای آن نیز کمکی به حل آن نخواهد کرد . لذا شاید بهتر باشد به جای نگاه سیاسی و تمرکزبخش به این جریان، برای درمان این مشکل فرهنگی، راهحلی فرهنگی و فراگیر بیاندیشیم.
@saraeer
☑️نیازمند روایت واقعبینانه و نقد کارآمد نسبت به شرایط هستیم/ بیانیه گام دوم در میان انواع روایات آمد که حرف آخر را بزند
📌فقراتی از آنچه که در نشست «گام دوم انقلاب» به عرض رساندم. نشستی که به همت سایت مباحثات با حضور حجج اسلام قنواتی (مدیر مدرسه معصومیه)، حاج سیدجوادی (مدیر مدرسه عالی فقه و اصول)، استوار (نماینده طلاب شیراز) نجمی (مدیر مسئول سایت مباحثات) و بنده برگزار شد.
🔸امروزه انقلاب اسلامی، روایتگر زمانه خودش را ندارد. با توج به تنشهایی که از سالهای اخیر در فضای جامعه گسترش پیدا کرده است، ما یک روایت واقعبینانه و متعادل و جامع از شرایط فعلی نمیبینیم. حتی در وقایع دی ۹۶ که خدمت مراجع معظم میرسیدیم، ادبیات روایت همان ادبیاتی بود که در رسانهها مطرح میشد، با این تفاوت که مطمئن بودیم این ادبیات از سوی کسانی مطرح میشود که دلسوخته انقلاب هستند و برایشان مهم است.
🔸بیانیه گام دوم، در میان انواع روایات، آمد که حرف آخر را بزند. بیانیه پیچیده نبود و بلکه یک جمعبندی صمیمانه از تحلیلهای مقام معظم رهبری بود که از گذشته به مرور و مناسبتهای مختلف مطرح میکردند. آنچه در مورد این بیانیه مهم است، بسیار فراتر از اهمیت تبیین این بیانیه در فضای اجتماعی است. امروز، فضای اجتماعی درگیر دو روایت ناپخته است، یک روایت که از طرف دشمن الغاء میشود و روایت دیگر که از جانب برخی از دلسوختگان و دلباختگان انقلاب مطرح میگردد، که یک روایت انتزاعی است و اصلا نمیتواند شرایط فعلی را توصیف کند.
🔸آنچه در مورد این بیانیه مهم میباشد این است که ما زمینه پذیرش این بیانیه را در افکار عمومی آماده کنیم، و این لزوما با تبیین صرف محقق نمیشود. بلکه نیازمند آن است که ما برای بیانیه یکسری گامهای عملیاتی، و فارغ از محتوای آن طراحی کنیم، تا بتوانیم زمینه پذیرش آن را برای افکار عمومی فراهم کنیم. امروز یاس و ناامیدی از سوی دشمن الغاء میشود، در بدنه نخبگانی حوزه و دانشگاه نیز گاها آن ادبیات امیدوارانه وجود ندارد. اینها همه متاثر از دشمن نیست و بسیاری از آنها واقعا براساس تحلیل شرایط فعلی به این نتیجه رسیدهاند که وضعیت مناسبی وجود ندارد و اگر این بیانیه نباشد، آن گفتمان، گفتمان غالبی خواهد بود.
🔸اینکه چرا الان افکار عمومی آن را نمیپذیرند، باید گفت که ملاک و معیار جامعه برای تحلیل انقلاب بسیار متفاوت شده است. با صرف این بیانیه نمیتوان از انقلاب دفاع کرد. ما یک گام قبل از این اتفاق هستیم. باید به یک مفاهمه اجتماعی برسیم، بعد در آن مفاهمه، این ملاک و معیارها را تغییر داده و زمینه پذیرش آن را فراهم کنیم. ما در گام قبل از مفاهمه اجتماعی هستیم، یعنی اصلا نمیتوانیم با فضای اجتماعی مفاهمه کنیم.
🔸برای اینکه فضای پذیرش این بیانیه در افکار عمومی فراهم شود، باید توصیف خودمان را از شرایط فعلی و روایتمان را از تاریخ واقعیتر و خارج از فضای محافظهکارانه ترسیم کنیم. وقتی مطرح نمیشود که زمان انقلاب، گفتمان انقلاب چقدر در حوزه خریدار داشته است، و گفته میشود که از همان ابتدا شرایط ایدهآل بوده است و الان هم همینطور است. یا وقتی گفته نمیشود که وقتی حرکت دفاع مقدس آغاز شد، واقعا واکنشها در حوزه چطور بود؟ همه حمایت کردند؟ وقتی روایت دقیق مطرح نمیشود و پیشینه را ما نداریم، طبیعی است که ما گام دوم را متوجه نشویم، تحلیل ما هم از گام اول واقعا باورپذیر نخواهد بود.
🔸زمانی ما میتوانیم این را بپذیریم، که بدانیم قبل از انقلاب چه بود؟ از شروع نهضت امام خمینی تا شروع انقلاب چه اتفاقی افتاد؟ و الان ما در کجا ایستادهایم؟ ما شرایط را از گذشته تا الان به صورت ایدهآل ترسیم میکنیم، در حالی که این ادبیاتی نیست که زمینه پذیرش روایت مقام معظم رهبری در این بیانیه را بتواند فراهم کند. به نظر باید چه در بحث دفاع از انقلاب و نیز نقد جمهوری اسلامی، به یک الگو برسیم. الگویی که هم بتواند شرایط را خوب تبیین کند، و هم بتواند نقد کارآمد داشته باشد.
🔗http://mobahesat.ir/18162
@sedyaser
☑️حساسیتهای مرجعیت نجف/ آقایان! اینجا «عراق» است
📌به بهانه سفر رئیس جمهور به عراق
🔸محتوای منتشر شده از دیدار حسن روحانی و آیت الله سیستانی چندان مفصل نیست، اما همین فقرات اندک گویای حسیاستهای کهنه و دیرینه مرجعیت نجف است که پیش از این نیز از برخی دیدارهای غیر رسمی شنیده بودیم. آیت الله سیستانی در دیدار با نمایندگان ایرانی (چه نمایندگان حوزوی و چه دولتی) بر این نکته اصرار دارد که «اینجا عراق است، نه بخشی از حاکمیت ایران!»
🔸لذا آنچه از اخبار این دیدار منتشر شد، سرشار از تأکید بر همین نکته است. استقبال از حسن روحانی تحت عنوان «تقویت روابط عراق با همسایگان خود» تبیین میشود نه بیشتر! آن هم با قیودی که همه به رفتار ایران در مواجهه با عراق باز میگردد. یعنی توجه به منافع طرفین، احترام به حاکمیت کشورها و عدم دخالت در امور داخلی آنان.
🔸از همه مهمتر آیت الله سیستانی بر «قرائت عراقی» از مبارزه با داعش تأکید میکند. از منظر او اخراج داعش از عراق با دو رکن مهم «فتوای مرجعیت» و «جانفشانی جوانان عراقیها» صورت گرفت. این روایت از اشاره به قهرمانی سردار سلیمانی، سپاه قدس، جبهه مقاومت و هر آنچه که میتواند با عواطف و احساسات جامعه عراق بازی کند و آنان را به سمت تقابل و تنش با جامعه غیرعراقی سوق دهد به شدت پرهیز دارد.
🔸این مرزبندیهای مکرر مرجعیت نجف با ایران مهمترین نکتهای است که در روابط سیاسی، فرهنگی و حتی حوزوی ما مغفول مانده است. چه این نگاه ناشی از دیدگاه فقهی و کلامی او باشد و چه مرجعیت ایرانی عراق را مجبور بدانیم که با عواطف وطنپرستانه عراقیها محتاطانه و بلکه مدافعانه برخورد کند، لازم است جهت تقویت اقتدار مرجعیت در عراق تصویری واقعیتر و مستقلتر از جامعه عراق برای ایرانیان بسازیم.
@sedyaser
☑️مدعیان عدالتخواهی و چند پرسش از اساتید حوزه
📌یادداشت بنده در سایت مباحثات و طرح چند پرسش درباره جریان موسوم به «عدالتخواه»
🔸امروزه در فضای مجازی با جریانی مواجه هستیم که با ادعای «عدالتخواهی» و استفاده از معارف نهج البلاغه، کلام امام و توصیههای رهبری، اسناد و مدارکی دال بر فساد مالی برخی از اشخاص حقوقی و حقیقی منتشر کرده تا از طریق محاکمه در افکار عمومی دستگاههای نظارتی و قضائی را به برخورد با سوژه مورد نظر مجاب کنند.
🔸این رفتار مبتنی بر این دیدگاه است که هنگامی که ساختارهای نظام در تحقق عدالت اجتماعی دچار اختلال شده و سیستم قضایی در برخورد با صاحبان قدرت و ثروت مماشات میکند، بایستی با استفاده از «رسانه آزاد» اسناد و مدارک دال بر فساد را منتشر کرده و برخورد قضائی را به صورت یک مطالبه عمومی در آورد.
🔸حوزویها مشروعیت این جریان را به ادله وجوب «نهی از منکر» ارجاع میدهند و فعالان سیاسی-اجتماعی که بعضا منتقد نگاه فقهی نیز هستند، از منظر ضرورت تحقق عدالت اجتماعی آن را توجیه میکنند. اما به نظر میرسد تحلیل این سبک از «عدالتخواهی مصداقی» منوط به تبیین عناوین متکثر آن است.
🔸اولا باید توجه داشت که امروزه میتوان مسأله «حکومت» را قابل توسعه در فعالیتهای رسانهای نیز دانست. به این معنا در جامعهای که به سمت «زیست سایبری» حرکت میکند، برخی از فعالیتهای سایبری در آن به منزله اعمال قدرت و حاکمیت بر افکارعمومی تلقی میشود. نکتهای که برخی از فعالان مبارزه با اشرافیگری در صفحات فضای مجازی به آن اذعان دارند و بنا به اقرار خودشان، به منظور ایجاد جنبشهای اجتماعی دست به فعالیتهای رسانهای میزنند. لذا در وهله نخست «مشروعیت» این حاکمیت بر افکارعمومی از منظر فقه جای بحث و گفتگو دارد.
🔸ثانیا آنچه مخاطبان در مواجهه با رسانههای مدعی عدالتخواهی مواجه میشوند نه خود «منکر» بلکه «روایت و گزارش دال بر اتهام افراد حقیقی و حقوقی رسانهها» است. البته ممکن است در این بین اسناد و مدارک حقیقی نیز وجود داشته باشد، اما مخاطب به دلیل عدم دسترسی به تمام ابعاد پرونده برخوردی ناقص و باواسطه از منظر آن رسانه با مسأله دارد و ناخودآگاه با روایت آن همراه میشود.
🔸در واقع رسانههای این جریان، پروندههای فساد مالی را به محکمه افکارعمومی برده و با روایت خود از اتهام اشخاص، آنان را در فضای عمومی محاکمه میکنند. بدیهی است در چنین شرایطی قواعد حقوقی و قضائی (از جمله راستیآزمایی اسناد و مدارک و شواهد و نیز استنباط شخص قاضی) کنار رفته و قواعد حاکم بر جهتدهی افکارعمومی جایگزین میشود. به تعبیر دیگر محکوم کسی است که نتواند دربرابر انتشار اسناد و مدارکی که علیه او در فضای مجازی منتشر میشود از خود دفاع کند و عموم مخاطبان اتهامات به او را وارد بدانند.
🔸دو مسأله در اینجا نیازمند شفافسازی است. اول آنکه بر اساس چه فرآیند و ساختاری افکارعمومی میتواند به صاحبان رسانه و روایت آنها از فساد اشخاص حقیقی و حقوقی اعتماد کند و قضاوت آنان را برای مطالبهگری خود حجت بداند؟ دوم آنکه آیا صاحبان این رسانهها صرفا به جهت دسترسی به اسناد و مدارک و یا تخصص در جمعآوری شواهد دال بر فساد، شأنیت برگزاری دادگاه علنی در برابر افکارعمومی را دارند یا خیر؟
🔸ثالثا نهی از منکر اجتماعی اگر دارای ساختار و قوانین مشخصی نباشد در بلندمدت خود فسادانگیز خواهد بود. مدعیان عدالتخواهی معتقدند «رسانه آزاد» و «شفافیت» زمینه تحقق عدالت اجتماعی را فراهم میکند. اما به نظر میرسد اگر «رسانه آزاد» را دریچهای به عدالتخواهی بدانیم، همین رسانه آزاد میتواند با عدالتنمایی و شفافیتنمایی مخاطب خود را فریب دهد. زمین رسانه، بیش از آنکه زمین واقعیتها و شفافیتها باشد، زمین وانمودها و بازنماییهاست. در این زمین نه به عدالتش میتوان دل خوش کرد و نه مظالمش را جدی گرفت.
🔸خطرناکتر از همه این مسائل ساختارگریزی مدعیان عدالتخواهی است. اصلاح سیستم از طریق سیستمگریزی و حل مسأله در کف فضای مجازی (خیابان) همان راهحلی است که به «اخلال نظام» و هرج و مرج ختم میشود. هر چند آنان معتقدند فعالیت ما در چارچوب قانون است، اما در میانه راه از ناکارآمدی قانون سخن میگویند و اصلاح آن را منوط به تهییج افکارعمومی توسط رسانههای خود میدانند. از این منظر مبنای جریان «دعوت به خود» و «قضاوت خود» و «حکم خود» است. چیزی که در فقدان مشروعیت میتواند مولد فتنه باشد.
🔸در پایان متذکر میشود از آنجا که یارگیری این جریان از بدنه علاقهمند به نظام و انقلاب است جا دارد اساتید و فضلای حوزه ابهامات موجود در این مسأله را پاسخ گویند.
@sedyaser
☑️نسبت «ثبات اجتماعی» و «اقامه حق»
📌بخشی از سخنان علیرضا پناهیان در هیئت محبین اهل بیت (ع) قم در سال 1392 که میتواند در گفتگوی «عدالتخواهی» مؤثر واقع شود. لینک فایل صوتی این سخنرانی پائین متن موجود است.
🔸یکی از شرایط بسیار مهمّ قیام به حق، در نظر گرفتن ثبات اجتماعی است. تنها قیامکنندۀ معصوم امام حسین(ع) است، تنها یا مهمترین وصیتنامهاش وصیتنامهای است که خطاب به محمدحنفیه می نویسند. در صدر وصیتنامه، به اهمیت حفظ ثبات اجتماعی اشاره میکنند. یعنی در جریان حقطلبی باید به اهمیت حفظ ثبات اجتماعی توجه کرد.
🔸یکی از راههایی که میتوان تشخیص داد بعضیها در ادعای حقطلبی خود صادق هستند یا نه، این است که ببینیم با ثبات اجتماعی چگونه رفتار میکنند. اگر با به هم ریختن وضعجامعه، میخواهند حقطلبی کنند، معلوم میشود اساساً حقطلب نیستند، و بهدنبال مطامع باطل خود هستند، و یا اینکه با آیین حقطلبی آشنایی عمیقی ندارند.
🔸صبر یکی از بُنمایههای ثبات اجتماعی است. اگر صبر نباشد، ثبات اجتماعی بههم میریزد. همین صبری که عامل بسیاری از مظلومیتهای ائمۀهدی(ع) هم بوده است. و ائمه به دلیل حفظ ثبات اجتماعی به آن تن دادهاند. حفظ ثبات اجتماعی، یکی از علل صبر امیرالمؤمنین(ع) در مصیبتهای فاطمیه است. ثبات اجتماعی مسئلهای است که حضرت نهتنها خودش صبر کرد، بلکه یارانشان را هم گاهی که میخواستند اعتراض کرده یا اقدامی کنند، به صبر و سکوت امر میفرمودند.
🔸ثبات اجتماعی اینقدر ارزش دارد که صعصعةبنسوهان و مالک اشتر و عمار یاسر وقتی آمدند از علیبنابیطالب برای ادامۀ شورششان علیه عثمان اجازه و تأیید بگیرند، حضرت بهشدت نهی کردند و آنها را از عاقبت اینکار بیم دادند. به هم زدن ثبات اجتماعی، مانند این است که کسی بلد نباشد بازی کند، صحنۀ بازی را بههم بزند. وقتی بازی نیمهتمام شد، حالا دیگر میتواند ادعا کند اگر بازی ادامه پیدا کرده بود ما به جای آن دوتا گُلی که خوردیم، چهارتا میزدیم. بعضیها اصرار دارند بازی را بههم بزنند.
🔸ثبات اجتماعی خیلی اهمیت دارد. یکی از دلایل پذیرش صلح امام حسن مجتبی(ع) حفظ ثبات اجتماعی بود. حتی یکی از دلایلی که امام حسین(ع) هم به مردم کوفه فرمود: اگر نمیخواهید من برمیگردم حفظ ثبات اجتماعی بود. رهبران بزرگوار ما، حضرت امام و مقام معظم رهبری نیز به دنبال حفظ ثبات اجتماعی به عنوان یک اصل بوده اند
🔸برقراری ثبات اجتماعی در جامعه باعث روشن شدن حق و باطل، هدایت یافتن گمراهان، رشد آدمهای خوب، برقرار شدن و تثبیت حق و همچنین کاهش یافتن هز ینه ها خواهد شد ، باید هزینه ها را کاهش داد تا دشمن فرصت جولان پیدا نکند. البته مصادیق این امور را هر کسی نمی تواند تشخیص دهد . تشخیص مصادیق هر یک از این امور و مرز صبر و اقدام به عهدة ولی امر مسلمین است. درک اهمیت ثبات اجتماعی لازمة درک سیرة ولی خدا و فلسفه مهم جهتگیریهای اولیاءالهیاست.
🔗http://panahian.ir/post/196
@sedyaser
📌صفحه منسوب به آقای غفاری، (استاد اخلاقی که جلسات او اخیرا به دلیل برخی مسائل تعطیل شد) در اینستاگرام در خبری آورده است: «چکمهپوشان دادگاه ویژه روحانیت وحشیانه به بیت آیت الله غفاری در غیاب ایشان حمله کردهاند و سیدهی بیت ایشان را بین در و دیوار قرار دادند...». سیدمهدی صدرالساداتی (از شاگردان او) فیلمی از یک خانم (ظاهرا همسر آقای غفاری) منتشر کرده است که در آن ادعا میشود نیروهای امنیتی به صورت وحشیانه به خانه آنها (غفاری) حمله کردهاند. ادعای او و مطالبی که در صفحه اینستاگرام آقای غفاری منتشر شده از سوی خودشان قابل پیگرد قانونی است. اما مدل انعکاس این خبر شبیه پروژههای مشروعیتزدا از دستگاه قضا و امنیت است. اینکه یک خانم مقابل دوربین بنشیند و وحشتزده از برخورد نیروهای امنیتی، واقعه را غیرانسانی شرح دهد و یا اینکه صفحه منسوب به آقای غفاری از تعابیری نظیر «حمله وحشیانه» و «قرار دادن میان در و دیوار» استفاده کند و آن را با حوادث صدراسلام شبیهسازی کند، کلیشههایی است که مشابه آن را در بسیاری از پروندههای امنیتی مشاهده کردهایم. البته بنده منکر احتمال وقوع این حادثه نیستم، اما طبعا میان آقای صدرالساداتی و دستگاه قضا اعتماد بیشتری به نیروهای امنیتی دارم. اما آنچه حائز اهمیت و جالب است، شباهت برخورد جریان مدعی عدالتخواهی با فتنهگران و آقازادههای مفسد در مواجهه با قانون و حکم دادگاه است. هر سه جریان با استفاده از تحریک عواطف مخاطب و مشروعیتزدایی از دستگاههای قضا و امنیت کشور به دنبال تحقق منویات خودشان هستند.
🔻🔻🔻
@sedyaser
☑️آژانس شیشهای؛ استعارهای برای گروگانگیری
📌به بهانه پخش مجدد فیلم «آژانس شیشهای» از تلویزیون و اینکه شنیدهام ممکن است امسال، سال «رونق تولید و عدالت اجتماعی» نامگذاری شود (شاید هم نشود)
🔸محبوبترین اثر سینمایی برای من «آژانس شیشهای» است. آژانس استعارهای از «اعتراض» دوران پساانقلاب حزباللهیهاست. حتی با رفقا درباره راهاندازی «کافه» که گپ میزدیم، تصویر «حاج کاظم پشت آن درب شیشهای خردشده» همیشه یکی از قابعکسهای پیشنهادی بود. به رفقا میگفتم فارغ از اینکه «کافه» مال ما هست یا نیست، محیط تاریک آن بستری برای «افسردگی»، «غفلت»، «غم»، «عشقورزیهای یواشکی» و نهایت «گفتگوهای روشنفکری» است. نزدیکترین مفهومی که ظرفیت جایگزینی دارد، مفهوم «اعتراض» است و در خلاء «اعتراضهای میدانی پساانقلاب» سراغ تجارب سینمایی میرفتیم که مهمترینش «آژانس» بود. نه حتی «ارتفاع پست» و نه حتیتر «بادیگارد».
🔸اما «علیرضا پناهیان» نظر دیگری داشت. در یک سخنرانی «آژانس» را شست و کناری گذاشت. حرفش این بود که «رزمنده جماعت، موجی هم که باشد، کسی را به خاطر ارزشهای دفاع مقدس اذیت نمیکند». پناهیان فیلم را از منظر اقلیتی حزباللهی که متأثر از زمانه سازندگی و اصلاحات، نظام را در تعارض با آرمانهای انقلاب میپنداشتند نمیدید. اما ما میدیدیم و «آژانس» را اعتراض- بخوانید انتقام- خود میدانستیم.
🔸معترفم که آن روز التفات نداشتیم «آژانس» چه دوگانه خطرناکی را به خورد ما داده است. دوگانه «عدالت-ثبات». و ما این دوگانه را به راحتی با داستانی از «دفاع مقدس» پذیرفتیم و هضم کردیم. عدالتخواهانی که امروز در سلامت و آرامش از این شهر به آن شهر میروند و به بهانه «عدالت» علیه «امنیت» سخن میرانند، تربیتیافتگان قرائت آژانس از انقلابند. یک قرائت چپ و ضدسیستم. امروز که سیدمهدی صدرالساداتی همان تصویر «حاج کاظم پشت درب شیشهای خرده شده» را در استوری اینستاگرام خود منتشر کرد، متوجه شدم که چگونه تقابل «نظام- انقلاب» در درون ما رخنه کرده و تئوریزه شده است. یاد آن حرفش افتادم که در ملاقات حضوریمان گفت: «ما از این نظام، با این مفاسد حمایت نمیکنیم، ما از انقلاب حمایت میکنیم».
🔸ما آژانس را درست نفهمیدیم. نه آژانس را که مهمتر از آن انقلابیگری را. به همین خاطر همیشه آن را با «ثبات و امنیت» در تعارض یافتیم. و طبعا تا زمانی که دچار این کجفهمی مزمن هستیم، هر که علیه سیستم باشد را «منجی» و «عدالتخواه» مینامیم و هر که راه دیگری را برگزیند «محافظهکار» و «کاسب وضعیت موجود». با این نگاه ما هیچگاه به اصلاح سیستم ورود نخواهیم کرد، بلکه ترجیح میدهیم همیشه در رسانههای خود افکارعمومی را برای رسیدن به منویاتمان گروگان بگیریم. «گروگانگیری برای تغییر رفتار سیستم» استعارهای است که من امروز از آژانس شیشهای میفهمم.
🔻🔻🔻
@sedyaser