eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
8.5هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد این همه قطعی چرا بروزرسانی نمی‌کنند!! شاد، روبیکا، بله خیلی خوب پیشرفت کردند قبلا اعتراض می‌کردیم، میگفتند:« دولت روحانی کمک نمی‌کند جلوی پیشرفت ایتا گرفته!! حالا چی» 😒😒 کلی کسب کار کشیدید ایتا حداقل ارتقا بدید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط مهدی فاطمه‌است که بهترین پناهگاهه...🌱 کلیپ زیبای «مهدی فاطمه نوره» با سخنرانی استاد تقدیم نگاهتان
🔹با ابراهیم به مرخصی آمده بودیم، به ترمینال آمدیم و راهی تهران شدیم، راننده به محض خروج از شهر، صدای نوار ترانه را زیاد کرد، ابراهیم چند بار ذکر صلوات داد و مسافران بلند صلوات فرستادند، 🔸من یک لحظه به ابراهیم نگاه کردم، دیدم بسیار عصبانی است، مدام خودش را میخورد و ذکر میگفت، دستانش را بهم فشار میداد و چشمانش را می‌بست، حدس زدم بخاطر نوار ترانه است، 🔹گفتم: آقا ابراهیم چیزی شده؟ میخوای به راننده بگم، نذاشت حرف من تموم بشه و گفت: قربونت، برو ازش خواهش کن خاموشش کنه، رفتم و به راننده گفتم: اگه امکان داره خاموشش کنید، راننده گفت: نمیشه، عادت کردم، نمیتونم خاموشش کنم وگرنه خوابم میبره، 🔸ابراهیم دنبال روشی بود که صدای زن خواننده به گوشش نرسد، از توی جیب خودش قرآن جیبی کوچکی بیرون آورد و با صدای زیبایی که داشت، شروع به قرائت قرآن کرد، همه محو صدای دلنشین و ملکوتی او شدند، راننده هم چند دقیقه بعد نوار را خاموش کرد و مشغول شنیدن آیات الهی شد. 📚 "سلام بر ابراهیم 2"
💠امیرالمؤمنین علیه السلام: من بَرَّ والِدَيهِ بَرَّهُ وَلَدُهُ. هر كه به پدر و مادر خود نيكى كند فرزندش به او نيكى خواهد كرد. 📚 غرر الحکم، ح 9145.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فعال مجازی اهل سنت: دو کلمه می‌گویم؛ شیعه در لبنان اسرائیل را می‌زند شیعه در عراق آمریکا را می‌زند شیعه در یمن کشتی‌های اسرائیل را می‌زند. اما اهل سنت یک مسیر ترانزیتی ایجاد کرده از امارات، عربستان و اردن می‌گذرد تا به رژیم صهیونیستی برسد! پس اینقدر علیه شیعیان لجن پراکنی نکنید آنان از جهان حمایت میکنند ...
🌷 ۲۷ بهمن؛ سال‌روز شهادت شهید محمدحسین یوسف‌ الهی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در بخشی از وصیت نامه خود خطاب به همسرش خواسته بود که در کنار مزار شهید یوسف‌ الهی به خاک سپرده شود. شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود که در سال ۱۳۶۴ و در ۲۴ سالگی به شهادت رسید.
📝چرا سردار دلها وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید یوسف الهی به خاک سپرده شود؟ در یک کلام عملکرد شهید یوسف الهی بودکه باعث شد در سن کم به درجه عرفانی والا برسد ۱. از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود ۲. نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می‌کشید ۳. دائما ذکر خدا می‌گفت ۴. قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود ۵. هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود ۶. چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی‌گفت ۷. خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می‌گفت ۸. روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی‌ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود 💥 ۵ خاطره از شهید حسین یوسف الهی 🔹 شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود. 1️⃣ همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت می‌شود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد. نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط ۲۵ دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود. وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمی‌شوی". با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن ۲۵ دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می‌نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود. خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟ 2️⃣ مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد! 3️⃣ برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال ۶۲ بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت ۱۰:۰۰ شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمی‌دانستیم کجا برویم. جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله! جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا! وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی می‌تواند صحبت کند. اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟ لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت! 4️⃣ همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم. محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر۴۱ ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی -فرمانده لشکر- در میان گذاشت. حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر می‌شود. امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص می‌کنم. صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟ گفت: نه. پرسیدم: چرا؟! حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را. با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟ گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟ اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی‌شد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود. اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می‌گردیم. پرسیدم: چه طور؟! گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل. من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست. وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد! 5️⃣ همرزم شهید: زمستان سال ۶۴ بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند. بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم. حسین به همه اشاره کرد به جز من! چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر ۸ محقّق شد!...
بسم الله الرحمن الرحیم " يَوم جَدِيد بِحُب الحُسَّين .. صَلى الله عَليكَ يا أبَا عَبدالله صَلّىٰ اللَّهُ عَلَيْكِ يا فَاطِمة الزَّهراء السَلام عَلىٰ جبَل الصبر زيَنب السَّلامُ عليكَ يا صَاحبْ الزْمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°• 🕊 •° صدای ماندگار شهید ابراهیم هادی💔 🗓 شب شانزدهم بهمن ماه ۱۳۶۱، شب عهد بستن شهید ابراهیم هادی و رزمندگان گردان کمیل برای شفاعت یکدیگر در روز قیامت یک شب قبل از عملیات و ۶ روز قبل از شهادت پهلوان ابراهیم هادی 🥀 یادشان گرامی آیا مابه عهدی که باشهدا داشتیم پایبندیم؟؟!! 『جوری‌زندگی‌کن‌که‌خدا‌عاشقت‌بشه』
•♡🕊♡• شهادت فقط‌ در‌جبهه‌های جنگ‌نیست اگر‌انسان‌برای خدا‌کار‌کند‌ و‌به یاد‌او‌باشد ‌و‌بمیردشهید‌است:) شهیده‌زینب‌کمایی🌹🕊 •♡🕊♡•
"-امـآم‌خـٰامـنِـہ ا؎ ": بَنده جـداً اُمیدوٰارم کہ بٰا هِمّت ملّت ایــــرٰان انتخابآت بَرخَلاف خوٰاستہ دُشمَن مٰایہ آبِرو؎ «ایرٰان۔۔☫» بِشَود..!!! 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 🌷 پسرم برای کمک به دیگران، مخصوصا برای یتیمان و نیازمندان، مکان و زمان را نمی‌شناخت. یک شب در روستا، ساعت دو بامداد بود که دیدم یک نفر درب منزل را می‌زند و کمک می خواهد. ایشان سریع شتافت و خود را به زحمت انداخت و رفتن شهر برای بهبود و درمان بیمار... خیلی بی‌ریا کار را انجام می‌دادند و برای همه شناخته شده بود... 🎤راوی: مادر شهید 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🕊 🌷 همسرم بیشتر رازهاش رو با خودش برد. همیشه می‌گفت: فقط دو تا دستم می‌دونن من دارم چکار می‌کنم. بهش گفتم: خب من رو هم توی کارهای جهادیت شریک کن. رضا، برگه‌ی حمایت مالی‌ش از دختربچه‌ی سه‌ساله‌ی رقیه نامی را توی دستم گذاشت و گفت: هواش رو داشته باش؛ حتی اگر من نبودم. مثل زهرا و ابوالفضل خودمون... 🎤راوی: همسر شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آن‌قدر برای پدرم کتاب می‌خواندم که سرم گیج می‌رفت... 🔹خاطرۀ شنیدنی رهبر انقلاب از انس و علاقه پدرشان به کتاب
~🕊 🌿💌 در انتخابات با کمال شناخت، آگاهۍ، بصیرت و ایمان انتخاب کنید . .'! ♥️🕊 🖇