هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
14صلوات امشب هدیه میکنیم به 😊👇
#شهید_سید_فاضل_موسوی_امین🌹
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل
#فرجهم
شبتون پر از یاد خدا
#التماس_دعا
🍃🌸
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
📖 وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ
💠 و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما مؤمنان نبود و اگر نهاین بود که خدای مهربان البته توبهپذیر است و کار به حکمت کند (حدود و تکلیف را چنین آسان نمیگرفت و به توبه رفع عذاب از شما نمیکرد).
#سوره_نور_آیه_۱۰
#تفسیر_صفحه_۳۵۰
🔑 عذر پذيرى خداوند، با مصلحت و حكمت همراه است.
@seedammar
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
Ahd.mp3
2.07M
دعای عهد
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
@seedammar
چشم از آسمون نمیگرفت. يك ريز اشك ميريخت.طاقتم تاب شد.
- چی شده حاجی؟ 😳
جواب نداد.
خط نگاهش رو گرفتم.
اول نفهميدم، ولي بعد چرا ... آسمون داشت بچهها رو همراهی میكرد 👌
وقتی میرسيدند به دشت، ماه میرفت پشت ابرها. وقتی میخواستن از رودخونه رد بشن و نور میخواستن، بيرون ميومد
پشت بیسيم گفت «متوجه ماه هم باشين.»
پنج دقيقهی بعد،صدای گريهی آروم فرماندهها از پشت بی سيم میومد.😭
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
آقا مصطفی در آبان ۱۳۵۹ در جریان اشغال سوسنگرد از ناحیه پا مجروح شده بود و بچهها برای یکی دو ماهی سر در گم بودند تا او بازگردد و دوباره کارها از سر گرفته شود... پاییز در حال اتمام است و اشغال خرمشهر و سوسنگرد، روح مدافعان را مدام چنگ میزند همه انتظار میکشند تا او از راه برسد با آمدن مجدد دکتر، بچهها او را نسبت به منطقه و پیشروی عراق توجیه میکردند و من شور و شوقشان را در فاصلهای که دوربینم بین من و آنها ایجاد کرده، از دور میدیدم همه ما از اینکه در کنار او هستیم، خوشحالیم اما این کنار هم بودن مرا میترساند کهکشان #چمران، هزاران ستاره و سیاره با خود دارد که با رفتنش همه آنها یتیم خواهند شد آن روز تمام راه از ساختمان استانداری اهواز تا حمیدیه به این فکر میکردم که چگونه یک نفر میتواند اینقدر بودن و نبودناش دنیای ما را تغییر دهد من اعتراف میکنم، جنگ را به خاطر یافتن و دیدن آدمهایی همچون «#مصطفی_چمران» دوست داشتم و نه هیچ چیز دیگر...
پ.ن: حوالی حمیدیه، آذر ۱۳۵۹
عکس و نوشته از بهرام محمدی فرد عکاس دفاع مقدس
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
🌷 #مستند_پَرکـــاه 🌷
روایتی متفاوت از دومین سالگرد
#شهیدان
🌹 #سیدمحمدحسن_حسینی_سیدحکیم
🌹 #احمدمکیان
خوشحالیم که در برگزاری دومین سالگرد آسمانی شدنتان،شاهد لبخند رضایتتان بودیم
یا زینب س
رهبر انقلاب از بازی عالی ملیپوشان فوتبال در برابر اسپانیا تجلیل کردند
طی تماس دفتر مقام معظم رهبری با اردوی تیم ملی در روسیه و مدیر کاروان اعزامی، فدراسیون فوتبال، پیام حضرت آیتالله خامنهای به کاروان و بازیکنان تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران را به شرح زیر اعلام میکند:
"بازی دیشب شما عالی بود؛ خدا قوت
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
💞🌸 #خاطرات_شهید_به_روایت_همسر 🌸
🌷🌹پاک مردانی از جنس خدا🌷🌹
🌹🍃وقتی آقا سجاد برای خواستگاری آمدند، من 2 رکعت نماز خواندم و از خدا خواستم راه را به من نشان بدهد.
🌹🍃قرآن را که باز کردم آیه 37 سوره «نور» آمد که معنی آن این بود که میگفت «پاکمردانی که کسب و تجارت و دادوستد آنها را از یاد خداغافل نمیکند...» آقا سجاد واقعاً همینطور بود.
🌹🍃اولین بار موقع خواستگاری کمی از خانواده و شغلش گفت و خیلی تأکید داشت که من شغلم سخت است و حتی گفت که احتمال شهادت هم هست. من هم برادر و هم پدرم پاسدار بودند و از طرف دیگر آیه 37 سوره نور دلم را گرم کرده بود و تصمیم گرفتم پای همه سختیهایش بایستم
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
#شهید_سجاد_طاهرنیا
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
@seedammar
💢تصویر اولین شهید درگیری شب گذشته مرزبانان با قاچاقچیان مواد مخدر در مرز زابل منتشر شد
شهید مدافع وطن استواردوم #محسن_شهرکی وی مجرد، اهل شهرستان زابل دهستان خمک بود
@seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃🌺 این دو سه قطره ی #اشكي که فدایت کردم... سببی شد که ”شب جمعه” صدايت کردم.... ”مادرت” آمده با چاد
🍃🌺
این دو سه قطره ی #اشكي که فدایت کردم...
سببی شد که ”شب جمعه” صدايت کردم....
”مادرت” آمده با چادر خاکی به #حرم....
که چنین من هوس ” كرب وبلايت” کردم....😔
#اللهم_الرزقنا_ڪـربلاء ❣
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃🌹پسرک فلافل فروش 🌹🍃 🔻قسمت هفدهم ✳....دوستش مي گفت: يك بار شاهد بودم كه هادي شخصي را با موتور به
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
🔻قسمت هجدهم
🌼شخصيت هادي براي من بسيار جذاب بود. رفاقت با او كسي را خسته
نمي كرد.
🌀در ايامي كه با هم در مسجد موسي ابن جعفر فعاليت داشتيم، بهترين
روزهاي زندگي ما رقم خورد.
⚡يادم هست يك شب جمعه وقتي كار بسيج تمام شد هادي گفت: بچها
حالش رو داريد بريم زيارت❓
گفتيم: كجا⁉ وسيله نداريم.
هادي گفت: من ميرم ماشين بابام رو مييارم. بعد با هم بريم زيارت
شاه عبدالعظيم .
⭕گفتيم: باشه، ما هستيم.
هادي رفت و ما منتظر شديم تا با ماشين پدرش برگردد. بعضي از بچها كه
هادي را نمي شناختند، فكر مي كردند يك ماشين 🚗مدل بالا و...
🍁چند دقيقه بعد يك پيكان استيشن درب داغون جلوي مسجد ايستاد.
فكر كنم تنها جاي سالم اين ماشين موتورش بود كه كار مي كرد و ماشين
راه مي رفت.
🔶نه بدنه داشت، نه صندلي درست و حسابي و... از همه بدتر اينكه برق
نداشت. يعني لامپ های ماشين كار نمي كرد❗....
⬅ادامه دارد.....
🗣راوی یکی از دوستان شهید
📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش
@seedammar