eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
8.5هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
جلسه بود. از وزارت خارجه و رؤسا در حضور حاج قاسم. همسر حاج قاسم غذایی برایش فرستاده بود. موقع نهار که شد، حاجی خودش دست به کار شد و همان مقدار غذا را بین همه قسمت کرد. حتی حواسش به سربازهای دفترش هم بود! حتی بالاتر، در ظرف های کوچکی برای بعضی از سربازها، با دستان خودش غذا کشید. 📚منبع: کتاب "حاج قاسم "
با قایق گشت می زدیم. چند روزی بود عراقی ها راه به راه کمین می زدند. بهمان. سر یک آب راه، قایق حسین پیچید رو به رویمان. ایستادیم و حال و احوال. پرسید « چه خبر؟ » - آره حسین آقا. چند روز بود قایق خراب شده بود. خیلی وضعیت ناجوری بود. حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم. مراقب بچه ها باشیم. عصر که می شه ، می پریم پایین ، صبحونه و ناهار و شام رو یک جا می خوریم. » پرسید « پس کی نماز می خونی؟ » گفتم « همون عصری.» گفت « بیخود.» بعد هم وادارمان کرد پیاده شویم. همان جا لب آب ایستادیم، نماز خواندیم.
بهش گفتم : « بابک من به خاطر خانوادم نمیتونم بیام دفاع از حرم!» گفت: توی کربلا هم دقیقا همین بحث بود !!! یکی گفت خانوادم یکی گفت کارم یکی گفت زندگیم این‌طوری‌ شد که امام‌حسین(علیه‌السلام ) تنها موند...💔
حسین موتور می‌راند و من پشت سرش نشسته بودم. ناگهان وسط «تپه‌های ذلیجان» ایستاد. پرسیدم: چی شد؟ چرا ایستادی؟ از موتور پیاده شد و گفت: تو بنشین جلو و رانندگی کن. گفتم: چرا؟ گفت: احساس می‌کنم دچار غرور شده‌ام. تعجب کردم، وسط دشت و تپه‌های ذلیجان، جایی که کسی ما را نمی‌دید، چگونه چنین احساسی پیدا کرده بود؟ وقتی متوجه تعجب من شد، در حالی که به تپه کوچک پشت سرمان اشاره می‌کرد، گفت: وقتی به آن تپه رسیدم کمی گاز دادم و از موتورسواری خودم لذت بردم. معلوم میشه دچار هوای نفس شدم؛ در حالی که به خاطر خدا سوار موتور شده‌ایم. تا مدت‌ها سوار موتور نمی‌شد ...
می خوام چراغ باشم. ✨ بهش گفتم دایی جون چیه هی میگی می خوام شم؟! ✨ بابا تو هم مثل بقیه جوونا بیا و تشکیل خانواده بده، حتما پدر خوبی می شی و بچه های خوبی تربیت می کنی، مثل خودت. ✨ بهم گفت: می دونی چیه دایی؟! شهدا چراغ اند. چراغ راه تو تاریکی امروز. ✨ دایی من می خوام چراغ باشم. ✍ راوی: دایی شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
4_265388460171329771.mp3
1.21M
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح) خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ ⛅️الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج⛅️ ✨
AUD-20220912-WA0007.mp3
7.11M
🌸🌱 📝صوتِ " زیارتِ آل یاسین" 🎤 سید هادی گرسویی
AUD-20210805-WA0006.mp3
11.48M
🎵 🗣️ هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹✨🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای مردم این قدر خود را به دنیا مشغول نکنید. دنیا دار فناست؛ آن چیزی که می‌ماند دار آخرت است. ای مردم، خود را به چه چیز مشغول کرده‌اید⁉️ دو روز دنیا بر بسیاری از رفتگان گذشت؛ هیچ سود نبردند، مگر آنان‌ که ایمان آوردند و در راه خدا جهاد کردند. ✍🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔏🍃 آقا کبریت داری؟ 🔗 از خدا ،امام زمان علیه السلام را بخواهیم 🎙
🔻هشدار🔻 🔷از وصیت نامه شهید محمد رضا آزادی: ♦️نکند خدای ناکرده با سر برهنه یا بد به خیابان بیایید 🌷
💢 تصویر مهدی احمدی سرباز مرزبانی که در درگیری با طالبان به شهادت رسید 🔻 سرباز وظيفه "مهدی احمدی" که صبح امروز در حين حراست و پاسداری از مرزهای عزت و شرف ايران اسلامی در درگيری مسلحانه با نیروهای تحت امر طالبان در نقطه صفر مرزی ايران و افغانستان به فيض عظمای شهادت نائل آمد. 🔻 گفتنی است شهيد "محمد مهدی احمدی" مجرد و ساكن استان خراسان شمالی بود.
☘مسئولیت سنگینی گرفته بودم. 🌷یک روز شهید تهرانی مقدم پیش من آمد و گفت دوست داری کارت خوب پیش برود؟ گفتم: بله.  💠گفت : به تمام نیروهای تحت امرت بگو بگویند خدایا ما این کار را برای تو انجام می دهیم اگر ثواب دارد آن را تقدیم حضرت زهرا (سلام الله علیها) می کنیم. 🌸 بعد از آن به صورت عجیبی کارهای ما درست می شد... 💥خوبه ما هم نیت کنیم بگوییم : خدایا ما کار خوبی نداریم همین اندک کارهای خوبمان را هم تقدیم حضرت زهرا (سلام الله علیها) می کنیم. 🌹ان شاء الله کارهای ما هم وسط کارهای خیر ائمه قرار می گیرد و اجر و قرب و برکت پیدا میکند.. 🕊 🌹 🌹
دل گویه های فیض اله ، به دخترش لیلا یک هفته قبل از شهادت 🌷دخترم لیلا ! عزیزم سلام. لیلا جان! حالت خوبه؟ مادرت را که اذیت نمی کنی؟! حتماً می گویی که نه، من دختر خوبی هستم و حالا که بابایم نیست من مادرم را اذیت نمی کنم. آفرین به تو دختر خوبم همیشه همین طور باش حتماً سوال می کنی بابا کِی به خانه می آیی. دخترم! بابا دیگر به خانه نمی آید. بابا رفت پیش خدا، پیامبر و ائمه اطهار(س) آن جا برای تو و مامانت خانه گرفته و منتظر شما است. زیادناراحت نباش بابایت را می بینی. ولی دخترم! درسته که تو بابایت را ندیدی ولی بابا که تو را دید حتماً می گویی چه وقت؟! آری دخترم! آن وقت که تو هنوز پنج ماهت تمام نشده بود، بابا تو را بغل می کرد، ناز می داد، با تو بازی می کرد و تو گریه می کردی دخترم! افتخار کن که در کودکی پدرت را در راه خدا دادی و این سعادت نصیب هر کسی نمی شود.دخترم! باید سعی کنی که دختر نمونه ای باشی و پیام خون پدرت و سایر شهدا را برسانی دخترم! نمی توانم به دلیل کمبود وقت، مفصل برایت بنویسم. از همین جا از تو خدا حافظی می کنم و تو را از راه دور می بوسم دوستت دارم لیلای من! دخترم! بابایت از این که تو را در این دنیا رها کرد و رفت ناراحت و غمگین است و اشک از چشمش در آخرین لحظات حیات جاری می باشد به امید دیدار در قیامت حق 🔸فیض الله بابایی 🌹شهید فیض اله بابایی بالادزایی از شهدای لشکر ویژه 25 کربلا؛ در عملیات والفجر8، پس از 24 ساعت نبرد دلاورانه در غروب 21 بهمن ماه سال 1364 در حالی که وضو می ساخت با تیر فرقش شکافته شد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آوای خوش پدر شهیدی که در شبکه های مجازی غوغا به پا کرد 🌹حسینعلی شبان‌ پور پیرمرد چوپان شهرضائی که فرزندش در زمان دفاع مقدس در فاو به رسیده است، کسی است که به خوبی به آواهای موسیقی اصیل تسلط دارد و در صحرا و زیر سقف آسمان زمزمه الهی سر می‌دهد... 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگفت : بیچارگی انسان از وقتی شروع میشود که آرام آرام فکر کند خیلی میداند ! ؟
اتاقش یک قفسه کتابی داشت که دیگر جوابگوی حجم کتاب‌هایش نبود. پیشنهاد دادم که در اتاقش یک کمد دیواری درست کند تا بزرگتر باشد، به همین منظور قفسه کتاب را خالی کرد و کتاب‌ها چند ماهی در گوشه اتاق جمع‌آوری شده بود. من یک روز به شوخی به او گفتم که اگر برایت اتفاقی بیفتد، اینجا می‌خواهیم مراسم برگزار کنیم، اینطوری که نمی‌شود؛ کمد را درست کن و این کتاب‌ها را از روی زمین جمع کن. همان روز رفت و سفارش طبقات کمد را داد و تا صبح در حال اندازه‌گیری و نصب طبقات آن بود. فرش اتاقش را هم شسته بود پسرم رسول مهیای رفتن بود.🥺💔 #
در تلاش برای اداره زندگی از کار حلال شرم نداشته باشید. چشمتان به دست دیگران نباشد و برای لقمه نانی در مقابل هر کس و ناکسی کمر خم نکنید .
همین‌که‌به‌هربهانه‌دلم‌تنگِ‌توستـــــ ؛ یعنی‌‌عشـــــق .!
برای سلامتی عزیز این بزرگوار صلوات بفرستید.