#هروز_یک_ایه_از_نور
840) 🌹 وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ 🌹
💐ترجمه
و هرگز کسانی را که در راه خداوند کشته شدند، مرده حساب مکن؛ بلکه [آنان] زندهاند نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
سوره آلعمران (3) آیه 169
1397/8/28
11ربیع الاول 1440
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
17.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 شهیدی که حضرت زهرا (س) را دید...(خیلی تاثیرگذار)🍃
#شهید_محمد_اسلامی_نسب❤
@seedammar
🍃💕🍃💕🍃💕
#ابراهیــم💓
رفاقت با تو را با تمام دنیا عوض نمےڪنم
✔تویے ڪہ در اوج نا امیدے
دستانم را گرفتے و راه را نشانم دادے
✔تویے ڪہ از آبرویت براے من مایہ گذاشتے
✔تویے ڪہ از من نپرسیدے نام و نشانم را
✔تویے ڪہ معرفت به خرج دادے پاے رفاقتمان
✔تویے ڪہ ڪنارم ماندے تا بہ خدا برسم
برادر شهیدم بہ رفاقتمان سوگند!
جان مےدهم پاے رفاقتـم با تـو...💞
#روزتون_شهدایے🌷
🍃💕🍃💕🍃💕
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت دوم 🔸 #زندگینامه #شهیدابراهیم_هادی در اول اردیبهشت۱۳۳۶د
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸 قسمت سوم
🔸 #محبت_پدر
در خانه ای کوچک و #مستاجری در حوالی میدان #خراسان تهران اولین روزهای۱۳۳۶بود چند روزی است که پدر خوشحال است
خدا به او پسری 👶داد که دائما خدا را شکر میکند هرچند سه پسر ویک دختر👧 در خانه هستیم ولی پدر برای این پسر خیلی خوشحال است
پدر نام #ابراهیم را بر اونهاد
بستگان هروقت او را میدیدند با تعجب میگفتند حسین آقا شما فرزندان دیگری هم دارید چرا برای این پسر خوشحالید
پدر با آرامش خاصی جواب میداد این پسر حالت عجیبی دارد من مطمعن هستم #ابراهیم من بنده خوب خدا میشود
این پسر نام مرا هم زنده میکند
🔶 #روزی_حلال
پدرش با #بقالی که داشت به روزی حلال خیلی اهمیت میداد وقتی که اوباش اذیتش کردند ونمیگذاشتند که #کاسبی داشته باشد به کارخانه قند رفت وآنجا مشغول کارگری شد
پدر با افتخار #خادمی_هیئت_حضرت_علی_اصغر را داشت
🔷یکبار #ابراهیم در مدرسه کاری میکند که پدر او را تنبیه میکند ومیگوید تا شب حق نداری به خانه برگردی اوهم روی حرف پدر هیچ گاه چیزی نمیگفت
شب که به خانه میآید از او سوال کردم که نهار را چکار کردی پدر با اینکه ناراحت 😔بود اما منتظر جواب بود
با صدایی آهسته جواب داد داخل کوچه که قدم میزدم پیرزنی را که در حال بردن وسایل به خانه بود کمک کردم وتا منزلش بردم پیرزن یک سکه پنج ریالی بهم داد اولش نمیخواستم بگیرم اما بعد فکر کردم چون برایش #زحمت کشیدم #حلال است وبا آن نانی خریدم وخوردم
پدر لبخند بر لبانش نشست وخوشحال بود که پسر درس روزی #حلال را از او به خوبی آموخته
دوستی #ابراهیم با پدر از رابطه پسر فرزندی فراتر بود اما روزی ابراهیم سایه پدر را از دست داد
👉 http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
1_24408634.mp3
387.8K
🎵اهمیت سکوت
👤استاد صمدی آملی
http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed