❤️مهدی جان❤️
از پردہ برون آ
کہ دلم غرق تمناست
تقصیر دلم نیست
تماشاے تو زیباست
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
#یااباعبـدلله↬
هرچہ پُل،پشت سرم هسـت
خرابَش بِنمـا♡🍁
تابہ فڪرم نزنـد؛از
رَه توبـرگردم💕🌱
نمڪ سفره ات یڪ عُمر
زمیـن گیرم ڪرد😭🖐
مـن بہ قـربـانِ تـو،و
نانِ حلالَـت ارباب❥•°
#بروےسنگ_لَحدم_بنویسیدحسین✨
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
وقتی میرفت گفت: من از بازار شام چیزی خرید نمیکنم!
بازاری که حضرت زینب(س) رو توش چرخونده باشن، خرید نداره!!!
رفت و برگشت. با یک پیکر سوخته و اربا اربا. چیزی که نیاورده بود هیچ، تیکه تیکههای بدنش را هم آنجا جا گذاشته بود
.
میگفت میخواهم جوری شهید شوم که نیاز به کفن نداشته باشم!عاشق روضه حضرت عباس(ع) بود... میگفت: آدم تو خونش روضه بگیره ، روضه عباس(ع) حتی اکر فقط پنج نفر شرکت کنند.روضه عباس(ع) دیوانه اش می کرد... جوری التماس کرد که در ماه محرم بعد از انفجار ماشینش در حلب سوریه بی دست ، اربا اربا به شهادت رسید...عاشقِ عباس باید هم کوه غیرت باشد ، باید فدایی زینب باشد، باید فانی در حسین باشد
.
چند دقیقه قبل از شهادت، یکی از همرزمانت پرسید:
روحالله داری برمیگردی و شهید نشدی!
و تو لبخندِ پر نوری به او هدیه کردی و گفتی:
اگر خدا بخواهد جلوی همین مقر شهادت را نصیبم میکند.
و خدا برایت خواست. تنها چند دقیقه بعد از این سخن تو...
.
تنها ۲۶ سال داشتی، یعنی در اوج جوانی قربانی حریمِ حسین(ع) شدی... و چه توفیقی بالاتر از آن که در نزدیکی حرم خواهر و دختر حسین(ع) در خون خود دست و پا بزنی....
تو چقدر دوست داشتی اربا اربا شهید شوی...
خدا بر تو منت نهاد و به چیزی که میخواستی رسیدی...
راستی تو چرا دست در بدن نداشتی؟؟؟ چون سینه چاک حضرت عباس(ع) بودی..؟
امسال سومین سال است که میهمانِ اربابت حسین(ع) هستی... پس ملتمسانه از تو میخواهیم که دعا کنی برای ظهور مهدی فاطمه(س) که بهترین دعاهاست... اللهم عجل لولیک الفرج به حق الحسین(ع)
۲۱ ام محرم، مصادف با سالگرد #قمری شهادت شهید #روحالله_قربانی گرامی باد
هدایت شده از عکس نوشته
عباس! دلي كه پايْ بست تو بوَد مشتاق لقاي حق پرست تو بوَد امروز چه كرده يي، كه فردا زهرا اسباب شفاعتش، دو دست تو بود؟! شهاب یزدی #ماندگارهمچوحسین
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت هشتاد ✳سالهاي آخر ماه رمضان را به ايران مي آمد. هميشه با ورود به ايران ا
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
🔻قسمت هشتاد و یک
✳.....مثال، يك شب مي گفت: سعي كنيد سكوت شما بيشتر از حرف زدن باشد. هر حرفي مي خواهيد بزنيد فكر كنيد كه آيا ضرورت دارد يا نه❓
💟بي دليل حرف نزنيد كه خيلي ازصحبتهاي ما به گناه و دروغ و ...ختم مي شود.
🔗شب بعد درباره ي شوخي و خنده زياد حرف زد. اينكه در شوخي ها كسي
را مسخره نكنيم.
🔳افراد را به خاطر لهجه و ... مورد تمسخر قرار ندهيم. البته خودش هم قبل از همه اين موارد را رعايت مي كرد.
🌀شب ديگر درباره ي اين صحبت كرد كه در كوچه و خيابان سرتان را بالانگيريد. با صداي بلند در جلوي نامحرم حرف نزنيد.
✴سعي كنيد سر به زير باشيد. اگر با نامحرم زياد و بي دليل صحبت كند، حيا و عفت او از دست ميرود. گوهر يك زن در حيا و عفت اوست.
🌟روز بعد به ميدان انقلاب و پاساژ مهستان رفت تا مقداري وسايل لازم براي عراق را تهيه كند.
📌آن شب وقتي به خانه آمد يك هديه براي ما آورده بود. كتاب معراج السعادهرا به ما هديه داد.
🔵هنوز اين كتاب را داريم و به توصيه ي هادي آن را مي خوانيم و سعي درعمل كردن آن داريم.
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری