هدایت شده از شوق پرواز🕊🇮🇷
و درود خدا بر او فرمود: پاكدامنی زیور تهیدسٺے، و شكرگزاری زیور بے نیازی است.
#نهجالبلاغه
مستقیم از سوریه آمد خواست فوری برویم به روستای پدری اش!
پدرش را برد حمام و بعد شروع کرد به بوسیدنش...
گفت: همهٔ خستگی ها از تنم بیرون رفت، زیارت دل چسبی بود ...
#شهید_قاسم_سلیمانی🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگریستن به صلابت نگاهتان...
دلِ در بندم را از بندِ تن آزاد می کند
بعضی ها آفریده میشوند، برای پرواز
#شهید_محمودرضابیضایی
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
شب عملیات والفجر هشت، قبل از شکسته شدن خط ، بچه ها مشغول باز کردن محور بودند ، که نیروی گشتی عراقی ها پایش را روی دست
عیسی حیدری می گذارد.
عیسی میگفت:فقط آیه ی «وجعلنا» را با معنی می خواندم. اون جا به یقین رسیدم که آیه «وجعلنا» دشمن را کور می کند؛ چرا که پای سرباز عراقی روی دست من بود ، اما چشمش من را نمی دید.
شهید عیسی حیدری🌷
💌 سهم امروزمون از یاد مولای غریب
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
🔴 عبادت یاران امام حسین و یاران امام مهدی علیهما السلام
🔹اوج کمال انسان، در بندگی و خاکساری به پیشگاه خداوند است.
🔸پیامبران و امامان که برترین انسانها بودند، بیش از دیگران اهل نیایش و شبزندهداری و نماز و عبادت بودند و یاران آن بزرگواران نیز به ایشان اقتدا میکردند.
🔹یاران امام حسین (ع) در شب عاشورا مثل مولای غریب خود به عبادت و راز و نیاز و عشقبازی با معبود مشغول بودند.
🔸و نیز منتظران واقعی حضرت مهدی(ع) هم باید از این روحیه برخوردار باشند تا محبوب خدا، رسول خدا و امام عصر قرار گیرند، چرا که مولایشان هم اینگونه است.
🔺 در اوصاف یاران حضرت مهدی(ع)، امام صادق(ع) میفرماید:
«آنان شب زنده دارند، در نمازشان زمزمهای دارند همچون صدای زنبوران در کندوها، شبها به عبادت میایستند و روزها سوار بر اسبها (دنبال جهاد و تلاش)اند، زاهدان شباند و شیران روز.»
📚 بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۰۸
#مهدویت
sh 10 moharram 1400 [4] nouroreza.mp3
16.5M
#سیدمهدیحسینی
نفسبهنفس؛قدمبهقدم#جدید🌱•』
نزدیک عروسیش مصطفی یک کارت دعوت برای امام رضا ع فرستاده بود مشهد، یک کارت هم برای امام زمان عج که انداخت داخل مسجد جمکران، و یک کارت هم برای حضرت زهرا س و حضرت معصومه س که آن هم به داخل ضریح حضرت معصومه س انداخت.
درست قبل از عروسیش در خواب حضرت زهرا سلام الله علیها را دیده بود.🥺
در خواب به بانو عرض کرد: قصد مزاحمت برای شما را نداشتم. حضرت فرموده بودند: چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا عروسی شما نیاییم؟ چه کسی بهتر از شما؟ ببین! همه ی ما آمدیم، شما عزیز ما هستی مصطفی جان....
شهید مصطفی رندانی پور
🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️شهید رجایی:خداوند در جهنم جایی داره که مساوی است با گناه ۳۶ میلیون انسان اونجا جای منه!😞
ضمن تبریک به وزاری جدید ، لازمه این فیلم رو آویزهی گوششون کنن☝️
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
♨️عفیف بودن خیلی ساده است ...
♨️وقتی مردی عفیف باشد،...
🔺نوع پوشش و آرایش فروشنده ی مغازه اش برایش اهمیت دارد.... و تیراژ فروش جنسش را با نمایش فروشنده ی مغازه اش ،بالا نمیبرد‼️
🔺مرد عفیف راضی نمیشود دیرهنگام،کارگر زن،بدون سرویس از محل کارش به خانه برود ‼️
🔺تولیدی لباسش و مدلهای آن بر اساس مراعات حجاب و عفاف است ...
مردانه ها و زنانه های عفیف ،می دوزد و میفروشد‼️
حتی حواسش به بارگزاری عکس مدلها در ڪانال عرضهی لباسهایش هست که شٵن بانوان حفظ شود...
🔺 وقتی مردی عفیف باشد،
خیلی راحت وارد واگن بانوان در مترو نمیشود،،،،
🔺حتی نوع نشستنش روی صندلی عقب تاکسی وقتی بانویی کنارش است،عفیفانه و همراه حجب و حیاست...
#پویش_حجاب_فاطمی
#نماز_آزادگان
🕯 شهید نماز 🕯
❇️ بعد از عملیات والفجر 8 ما را اسیر کردند. دوازده نفر بودیم که در یک زیرزمین کوچک زندانی شدیم. همراهان من که بسیجی و پاسدار بودند، زخم های عمیقی بر بدنشان وجود داشت.
❇️ بعثی ها به جراحات آن ها هیچ توجهی نمی کردند و از شکنجه ی آن ها ابایی نداشتند. دست هایمان را با سیم تلفن طوری محکم بسته بودند که سیم در گوشت مچ دست ها فرو رفته بود.
❇️ چهار روز گرسنه و تشنه به سر بردیم. #نماز را در حالت اضطرار می خواندیم.
روز چهارم نزدیک ساعت ده شب چند افسر عراقی درون زیرزمین آمدند.
❇️ از این که تعادل نداشتند، فهمیدیم که مست هستند.
همان لحظه یک برادری در #سجده بود. آن ها با دیدن او به سویش حمله بردند.
❇️ یکی از آن ها با شقاوت و دیوانگی با هر دو پا بر سر آن برادر نمازگزار پرید و دیگران هم با مشت و لگد به جانش افتادند. آن مؤمن ساجد، بی هوش شد.
❇️ افسران بعثی او را بالای پله ها بردند و به طرف پایین رهایش کردند. آن مؤمن خداپرست آرام آرام به #شهادت رسید.
📚 قصه ی نماز آزادگان، ص 58، خاطرهی محمدحسن شیخ محمدی.
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
کانال #نماز_خوب
🍃
شهید مدافع حرم داوود نریمیسا در بیست و دوم اردیبهشت 1362 در اهواز متولد شد. از کودکی اهل مطالعه و خواندن کتاب بود، برنامه دعا خواندن و زیارت عاشورا را همراه با صبحانه راه میانداخت. در هجده سالگی دیپلم گرفت، بسیجی بود، همیشه بیشتر از سنش میفهمید و خیلی اندیشههای بزرگی در سر داشت و خیلی خوب هم توانست مسیر زندگی خود را انتخاب کند. در 21 سالگی ازدواج کرد، و حاصل این ازدواج 2 فرزند به نامهای فاطمه و محسن است. در سال 1394 داوطلبانه به سوریه اعزام شد و در همان سال در دوازده اسفند 1394 با اصابت تیر به دست و سرش به شهادت رسید.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
♨️ ما را به بقیه معرفی کنید
🌷
مادر شهید داود نریمیسا گفت: تنها پسرم فدای حضرت زینب شد؛ با همان شال سبزی که در هنگام روضه خوانی و مداحی دور گردنش بود به شهادت رسید.همیشه فرزندم با هدیه وگلی وارد خانه میشد
داود خیلی خوش سلیقه و با فکربود هدایای کوچک، ولی زیبا و با سلیقهای تهیه میکرد و با خود میآورد به عنوان نمونه یک بار با گلدانی کوچک تزیینی و بار دیگرگردن بند میخکی معطر و زیبا تهیه کرده بود، خلاصه این قدر با محبت بود که بدون هدیه به خانه نمیآمد. خیلی با محبت و عاطفی بود، هر روز صبح ساعت 11 تلفنی با هم حرف میزدیم و احوالم را میپرسید از کارهایی که انجام میدادم و با هم دردل میکردیم و بعدازظهرها ساعت 3 و نیم تماس میگرفت و اگر مشکلی و کاری بود به داود میگفتم سنگ صبورم بود هیچ کس همانند داود برای من نمیشود. آن صحبت و درددلها ویژه پسرم بود و به کس دیگری نمیگویم.
داود به من گفت: مادر اگر شهید شدم بی تابی نکنید؛ سفارش صبر و بردباری به من کرد. مبادا از خود بی خود شوی و حجابت کنار برود و موهایت را نامحرم بینید. نحوه شهادت داود همان گونه که خودش از نحوه شهادتش گفته بود. تیر به دست و سرش اصابت کرده بود داوود با شالی که در عزای امام حسین (ع) که در زمان مداحیها به گردن میانداخت به شهادت رسید. فرزندم در سال 1394 در نبرد با داعش به آرزوی خود رسید.
به نقل از مادر شهید
به خانواده اش اهمیت زیادی میداد، خیلی با محبت بود، درخانواده به مادرش ازهمه بیشتر نزدیک بود. همیشه پایه ی مسافرت بود.
کوچک که بود هنگام رمضان زودتر از اولین روزهمراه مادرش روزه میگرفت. جوان هارو به راه راست هدایت میکرد.
عاشق اهل بیت بود ، نمازش تاجایی که میدانم همش سروقت بودتاجایی که میدانم قضا نشده بود.
برای ماه رمضان تاسحر بیدارمیماند تانماز نمیخواند خواب به چشمامش نمی آمد موذن بود مداح بود اواخر فرمانده بود
به هم گروهانیاش گفت از گروهان ما فقط من شهید میشم و منم فدایی همه شما هستم.
توی عملیات هم مثل اربابش اول از دست جانباز شد بعد مثل آقاش از سر مورد هدف قرار گرفت و شهید شد
شهادت:۹۴/۱۱/۱۲