eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
9هزار ویدیو
139 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
#سلام_مولا_جانم 🌷 🌹همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی 💐چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی؟! 🌹به کسی جمال خود را ننموده یی و بینم 💐همه جا به هر زبانی، بود از تو گفت و گویی 🌹به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم 💐شده ام ز ناله، نالی، شده ام ز مویه، مویی 💓 اللّهُمَ عجِّل لِوَلیکَ الفَرَج 💓 #صبحتون_مهدوی 💚 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7 🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷
#روایت_ناب ❤️امام رضاعلیه السلام: «الاِمام الاَنیس الرّفیقُ و الوالِدُ الشَّفیقُ و الاَخ الشقیق و الاُمُّ البَرَّه بِالوَلَدِ الصَّغیر وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآدِ» «امام، #همدم_مهربان و پدر دلسوز و #برادر_دوقلو و مادر دلسوز نسبت به بچه‌ی کوچک و #پناه بندگان خدا در گرفتارى سخت است.» #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
#هرروزیک_آیه ✨إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ ✨وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ ✨مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۶۰﴾ ✨اگر خدا شما را يارى كند هيچ كس ✨بر شما غالب نخواهد شد و اگر دست ✨از يارى شما بردارد چه كسى بعد ✨از او شما را يارى خواهد كرد و ✨مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند (۱۶۰) 📚 سوره مبارکه آل عمران ✍ آیه ۱۶۰ ⬇️ #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
--------🔹🍃🌷🍃🔹-------- 🔗 با هر سختی که بود بچه ها خود را به کانال دوم رساندند. آنها با سرعت خود را از ارتفاع سه متري به درون کانال انداختند تا از آتش دشمن در امان بمانند. اما غير از آتش، سفره ي ديگري هم در کانال پهن شده بود! سيم خاردارهاي حلقوی درون کانال، بچه ها بر اثر برخورد با سيم خاردار مجروح شدند اما دیگر چاره ای نبود. 💪 وارد كانال شد و فرياد زد: به مجروحها كاري نداشته باشيد. بعد به يكي از بچه ها گفت يك برانكارد پيدا كن، برانکارد را بر روي سيم خاردارها قرار داد و به روي آن رفت و بچه هايي كه لای سيم خاردار گير كرده بودند را بلند مي كرد به كنار كانال مي آورد؛ اين چندمين جايي بود كه قدرت بدني بالای كارساز بود. من شنيده بودم كه او قهرمان كشتي و ورزش باستاني است. اما نميدانستم اينقدر قدرت بدني بالای دارد. ❇ رسيدن به کانال دوم، ديگر رمقي براي نيروها باقي نگذاشته بود. خون از بدنهاي چاک چاکشان جاري بود. آنها زخم خورده سيم هاي خاردار بودند. سالم ترها هم رمق حرکت کردن نداشتند. آن شب تا صبح، صداي ناله ی ضعيفي از چند مجروح به گوش مي رسيد. فكر مي كرديم وضع كانال دوم بهتر باشد، اما اينجا هم آب و غذا پيدا نمي شد. 📿 يكي از بچه ها پيشنهاد داد كه دعاي توسل بخوانيم. در شرايطي كه گلوله هاي دشمن از بالای سرما زوزهكشان عبور ميكرد شروع به خواندن دعا كرديم. هر كس در گوشه اي سر خود را به ديوار كانال گذاشته و زمزمه مي كرد. تا اينكه مداح به اين عبارت رسيد: "يا فاطمه الزهرا (س)يابنت محمد" صداي ناله و ضجه بچه ها بلند شد. صدايي كه من مي شنيدم خيلي بيشتر از افراد داخل كانال بود. احساس مي كردم همه ي ملائک با بسيجيان مظلوم داخل كانال همنوا شده اند. منبع:👇 📚راز کـانـال کـمیـل ●▬▬▬▬๑۩
•°•❄""➿""❁""➿""❄•°• 💦شـایـد اگـر تـو نـیـز بـه دریـا نمےزدے 🌷هـرگـز به ایـن جـزیره ڪـسے پا نمےگذاشت ●▬▬▬▬๑۩ #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🔰 #وصیت_شهدا 📝مادرم، هر وقت اشک بر چشمان شما جارى شد، یادى از حضرت فاطمه سلام الله علیها کنید که شجاعانه در برابر دشمن ایستاد و اسلام را پایدار نمود. 🌷شهید عباس محبوب 🍃شهادت : ۶۵/۷/۱۸
حضور شهید دوران دفاع مقدس، برایما صدها هزار چراغ راه را نمایان کرد.یکی از این ره یافتگان ابراهیم است. ابراهیم هادی. او که هادی سرگشتگان گردید. او که همه را به "مهر مادر" توصیه می کرد. او که گمنامی را به دلیل شباهت به ماجرای مادر انتخاب کرد. او که در مجالس حضرت صدیقه(س)، حضور حضرت را حس میکرد. او که تحمل شنیدن مصائب رانداشت. اختیار از کف می داد و... ابراهیم بنده ی مخلص پروردگار بود. هرجا مداحی می کرد از مادرش می خواند. شنیده بود که شهدایگمنام میهمان حضرت زهرا(س) در برزخ هستند، برای همین از خدا خواسته بود گمنام بماند. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. او سالهاست در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور. مطالب کتاب "سلام بر ابراهیم" که خاطرات این شهید بزرگوار است آماده شد. تصمیم داشتیم برای روز شهادت حضرت زهرا(س) کتاب را منتشر کنیم. اما فقط یک هفته فرصت باقی بود. نه مجوز گرفته بودیم. نه مرکزی برای چاپ مشخص شده بود. نه هزینه چاپ مهیا شده بود و نه... ناباورانه ظرف 24 ساعت مجوز کتاب آمد! مرکز چاپ هم به سرعت مهیا شد. همه چیز آنقدر سریع پیشرفت تا دست عنایت خدا را مشاهده کنیم. شب شهادت حضرت زهرا(س) کتاب منتشر و بین دوستان توزیع شد! بعد از آن بود که در خاطرات شهدا و رزمندگان جست و جو کردیم. با دنیایی روبه رو شدیم از عشق. با انسانهایی لبریز از مهر مادر. با آنهایی که روی پیراهن خود نوشته بودند: " می روم تا انتقام سیلی زهرا(س) را بگیرم." کتاب: مهر مادر شادی روح شهید هادی صلوات #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
آنچه #پنهان در میانِ  #سینه باشد #عشـــــــق نیست عاشقان با رسم #رسوایی به  میدان می روند.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«تنها» «ماهی» که «شهادت» ندارد، «شعبان» است و «تنها» «ماهی» که «تولّد» ندارد«محرّم» است این یعنی «حسین»(ع) محور«شادی و غم» است 🍃السلام علیک یااباعبدالله الحسین🍃
✍ویل دورانت (فیلسوف و تاریخ نگار آمریکایی): (در ایران قدیم) زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز درتخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمی‌شد که آشکارا با مردان اختلاط کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را، حتی پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقش‌هایی که درایران باستان برجای مانده، هیچ صورت زنی دیده نمی‌شود و نامی از ایشان به نظر نمی‌رسد.» 📚تاریخ تمدن ویل دورانت، ج۱، پارس ها، اخلاق و ادب پارسیان، زنان #پویش_حجاب_فاطمے
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 ⭕️ #شهید_عبدالصاح_زارع 🔶قسمت چهل وششم 🔶 #سرشناس انگار مرد سن وسال دار ومجربی باشد
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 ⭕️ 🔶قسمت چهل هفتم 🔶 جیبش باید پر پول می بود. اما نبود! نه اینکه ولخرج باشد ، نه تهِ تهِ تفریحش این بود که با پسر خاله ها جمع شوند بروند تنی به آب بزنند. من و خاله اش دل خوشی از دریا نداشتیم و آنها وقتی می رفتند ، دور از چشم ما می رفتند.ما هم که می فهمیدیم به روی خودمان نمی آوردیم. جوان بودند و با شنا آشنا. در اصل میخواستیم زیاد به دریل نروند.پاسدار بود وحقوق کارمندی سپاه را می گرفت. مجرد هم بود. با ما زندگی می کرد وخرجی برای خورد وخوراک بر دوشش نبود. با این حال باز هم جیبهایش پر پول نبود. پس اندازی هم نداشت. در حد خرج و مخارج عادی خودش ، همینکه بتواند کرایه بدهد ، جایی برود وبیاید ، از حقوقش بر میداشت ودر جیبش میگذاشت. بقیه پولهایش را قرض می داد و به دوستان واقوامی که زن وبچه داشتند و پای مخارجشان لنگ می زد . حتی اگر به روی او نمی آوردند خودش به بهانه ای سر صحبت را باز میکرد ومبلغی به آنها قرض می داد. میگفت: اینها از من بیشتر به پول نیاز دارند . زندگی من فعلا میگذرد ، شکر خدا. قرض هم می داد می گفت : دستتان باشد هر وقت لازم داشتم خودم می آیم سراغ شما . برای پس دادنش عجله نکنید . خیلی ها را اصلا نمی دانستم ونمی شناختم . اما در مورد همان هایی که مطلع می شدم ، می گفتم: یک گوشه اسم اینها را بنویس ، دفتر دستکی داشته باش. بعدا یادت نمی ماند به کی ، چه قدر قرض داده ای . آرام میخندید و می گفت : نیازی نیست. اگر پس آوردند چه بهتر . اگر هم نه ، نوش جانشان . راضی ام. یکی دوتا که نبودند . بعد از شهادتش پشت سر هم این و آن می آمدند و می گفتند فلان قدر به او بدهکاریم. 🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱