اعماق دل گريه ميكرد كه ما هم همان جا پشت در اتاق نشستيم و با او همنوا شديم
گويی خداحافظی ميكرد.
بعد از بازگشت از حج، همواره از مدينه ميگفت و ميخواند. نميدانم در مدينه چه حقايقی را به او نشان دادند كه او را آنقدر بيتاب كرده بود.
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
هدایت شده از مدیران کانال ها
👆اینم یه عکس دیگه از مشارکت مردمی در #پویش_حجاب_فاطمے
🔹هر کدوم از این عکس ها از یه شهری اومده و خیلی دیگه از این عکس ها رسیده که به مرور منتشر میشه
♨️ #پویش_حجاب_فاطمے رو به اوج
📩برای درخواست برچسبهای پویش، به آی دی زیر پیام بدین:
@ph_fatemi
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#اطلاعیه 🔰سومین سالگرد شهادت شهيد مدافع حرم حاج #سعید_سیاح_طاهری 🗓پنجشنبه ٢٧ دی ماه ساعت ١۵:٣٠ گلز
14صلوات امشب هدیه میکنیم به نیت 😊👇
#شهید سعید سیاح طاهری
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل
#فرجهم
#التماس_دعا
🍃🌸
@seedammar
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب
این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
📋 گزاره : این آیه در نگاه اول درباره مسئله تغییر قبله است و اینکه به جای حساسیت بیجا روی آن لازم است مسلمانان به سبقت گرفتن در کار نیک از همدیگر رو بیاورند. چرا که خداوند آن ها را در روز رستاخیز گرد هم جمع می کند و توانایی این کار را هم دارد. چون بر هر چیزی تواناست. اما نکته جالب این است در روایات متعددی که از اهل بیت رسیده است جمله "اینما تکونوا ..." درباره اصحاب حضرت مهدی عجل الله فرجه و گردآوری معجزه آسای آن ها در هنگام ظهور ایشان در مکه توسط خدا تأویل شده است. در حقيقت اين روايات اشاره به آن است ، خدائى كه قدرت دارد ذرات پراكنده خاك انسانها را در قيامت از نقاط مختلف جهان جمع آورى كند، به آسانى مى تواند ياران مهدى را در يك روز و يك ساعت براى افروختن نخستين جرقه هاى انقلاب به منظور تاسيس حكومت عدل الهى و پايان دادن به ظلم و ستم ، جمع نمايد. به امید دیدن آن روز انشاءالله.
🔷 آیه روز:
وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (بقره / آیه 148)
🔶 ترجمه:
هر طایفهای قبلهای دارد که خداوند آن را تعیین کرده است؛ (بنابراین، زیاد در باره قبله گفتگو نکنید! و به جای آن،) در نیکیها و اعمال خیر، بر یکدیگر سبقت جویید! هر جا باشید، خداوند همه شما را (برای پاداش و کیفر در برابر اعمال نیک و بد، در روز رستاخیز،) حاضر میکند؛ زیرا او، بر هر کاری تواناست.
#آیات_مهدوی ، #مهدویت ، #رستاخیز ، #قیامت ، #قبله
🌹تعجیل در فرج ولی عصر صلوات🌹
#خواهم_آمد_مهدویت_انتظار
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت پنجاه وهفتم 🔸 #ماجرای_
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت پنجاه وهشتم
🔸 #رضای_خدا
♻️از ویژگی های #ابراهیم این بود کسی از کارهایش مطلع نمیشد بجز کسانی که همراهش بودند اما خودش جز درمواقع ضرورت از کارهایش حرفی نمی زد . همیشه به این نکته اشاره داشت که کار برای #خدا گفتن ندارد یا مشکل کارهای ما این است که برای رضای همه کار میکنیم به جز #رضای_خدا
🌷حضرت علی میفرماید: کسی که قلبش را واعمالش را از غیر خدا پاک کند مورد نظر خدا قرار خواهد گرفت🌷
عرفای بزرگ نیز در سرتاسر جملاتشان به این نکته اشاره میکنند...
♻️در دوران مجروحیت ابراهیم به یکی از زورخانه های تهران رفتیم وگوشه ای نشستیم با وارد شدن هر پیشکسوت زنگ مرشد به صدا در میآمد و تازه وارد هم دستی به ورزشکاران نشان میداد وبا لبخند می نشست ابراهیم برگشت وآرام به من گفت اینها را ببین چطور با صدای زنگ خوشحال میشوند بعد ادامه داد بعضیها عاشق زنگ زور خانه اند اینها اگر اینقدرکه عاشق این زنگ هستند عاشق_خدا بودند دیگر روی زمین نبودند بلکه در آسمانها راه میرفتند. اما اگر انسان سرش را بالابیاورد وکارهایش را برای رضای_خدا انجام دهدمطمئن باش زندگی اش عوض میشود تازه معنی زندگی کردن را میفهمد.
#آگاه_باش_که_عالم_هستی_زه_بهرتوست
#غیرازخداهرچه_بخواهی_شکست_توست
♻️نزدیک صبح جمعه بود ابراهیم با لباس خون آلود به خانه آمد ولباسهایش را به آرامی عوض کرد وبعد نماز به من گفت من میرم طبقه بالا استراحت کنم
نزدیک ظهر بود که صدای درب خانه بی وقفه می آمد مادر رفت درب رو باز کرد زن همسایه بود بعد از سلام با عصبانیت گفت این ابراهیم شما مگر همسن منه دیشب پسرم را با موتور برده بیرون وتصادف کرده وپاش رو شکسته ببین خانم پسرم رو بردم بهترین دبیرستان نمیخوام با آدمهایی مثل پسر شما رفت آمد کنه مادر که از همه جا بی خبر بود معذرت خواهی میکرد من پریدم طبقه بالا به ابراهیم گفتم چیکار کردی ابراهیم گفت چطور مگه گفتم زن همسایه اومد گفت با پسرش تصادف کردی ابراهیم کمی فکر کرد وگفت خُب خدارا شکر چیزمهمی نیست عصر همان روز پدر ومادر محمد با یه جعبه شیرینی به دیدن ابراهیم آمدند و یکسره معذرت خواهی میکردند مادر هم با تعجب گفت حاج خانم نه به حرفهای صبح ونه به الان ....
اون هم گفت خجالت میکشم چی بگم دیشب پسرم تو ایست بازرسی دستش به ماشه تفنگ میره وتیر به اشتباه به پاش میخوره اگر ابراهیم نمی رسید معلوم نبود چی میشد حاج خانم من از اینکه زود قضاوت کردم معذرت میخوام بچه ها به من گفتن ابراهیم ومحمد تصادف کردند که ما ناراحت نباشیم حرفهای زن همسایه که تمام شد برگشتم به ابراهیم نگاه کردم که با آرامش خاصی گوشه اتاق نشسته بود او خوب میدانست کاری که برای #رضای_خدا انجام داده نباید به حرفهای مردم توجهی داشته باشد
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت پنجاه ونهم
🔸 #اخلاص
با ابراهیم از ورزش صحبت میکردیم میگفت وقتی برای ورزش با مسابقات کشتی میرفتم، همیشه با وضو بودم همیشه قبل مسابقه دو رکعت نماز مستحبی میخواندم برای اینکه یه وقت تو مسابقه حال کسی رو نگیرم ابراهیم به هیچ وجه گرد گناه نمی چرخید برای همین الگویی برای دیگران بود حتی جایی که غیبت یا حرف گناه زده میشد سریع موضوع رو عوض میکرد و صلوات میفرستاد هیچ گاه به کسی بد نمیگفت مگر به قصد اصلاح هیچوقت لباس تنگ یا آستین کوتاه نمی پوشید بارها خودش را مشغول کارهای سخت میکرد . میگفت برای نفس آدم این کارها لازمه
شهید جعفر جنگروی تعریف میکرد پس از اتمام هیئت دور هم بودیم ابراهیم در اتاق دیگری بود وقتی که همه رفتند رفتم پیش ابراهیم اما متوجه من نشده بود دیدم به پلکهایش سوزن 📌میزند گفتم ابراهیم داری چیکار میکنی از جا پرید وگفت هیچی چیزی نیست گفتم به جون تو نمیشه باید بگی با گلوی بغض گرفته گفت #سزای_چشمی_که_به_نامحرم بی افته همینه
اگر میخواست با زنی نامحرم اگرچه از بستگان بود صحبت کند به هیچ وجه سرش را بالا نمیگرفت
وچه زیبا گفت امام محمد باقر علیه السلام
🌷از تیرهای شیطان سخن گفتن بازن نامحرم است
#ابراهیم به اطعام دادن خیلی اهمیت می داد همیشه دوستانش را دعوت میکرد وغذا می داد در روزهای مجروحیت کسانی که به ملاقاتش میآمدند را دعوت میکرد و غذا میداد واز این کار بی نهایت لذت میبرد به دوستان میگفت ما وسیله ایم این رزق شماست
در هیئت ها وجلسات مذهبی هم همین گونه بود وقتی میدید صاحب خونه برای پذیرایی هیئت مشکل دارد بدونه کمترین حرفی برای مهمانها وعزادار ها غذا تهیه میکرد میگفت مجلس امام حسین علیه السلام باید از همه لحاظ کامل باشد شبهای جمعه هم برای بچه ها شام تهیه میکرد وبه زیارت عبدالعظیم یا بهشت زهرا سلام الله علیه میرفتیم بچه های بسیج هیچ وقت آن دوران را فراموش نخواهند کرد یکبار از ابراهیم سوال کردم تو این همه پول 💵رو از کجا میگیری نگاهی به صورتم انداخت وگفت از خدا خواستم هیچ وقت جیبم را خالی نکند خدا هم از جایی که فکرش را نمیکنم اسبابش را فراهم میکند
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
#وای_مادرم
چقدر این دست سنگین بود!
قرنها از ماجرای کوچه میگذرد
ولی ... گوش شیعه هنوز درد میکند!
#اللهم_العن_قاتلی_فاطمه_الزهرا_س
#فاطمیه
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
#خواهم_آمد_مهدویت_انتظار
🕊یکی از شهدای حادثه تلخ سقوط هواپیمای ارتش در کرج را بیشتر بشناسیم
✈️ امیر سرافراز «غفور قجاوند» علاوه بر خدمت به کشور عزیزمان با ایثار و شهامت در کمک رسانی به مردم مظلوم سوریه و عراق و پشتیبانی از مدافعان جان بر کف آل الله و در تکمیل مجاهدت رزمندگان و ایثارگران نقش مؤثری داشت.
💐شادی روح پرفتوح شهیدان صلوات
✨
خواهـران گرامیام
به شما سفارش می ڪنم
با تاسی از حضرت زهـرا (س) ،
#چادر را بعنوان حجاب برتر انتخاب کنید
ڪہ همانا سیاهی چـادرهـای شما
در کنار معرفی خون #شهـدا میتواند
از حریم اسلام ناب محمدی دفـاع نماید
و انشاءالله زمینهساز ظهور و قیام
منجی عالم بشریت مهـدی (عج) شود.
#شهید_مهدی_قره_محمدی 🌷
شهادت ۱۳۹۶ دیرالزور سوریه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مصطفی سلام ما رو به #حضرت_زهرا برسون😭
🌸 #شهید_محمد_آژند در تشییع پیکر مطهر #شهید_مصطفی_صدرزاده
🔰و چه زود خودت مهمان خانم شدی ...
༺
#یافاطمة_الزهرا_س
#شب_جمعہ دل ما میهمان اسٺ
حرم، جایے ڪه #زهرا روضہ خوان اسٺ
ولے امشب فقط مےگوید #ارباب :
"بمیرم مادرم زهـرا جوان اسٺ"
#صلےالله_علیڪ_یا_اباعبدالله🌷
#شب_زیارتے🏴
شب_های_جمعه_آقای_میام_برا_گدایی.mpga
4.61M
🌹شب های جمعه میام برای گدایی
💠حاج محمد یزدخواستی
#شب_جمعہ
32.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهاد_دانلود
هواتو کردم...
با صدای کربلایی مهدی رعنایی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت پنجاه وهشت 🔶 #حج سه روز بيشتر فرصت نداشتيم. باید خیلی س
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت پنجاه ونهم
🔶 #زمزمه_جدایی
برخی از شبها پس از مراسم به همراه سيد برای زيارت، به آستانه مقدس پهنه کلا (يكی از روستاهای اطراف شهرستان ساری كه حسينه آن محل ظهور كرامات حضرت سيدالشهدا علیه السلام ) در جهت شفای بيماران و كارگشايی از شيعيان است ميرفتيم.
يك شب در بين راه در خصوص مسائل مربوط به زندگی و معضلات جامعه و مسائل روز صحبت ميكرديم. در پايان وقتی همه ساكت شدند. سيد مجتبي لبخندی زد و گفت: ای آقا، سی سال عمر كه اين حرفها را ندارد. اين اولين باری نبود كه سيد اين حرف را به زبان می آورد؛ اما سرانجام در سی امين بهار زندگی اش جاودانه شد.
قرار بود مراسم شب يازدهم شعبان در منزل پيرمردی با صفا در آمل برگزار شود. آن شب جشن ميلاد حضرت علی اكبر علیه السلام بود. وقتی به منزل آن پيرمرد رسيديم سيد هنوز نيامده بود. پس از لحظاتی سيد همراه با خانواده اش وارد منزل شدند. وقتی نگاهش به
من افتاد با خنده گفت: آماده باش، امشب برنامه داری.از چهره او متوجه شدم حال عجيبی دارد. با خود فكر كردم كه امشب بايد از آن شبهايی باشد كه مراسم توسط سيد دگرگون شود. بعد از تلاوت قرآن، سيد رو به من كرد و گفت: بلند شو و مدح آقا را شروع كن.
من هم چند بيت مدح و يك سرود كوتاه خواندم و نشستم. وقتی به سيد نگاه
كردم لبخندی زد و گفت: خدا خيرت دهد
بعد هم سید شروع كرد به خواندن. همراه با او زمزمه بچه ها هم بلند شد. بعد از مدح حضرت علی اكبر علیه السلام شروع به خواندن اشعاری در وصف حضرت وليعصر عج كرد.
بعد در همان حال گفت: چند روز ديگر ميلاد امام زمان عج است. شايد من در بين شما نباشم!!
پس از فرصت استفاده ميكنم و اين چند بيت را به ساحت مقدس آقا امام زمان عج تقديم ميكنم. نميدانم!؟ شايد سید فهميده بود. شاید ميدانست که لحظه عروج نزديك است. سيد بی تاب پرواز شده بود.
با ديدن او هميشه روحم تازه ميشد. نشاط خاصی سراسر وجودم را فراميگرفت. غروب سه شنبه سيزدهم شعبان پيش هم بوديم. در رفتار او حالت عجيبی پيدا بود. مثل كسی كه به او خبر خوشی داده باشند. يك حالت شعف درونی داشت.
نوجوانی آمد و برگه كمك به هيئت را آورد و از سيد كمك خواست. سيد با لبخند شيرينی که بر لب داشت گفت:
برو پيرمرد ما خودمان اينكاره ايم.بعد با او كمی صحبت كرد و دلش را به دست آورد. با هم به سمت شبستان رفتیم. بايد دعای توسل در آنجا خوانده ميشد. سيد شروع به خواندن دعای توسل كرد. ضمن دعا عرض ارادت ويژه ای به محضر حضرت ولی عصر عج داشت.
بعد هم عذرخواهی كرد و گفت: كسی چه ميداند، شايد تا شب ميلاد آقا نبوديم!
من مبهوت اين سخن سيد شدم. ديگر او را نديدم تا از رفقا خبر بيماری و بستری شدنش را شنيدم. عجيب بود. وقتی با بچه ها صحبت کردم، همه اذعان ميكردند كه در اين چند روز آخر، سيد حال و هوای ديگری داشت.
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾