#رفاقت_تابهشت
خوشا آنان که در راه رفاقت
رفیق با وفا بودند و رفتند ...
#شهیدمسعودملا
#شهیدعلیرضاافتخارےپور
#یادشهداباصلوات
4_5805432063356044552.mp3
3.29M
🎧🎧
⏰ 3 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅ پیوند خانواده
🔹اتفاقاتی عجیبی در که آخرالزمان رخ میدهد...
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🔹 #حاج_اقا_عالی
🔹 #نشر_دهید
مادر شهید ذوالفقاری🌷
🔰علمای نجف در مراسم چهلم او میگفتند: #شهیدذوالفقاری شجاعت زیادی داشت و بعد از اذان صبح وقتی #نمازش را میخواند به #وادی_السلام رفته و سر قبری که برای خودش آن را خریده بود💰، قرآن و زیارت عاشورا📖 میخواند تا آن را برای #آخرتش ذخیره کند.
👈مزارش روبروی مزار سید علی قاضی است.
🔰هادی یک کتاب #معراج_السعاده خریده بود و در نجف میگفت هر شبی🌙 یک صفحه از آن را میخوانم و به آن #عمل میکنم👌 و شب بعد سراغ صفحه بعد میروم. وقتی به تهران آمد این کتاب را برای #خواهرانش خرید📚 و همین توصیه را به آنها کرد و گفت اگر به آن عمل کنید تأثیر بسیاری روی #اعمال و کردارتان خواهد داشت✅ و هم اکنون خواهرانش این یادگار را از #برادر خود نگاه داشته و آن را میخوانند😊
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
شهید عابدی آن چنان از نظر سیما و چهره به #ابراهیم_هادی شباهت داشته که وقتی وارد مجلس #ختم این شهید می شود او را با ابراهیم #اشتباه می گیرند.
دوستان ابراهیم هادی تایید می کنند که داود #اخلاقا و #رفتارا نیز همانند معشوق شهیدش بوده است.
صدای بسیار #رسایی هم داشت و بسیار زیبا #روضه می خواند. بچه ها به او داود #غزالی هم می گفتند.
#شهید_داوود_عابدی🌷
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ale-yasin-mahdi-mirdamad.mp3
2.37M
زیارت آل یاسین
با صدای
میردادماد
التماس دعای فرج
#کانال_خواهم_آمد
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#گذری_بر_سیره_شهدا
هرهفته #غروب_جمعه کہ میشد همسر و فرزندان را در گوشهای از خانه جمع میکرد و خودش #زیارت آل یاسین میخواند.
هرهفته در خانهاش برای #امام_زمان برنامه داشت.
#شهید_عبدالرضا_مجیری🌷
پ.ن:ماها چیکارمیکنیم؟جز ادعا😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
📽شهدای مدافع حرم حاج #جاسم_حمید و #مصطفی_رشیدپور در حال بررسی عملیات و سخنان فرماندهان سوری درباره شهيد جاسم حميد
💥ببینید و انتشار دهید
🚩شهدای مدافع حرم #خوزستان
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
رفتند یاران ... #شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_روح_الله_قربانی #شهید_قدیر_سرلک #جانباز_امیرحسین_حا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت بیست وهفتم 🔶 #مجروحیت به ما خبر دادند كه سيد در عمليات
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت بیست هشتم
🔶 #پایان_جنگ
سوم راهنمایی بودم. آقا سید به من قول داده بود. اگر معدلم بالای هفده شود، مرا به جبهه ببرد.
روزی برای دیدن آقا سید به منزلشان رفتم. مادر سید گفت که او مجروح
شده. به زودی مرخص ميشود و به خانه می آید.
چند روز بعد برای عیادتش رفتم. چهره اش با آن ریشه ای انبوه و موهای بلند
شبیه میرزا کوچک خان شده بود.
با آقا سید شوخی داشتم. آن شب خیلی با هم گفتیم و خندیدم. بعد گفتم:
شما شهید نمی شوی، بیخودی اینقدر تلاش نکن! تیر خورده بود به پهلوی سید. روده اش را سوراخ کرده بود؛ چون داخل بدن ترمیم شدنش مشکل بود، سوراخی روی شکمش ایجاد کرده بودند. روده به
کیسه ای متصل شده بود.
به شوخی گفتم: سید، این دیگه چه وضعیه، این بوی بد ما رو خفه کرد!
آقا سید خندید و گفت: اگر بوی گند باطن ما نمایان شود، همه از ما فرار ميکنند. حالا باز خوبه که این بوی ظاهری مانع از بروز بوی گند باطن ميشود.
این جمله او مرا به فکر برد. آقا سید در حال شوخی هم یک معلم به تمام معنا بود.روزهای سختی بود. در ایام بهار 1367 هر روز خبرهای نگران کننده از
جبهه ها ميرسید.
نیروهای دشمن توسط تمامی سران استکبار تقویت شدند. دشمن هر روز به
منطقه ای حمله و آنجا را تصرف ميكرد.
هر روز خبر شهادت یکی از دوستان و رفقا ما را در غم فروميبرد.
ماه رمضان بود. در مسجد نشسته بودیم. یکی از بچه ها خبر آورد که سید علی
دوامی در شلمچه به شهادت رسید.
یکباره حال و هوای همه ما تغییر کرد. همه بچه ها سید علی را دوست
داشتند. همه گریه ميکردند.
بعد از مراسم تشییع، یکی از دوستانی که تازه از جبهه برگشته بود گفت: سید علی دوامی، در شب 21 ماه رمضان سال 1346 به دنیا آمد. در شب 21
رمضان سال 1367 او را دیدم که تا صبح گریه ميکرد! سید علی از خدا توفیق شهادت ميخواست. ميگفت: خدایا به زودی این سفره جهاد و شهادت جمع خواهد شد. خدایا ميترسم بعد از این همه سال حضور در جهاد، با مرگ طبیعی از دنیا بروم و ...
تا اینکه صبح همان روز به همراه نیروها به سمت خط مقدم شلمچه رفت.
ساعتی بعد خبر رسید که سید علی مجروح شده. بعد هم خبر شهادت او اعلام شد.
روزهای سختی بود. خیلی ها احساس کرده بودند که به روزهای آخر حماسه
رسیده ایم. مجتبی با آن حال و روز و با کیسهای که به او متصل بود تصمیم
گرفت به جبهه بازگردد!
به دنبال رضا علیپور و چند نفر دیگر رفت. گفت: امام; پیام داده و فرموده
جبهه ها را پر کنید. من ميخواهم بروم. بقیه دوستان نیز همراه او آمدند. در اولین روزهای تابستان راهی هفتتپه شدند. حاج تقی ایزد وقتی چهره مجتبی و دیگر دوستان مجروح را دید جلو آمد.
بعد از دیده بوسی گفت: رفقا، شما با این وضعیت توان رزم ندارید. از شما خواهش ميکنم برگردید.با اصرار حاجی همه برگشتند. یک ماه بعد، با پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام;، دوران جهاد اصغر به پایان رسید. بدن مجتبی طی این دوران پنج بار به سختی مجروح شد. سید یک بار هم شیمیایی شد که اثرات آن بعدها در بدن او نمایان شد.
زخمهای ظاهری بدن سید، مدتی بعد برطرف شد. اما داغی که از هجرت
دوستان شهیدش بر دل او ماند هرگز التیام نیافت.
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
#وصـــیٺ_نامـــہ
🍁« پشتیبان ولایت فقیه و رهبری عزیز امام خامنهای باشند، تا به این نظام مقدس که زحمات زیادی برای آن کشیده شده و برای آن مجاهدت و خونهای پاک زیادی ریخته شده است آسیبی نرسد. یکی از سندهای حقانیت این اصل عزیز و بزرگ انقلاب(ولایت فقیه) این است که بیش از ۳۰۰ هزار شهید در وصیت نامههای خود بر آن تاکید کرده و با خون خود این موضوع بزرگ با برکت را امضا نمودهاند. »🍁
#شهید_محمد_کیهانی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#گذری_بر_سیره_شهدا هرهفته #غروب_جمعه کہ میشد همسر و فرزندان را در گوشهای از خانه جمع میکرد و خودش
14صلوات امشب هدیه میکنیم به 😊👇
#شهید_ عبدالرضا_مجیری
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل
#فرجهم
#التماس_دعا
🍃🌸
@seedammar
#هروز_یک_ایه_از_قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
📋 گزاره : مانند فرار گورخرها از دست شیر!؛ خداوند در این آیات تـعبيرى است بسيار رسا و گويا از وحشت و فرار برخی انسان ها از آيات قـرآن ، یا هر حقیقت دیگری که آن ها را به یاد خدا بیندازد، دارد. می فرماید مانند فرار گور خر از شیر از تذکر رویگردانند. آنـهـا را بـه گـورخـر تـشـبـيـه كـرده كـه هـم فـاقـد عـقـل و شـعـور اسـت، و هـم بـه عـلت وحـشـى بـودن گـريزان از همه چيز، در حالى كه در برابر آنها چيزى جز تذكره (وسيله يادآورى و بيدارى و هوشيارى ) قرار ندارد.
🔷 آیه روز :
فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ* كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ * فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (مدثر / آیات 49 تا 51)
🔶 ترجمه:
چرا آنها اينهمه از تذكر گريزانند؟ * گوئي آنها گورخراني هستند رميده. * كه از شير فرار كرده اند!
📹 رسانه : معروف است كه (گورخر) وحشت عجيبى از شير دارد، حتى موقعى كه صداى شير را مى شـنـود چـنـان وحشتى بر او مستولى مى شود كه ديوانه وار به هر سو مى دود. استفاده از این تشبیه و این تصویر سازی صورت گرفته توسط قرآن بسیار جالب است. این کلیپ شامل تصاویر حمله شیرها به حیوانات گوناگون و از جمله گورخرها است. در هنگام مشاهده به این بیندیشید که چقدر تکان دهنده است که عده ای آنچنان که گورخر از شیر می گریزد، از حقیقت روی گردانند.
📅 شنبه 24 آذر 1397
#عبادی ، #حق، #اعراض
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
صلوات بفرس😉: 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت بیست هفتم 🔸 #تسبیحات دوازدهم مهر ۱۳۵۹ است
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت بیست هشتم
🔸#شهرک_المهدی
از شروع جنگ یک ماه گذشت ابراهیم به همراه حاج حسین وتعدادی از رفقا به #شهرک_المهدی در اطراف سر پل ذهاب رفتند در آنجا سنگرهای پدافندی را در مقابل دشمن راه اندازی کردند بعد نماز صبح بچها دنبال ابراهیم می گشتند وگفتند از نیمه شب تا حالا خبری از #ابراهیم نیست ساعتی بعد دیدیم سیزده عراقی پشت سر هم در حالی که دستشان بسته بود به سمت ما می آمدند وپشت سر آنها ابراهیم ویکی دیگر از بچه ها قرار داشت در اون شرایط کمبود مهمات کسی باورش نمیشد ابراهیم به چنین موفقیتی دست پیدا کند یکی از رزمنده ها که خیلی ذوق زده شده بود وکشیده محکمی به صورت اولین اسیر عراقی زد وگفت مزدورا😠
برای لحظه ای همه ساکت شدند ابراهیم از کنار ستون اسرا جلو آمد ویکی یکی اسلحه ها رو از روی دوشش به زمین گذاشت بعد فریاد زد برای چی زدی؟😡
جوان که خیلی تعجب کرده بود گفت مگه چی شده؟😳 اون دشمنه
#ابراهیم خیره خیره به صورتش نگاه کرد وگفت اولا اون دشمن بود الان اسیره در ثانی اینها اصلا نمیدونن برای چی با ما میجنگند جوان بعد چند لحظه سکوت معزرت😔 خواست وپیشانی عراقی را بوسید اسیر عراقی با تعجب به ما نگاه میکرد ونگاه متعجب عراقی حرف های زیادی داشت
🔸دوماه پس از شروع جنگ ابراهیم به مرخصی آمد و با دوستان از خاطرات جنگ صحبت میکرد اما چیزی از خودش نمیگفت
یه بار صحبت از عبادت رزمندگان شد ابراهیم خندید وگفت در #منطقه_المهدی پنج نفر به گروه ما ملحق شدند که از یک روستا آمده بودند علاقه زیادی به امام خمینی داشتند ولی اهل نماز نبودند تا اینکه روزی با اونها صحبت کردم دیدم بندگان خدا اصلا سواد نداشتند واز طرفی خودشان دوست داشتند نماز را یاد بگیرند من هم بعد یاد دادن وضو یکی از بچه ها را صدا زدم وگفتم این آقا پیش نماز شما هر کاری او انجام داد شما انجام بدید وخودم هم کنارشان ذکر های نماز را بلند بلند تکرار میکردم ابراهیم به اینجا که رسید شروع کرد به خندیدن😂 وادامه داد وسط نماز پیش نماز شروع کرد سرش را خاراندن وبقیه هم شروع کردند سرشان را خاراندند خیلی خنده ام😐 گرفت اما خودم را کنترل کردم
وقتی پیش نماز به سجده رفت مهرش به پیشانی گیر کرد وسمت چپ افتاد پیش نماز خم شد سمت چپ مهر را بردارد آنها هم خم شدند ودستشان را دراز کردند اینجا بود که دیگر نتوانستم تحمل کنم زدم زیر خنده😂😂
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
❤️ابراهيم بعد از چند ماه عمليات به خانه آمد.
سر تا پا خاكی بود و چشم هايش سرخ شده بود.
به محض اينكه آمد، وضو گرفت و رفت كه نماز بخواند.
به او گفتم: حاجي لااقل یه خستگی دَر كُن، بعد نماز بخوان.
سر سجاده اش ايستاد و در حالی كه آستين هايش را پايين می زد، به من گفت:
من باعجله آمدم كه #نماز اول وقتم از دست نرود.
اين قدر خسته بود كه احساس می كردم، هر لحظه ممكن است موقع نماز از حال برود».
#درس_اخلاق
#ابراهیم-همت